بازگشت

حكايت عجيب


نگارنده خود در جريان اين عالم، شاهد حقيقتي بوده ام كه مؤيد اين حديث است و در واقع اين امر را به حس و شهود دريافته ام. اينك در اين زمينه حكايت عجيبي را براي توسعه اطلاعات خوانندگان علاقمند مي نگارم.

در دوران تحصيل كه در مدرسه ي صدر اصفهان در مقطع سطح و خارج مشغول تحصيل بودم با مردي آشنايي پيدا كردم كه او مي توانست در افراد خواب مصنوعي ايجاد كند و تسخير اموات، يا ارواح نمايد.

حكايت هاي مفصلي از او نقل شده كه در حضور علماي اعلام مانند مرحوم آيت الله فشاركي رحمه الله، مرحوم علامه آقا شيخ محمد رضا نجفي رحمه الله، مرحوم سيد العراقين، مرحوم آيت الله نجف آبادي و دهكردي و مرحوم دانش رئيس انجمن ادبي و جمعي ديگر انجام داده بود.

براي اطمينان، روز پنج شنبه وعده شد كه در منزل حاجي آقا حسن ملاباشي با حضور آقاي مشكات واعظ و پدرم آقاي حاج احمد عماد الواعظين و چند نفر ديگر از همدرسان انجام پذيرد و آن شخص هم كه معروف به استاد عبدالخالق خان عكاس بود، آمد.

پس از صرف ناهار گفت: هر كس را ميل داريد بياوريد تا خواب مصنوعي نمايم و هر چه بخواهيد از او سؤال كنيد.

بر حسب اتفاق مردي از روستاي «ده حق علوي» را كه براي آب كشيدن به وسيله گاو جهت باغ مجاور آن منزل آمده و مشغول كار بود انتخاب كردند.

او مردي سطبر و قوي بنيه ولي بي سواد بود كه از روستا آمده بود و هيچ گونه نوشتن و خواندن نمي دانست. صاحب خانه او را معرفي كرد و او را آوردند و در وسط اتاق خواب مصنوعي كردند و حاضرين شروع كردند هر يك از او چيزي مي پرسيدند و سؤال هاي مختلف مي كردند و پاسخ هاي متناسب، صحيح و مورد



[ صفحه 224]



قبول گرفته مي شد. آنچه اكنون مؤيد بر گفتار پيشين است، نقل مي شود.

يكي از حضار روح شيخ بهايي رحمه الله را احضار كرد، آن مرد در خواب چندين نقطه را گشت گفت: پيدا نكردم تا آن كه مرد را به حرم حضرت رضا عليه السلام راهنمايي كردند و اين عبارت را گفت كه: شيخ بهاء الدين در حرم امام رضا عليه السلام پايين پا ايستاده زيارت مي خواند، ولي مرا به حرم راه نمي دهند.

در آن حال قفل در را گرفته با تشويق و اضطرابي كه از حالش پيدا بود التماس مي كرد و اذن دخول براي زيارت مي خواست و او را راه نمي دادند.

عالم خواب كننده گفت: چرا تو را به حرم راه نمي دهند؟

جواب داد: من در روستاي خود مبغلي به بقال سر كوچه بدهكار بودم كه از روستا بيرون آمدم. مي گويند: آن بدهي خود را بده و به زيارت بيا، حساب خيلي دقيق است.

خواب كننده ضامن شد كه آن بدهي را بدهد، او را به حرم راه دادند. كنار شيخ قرار گرفت.

شيخ فرمود: مگر من نگفتم: شبهاي جمعه مزاحم من نباشيد، مرا به حال خود واگذاريد كه در اماكن متبركه و اعتاب مقدسه مشغول كار خود و حال عبادت باشم.

از آوردن روح شيخ مأيوس شد و برگشت.

نگارنده در همان اوقات از خدمت استاد محقق و فيلسوف شرق، آقاي حاجي شيخ محمود مفيد، مدرس شهير اصفهان در حكمت و فلسفه، مشغول خواندن اسفار بودم و اين موضوع كه آيا در مراحل پس از مرگ هم تكامل ميسر است، يا نه در علم النفس اسفار مورد بحث بود.

از آن استاد خواهش كرديم كه روح مرحوم آخوند ملا صدرا را احضار كند و من اين سؤال را با دو سه سؤال ديگر كه اكنون در حين نوشتن اين سطور نظرم نيست، نمودم.



[ صفحه 225]



و مرحوم ملا صدرا در پاسخ فرمود: پس از مرگ هم در برزخ و عقبات آن هم مراحل تكامل هست كه بايد روح انسان به درجات كمال خود برسد.

خلاصه، جلسه ي آن روز با حال بهت و حيرتي از ارتباط اين عالم با عوالم ديگر و كارهايي كه بشر مي تواند به نيروي روح انجام دهد به پايان رسيد و خاطراتي از آن، در نظر نگارنده هست كه هرگز فراموش نخواهد شد.

موضوع آزادي ارواح انبيا و اوليا براي طواف در عرش الهي كه قبر حسين بن علي عليهماالسلام چون عرش حق است و اين كه مراحل و مدارج كمال همچنان در ادوار عوالم بعد از مرگ نيز مسلم است كه در همين نشئه براي نگارنده مورد اطمينان و يقين قرار گرفت.