بازگشت

منبع علوم ائمه معصومين


از آنچه گذشته معلوم شد كه منبع علوم ائمه عليهم السلام شخص پيامبر صلي الله عليه وآله بود اينك در اين زمينه، روايتي ديگر كه مؤيد بر اين گفتار است نقل مي كنيم.

شيخ كليني رحمه الله در كتاب «كافي» از جمعي اصحاب نقل كرده كه ابوبصير خدمت حضرت صادق عليه السلام شرفياب شد و عرض كرد: يابن رسول الله! من مي خواهم مسأله اي بپرسم كه كسي نشنود.

حضرت دستور فرمود: پرده بين او و اتاق عمومي كشيدند، آن حضرت و ابوبصير بودند، فرمود: بپرس.

ابوبصير گفت: قربانت گردم! شيعيان شما مي گويند: رسول الله صلي الله عليه و آله علمي به



[ صفحه 227]



علي عليه السلام آموخت كه هر باب آن هزار باب علم بر او گشوده مي شد؟! آيا اين موضوع صحيح است؟

امام صادق عليه السلام فرمود:

يا ابامحمد! علم رسول الله صلي الله عليه و آله عليا ألف باب يفتح من كل باب ألف باب.

رسول الله صلي الله عليه و آله به علي عليه السلام هزار باب علم آموخت كه از هر باب هزار باب ديگر بر او گشوده شد.

ابوبصير گفت: اين ها چه علمي بود؟

فرمود: همه ي آن ابواب علم و دانش بود.

آنگاه امام صادق عليه السلام فرمود:

يا أبامحمد! و ان عندنا الجامعة و ما يدريهم ما الجامعة.

قلت: جعلت فداك! و ما الجامعة؟

قال: صحيفة طولها سبعون ذراعا بذراع رسول الله صلي الله عليه و آله و املاء من فلق فيه و خط علي عليه السلام بيمينه، فيها كل حرام و حلال و كل شي ء يحتاج اليه الناس حتي الأرش في الخدش. و ضرب بيده الي فقال عليه السلام لي: تأذن يا أبامحمد؟

قلت: جعلت فداك، انما أنالك اصنع ما شئت.

قال: فغمزني بيده، فقال حتي أرش هذا، كأنه مغضب.

قال: قلت: هذا و الله العلم.

قال عليه السلام: انه لعلم و ليس بذالك.

ثم سكت ساعة، ثم قال: و ان عندنا الجفر و ما يدريهم ما الجفر مسك شاة او جلد بعير.

قال: قلت: و ما الجفر؟

قال عليه السلام: و عاء أحمر و أديم أحمر فيه علم النبيين و الوصيين

قال قلت ان هذا هو العلم؟



[ صفحه 228]



قال: انه لعلم و ليس بذاك

ثم سكت ساعة ثم قال: و ان عندنا لمصحف فاطمة.

قال: قلت: و ما مصحف فاطمة؟

قال عليه السلام: فيه مثل قرآنكم هذا ثلاث مرات، و الله ما فيه من قرآنكم حرف واحد انما هو شي ء املاه الله عليها و اوحي اليها.

قال: قلت هذا و الله العلم؟

قال عليه السلام: انه لعلم و ليس بذاك

ثم سكت ساعة ثم قال: ان عندنا علم ما كان و علم ما هو كائن الي أن تقوم الساعة.

قال: قلت: جعلت فداك! هذا هو و الله العلم.

قال عليه السلام: انه لعلم و ما هو بذاك

قلت: جعلت فداك! فأي شي ء هو العلم؟

قال عليه السلام: ما يحدث بالليل و النهار و الأمر بعد الأمر و الشي ء بعد الشي ء الي يوم القيامة. [1] .

خلاصه سخن قريب بدين مضمون است كه امام صادق عليه السلام فرمود: اي ابامحمد! [2] در نزد ما جامعه است و تو نمي داني جامعه چيست.

ابوبصير پرسيد جامعه چيست؟

فرمود: جامعه صحيفه اي است كه طول او هفتاد ذراع [3] به ذراع رسول الله صلي الله عليه و آله است.

پيامبر خدا صلي الله عليه و آله از زبان مباركش املاء فرموده و علي عليه السلام با دست مباركش نوشته است در اين صحيفه كليه ي حلال و حرام و هر چيزي كه مورد احتياج بشر



[ صفحه 229]



بوده حتي جرينه ي خراش.

آنگاه حضرت دستش را به شانه او زده و فرمود: اجازه مي دهي اي ابوبصير.

گفت: شما صاحب اختيار من هستيد و من در اختيار شما مي باشيم هر چه انجام دهي اولي بتصرفي.

امام عليه السلام با دست مباركش آهسته شكوني از من گرفت و فرمود: حتي جريمه ي اين هم در آن ثبت است.

ابوبصير گفت: اين علم است؟ فرمود: محققا علم است و اگر علم نباشد چه خواهد بود.

امام عليه السلام پس از اندكي سكوت فرمود: علاوه بر جامعه در نزد ما جفر نيز هست كه تو نمي داني جفر چيست؟

ابوبصير پرسيد: يابن رسول الله! بفرما بدانم جفر چيست؟

فرمود: جفر يك ظرفي است كه در آن علم پيامبران و اوصياء آنان نهفته است. گفتم: اين علم است؟

فرمود: محققا علم است و اگر علم نباشد چه خواهد بود.

امام عليه السلام باز اندكي ساكت ماند: آنگاه فرمود: نزد ما يك منبع ديگري هم از علم و دانش هست و آن مصحف فاطمه عليهاالسلام است.

پرسيد: مصحف فاطمه عليهاالسلام چيست؟

فرمود: اين مصحف مانند قرآن شماست كه هرچه در قرآن است به يك حرف در مصحف فاطمه عليهاالسلام است، چه قرآن بسبعة احرف است و صحيفه به يك حرف.

فرمود: و الله اين هم علم است.

باز اندكي ساكت ماند و فرمود: اي ابوبصير! نزد ما علم گذشته و آينده تا روز قيامت است.

از اين روايت استفاده مي شود كه مراتب قرب ائمه معصومين عليهم السلام حد و نهايت



[ صفحه 230]



ندارد و منبع علوم به اخذ بيان و گفتار آن ها مختلف است ولي در عين حال مخصوص آن ها است كه اين وسايل جز در اختيار آن ها نيست و همه ي علوم دنيا از جامعه، جفر، صحيفه، وحي و الهام براي آن ها حاصل مي گردد.


پاورقي

[1] بحارالانوار: ج 26 ص 38.

[2] ابامحمد كنيه دوم ابوبصير است.

[3] ذراع از انگشت تا آرنج را گويند.