بازگشت

نظم و نثر و ادبيات از امام جواد


امام عليه السلام در هر سن و سال و در هر مرتبه از زمان و مكاني كه باشد مقام امامت را دارد. يعني نفوذ و تصرف او در مواد و مواليد، قابل حرف نيست و همان گونه كه يك فرمانده، نسبت به افراد سربازخانه قدرت صف آرايي و فرماندهي دارد، امام عليه السلام نسبت به كلمات و الفاظ همان فرماندهي را دارد كه جمع و تفريق، قطع و وصل و ضرب و تقسيم مي نمايد و هر چه را اراده كند كلمات و الفاظ در فرمان او هستند. الفاظ موزون، مقفي، مسجع و مستصفي همه در بحور، اوزان، نظم و نثر در



[ صفحه 266]



اراده ي او مي باشند.

آنچه در مورد زندگاني ائمه پيشين عليهم صلوات الله اجمعين ديديم كه نظم و نثر در نظر آن ها يكسان بوده و سطح فكر و افق و انديشه ي آن ها برتر و بالاتر از اين بوده كه بخواهند بانظم موزون و مقفي، يا نثر مرسل و مسجع ادبيات و ادب علمي خود را ظاهر سازند؛ بلكه غرض آن ها افاده ي معاني بوده كه در قالب فكر و دل مردم بريزند و به هر نحو امكان داشت در هر زمان و مكان به هر عبارت و هر صورت منثور يا منظوم، وظايف محوله ي آسماني خود را انجام مي دادند.

ما در ضمن يكي از همين كتاب ها گفتيم كه: شعر از نظر فن شاعري، در مرتبه ي نازله ادب قرار گرفته، چرا كه آن از بافته هاي مغز بدون استدلال منطقي است؛ ولي امام گوينده ي حقايق مستدل به برهان علمي و منطقي است كه گفتارش از منبع الهام و وحي سرچشمه گرفته و شعريات و مستحسنات نمي بايد، بلكه حقايق مطمئنه مستدله مبرهن علمي آسماني را به مردم ابلاغ مي نمايد.

پيشواي نهم ما امام جواد عليه السلام كه سنش همچون عمر گل، كوتاه بود، در جواني همين قدرت و نيرو را داشت كه نمي خواست او را شاعر بگويند. چنانچه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله نيز قدرت شعر گفتن داشت، ولي در تمام مدت عمرش شعر نگفت تا مبادا مردم، وحي آسماني قرآن را به اشعار تلقي نمايند.

ولي امام براي آن كه مفسر و مبين است به مناسبت اقتضاي زمان و مكان، در صورت ضرورت شعر هم مي سرايد و متناسب با قافيه مطبوع عصر مي گويد تا قدرت خود را نشان دهد نه آن كه او را در صف شعرا محسوب دارند.

ابن عياش در كتاب «المقتضب» از عبدالله بن محمد مسعودي روايت مي كند كه گويد: مغيرة بن محمد مهلبي گفت: عبدالله بن ايوب خويني، شاعر عصر امام جواد عليه السلام براي من شعري انشاد كرد كه به سخن منظوم امام جواد عليه السلام - كه به نام پدرش ابي الحسن علي بن موسي الرضا عليهماالسلام بوده - استناد نمود.



[ صفحه 267]



امام جواد عليه السلام در اين اشعار به پدر بزرگوارش پس از وفاتش خطاب نموده است و اين استشهاد منظوم را - كه از فنون شاعريست - اين شاعر عرب از قول امام نهم آورده كه فقط موارد استشهاد را بيان كرده گويد:



يابن الذبيح! و يا بن أعراق الثري!

طابت ارومته و تاب عروقا



يابن الوصي، وصي أفضل مرسل

أعني النبي الصادق المصدوقا



مالف في خرق القوابل مثله

أسد يلف مع الحريق حريقا



يا أيها الحبل المتيل! متي أغد

يوما بعقوتة أجده وثيقا



أنا عائذ بك في القيامة لائذ

أبغي لديك من النجاة طريقا



لا يسبقني في شفاعتكم غدا

أحد فلست بحبكم مسبوقا



يابن الثمانية الائمة غربوا

و أبا الثلاثة شرقوا تشريقا



إن المشارق و المغارب أنتم

جاء الكتاب بذلكم تصديقا [1] .

اين مدح،منقبت و مرثيه اي است كه امام جواد عليه السلام براي پدر بزرگوارش سلطان شرق و غرب عالم سروده و رثا و تعزيت او قرار داده و مناقب و كمالات امامت را در آن متضمن گرديده كه كمال فصاحت و بلاغت از آن پديدار و آشكار است كه هر خواننده آن را خوب مي فهمد. شاعر عرب نيز در مدح و منقبت امام هشتم قسمت رثاي جواديه استشهاد كرده و قصيده ي بلندي را سروده كه متضمن فضايل اهل بيت اطهار عليهم السلام است.


پاورقي

[1] اعيان الشيعة: ج 3 (ق 4) ص 246.