بازگشت

علم امام به حيوانات و جانوران


بنابر اصلي كه گفته شد، امام نسبت به همه ي مواد، مواليد و عناصر آگاه و واقف است و از جمله ي علوم آن ها نسبت به حيوانات از نظر كثرت و تفرقه، جمع و فرد، ذكور و اناث و توالد و تناسل آن ها است.

از اين رو حضرتش فرمود:

عندنا عري العلم و اواخيه.

اصول و جوانب علم، متن و كناره و حاشيه اش همه نزد ما است.

در حديث ديگري فرمود:

عندنا عري العلم و أبواب الحكم، و معاقل العلم، و ضياء الامر و أواخيه. [1] .

و مصداق اين روايت، روايتي است كه طبري از عبدالله بن عباس نقل مي كند



[ صفحه 211]



كه گويد:

با امام حسن مجتبي عليه السلام ايستاده بوديم كه گاوي را براي ذبح مي بردند. حضرت مجتبي عليه السلام فرمود: اين گاو به يك گوساله ي ماده آبستن است كه پيشاني و سر دمش نيز سفيد است.

ما همراه قصاب رفتيم تا او را ذبح كردند، ديديم همانطور بود كه حضرت فرموده بود.

من گفتم: مگر قرآن نمي فرمايد: (و يعلم ما في الارحام) [2] فكيف علمت؟

علم ما في الارحام را، خداوند مخصوص خود قرار داده، شما از كجا دانستيد؟ امام دوم عليه السلام فرمود:

«ما يعلم المخزون المكنون المجزوم المكتوم الذي لم يطلع عليه ملك مقرب و لا نبي مرسل غير محمد و ذريته» [3] .

علمي كه در خزانه ي پنهان و پوشيده و قطعي است و هيچ فرشته مقربي و پيامبر مرسلي به آن آگاهي نيافته تنها محمد و آل محمد عليهم السلام مي دانند.

در حديث ديگري فرمود:

اني لأعلم ما في أصلاب الرجال و أرحام النساء». [4] .

و در حديث ديگري آمده است كه حضرتش فرمود:

نحن اعلم بالوقت.

ما از وقت و زمان آگاه تريم.

چنانچه در حديث مفضل آمده است كه حضرتش فرمود:

وقت رجعت و وقت آخرت و قيامت از علوم مخصوص الهي است كه



[ صفحه 212]



به احدي افشا نشده و اگر هم ائمه بدانند به كسي مأمور تعليم و افشاي آن نيستند مگر نشانه ها و دلايل رجعت يا قيامت را بيان نمايند.

اخبار و رواياتي نيز كه در اين مورد روايت شده حاكي همين حقيقتند.

البته أئمه عليهم السلام در علم كيل و وزن و عدد نيز استاد بودند كه از افاضات غيبيه بوده است. چنانچه داود رقي از امام صادق عليه السلام در مورد اين علوم پرسيد.

حضرت فرمود:

هنگامي كه امام حسن مجتبي عليه السلام با معاويه صلح كردند در نخيله [5] نشسته بودند. معاويه گفت: يا ابامحمد به من گفته اند كه رسول خدا صلي الله عليه و آله در حالي كه نخلستان هاي خود را حرص مي كرد از كيل خرما هم خبر مي داد، كه مثلا اين نخل چه مقدار خرما دارد، شيعيان شما گمان مي كنند كه شما هم از اين علوم واقف و آگاهيد و هيچ علمي در آسمان و زمين نيست مگر اين كه مي دانيد.

امام حسن عليه السلام فرمود:

ان رسول الله صلي الله عليه و آله كان يخرص كيلا و أنا أخرص عددا. [6] .

همانا جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله از كيل خرما خبر مي داد من از عدد خرما.

معاويه گفت: در اين نخلستان چه مقدار خرما موجود است؟

امام حسن عليه السلام فرمود: چهار هزار خرماي تر و چهار هزار خرماي نورس است.

معاويه افرادي را فرستاد تا خرماها را شمارش كنند، ديدند چهار هزار سه بسره كمتر از چهار هزار بود.

امام حسن عليه السلام فرمود: به خدا قسم! دروغ نگفته ام و دروغ نيست.

آنگاه ديدند كه: در دست عبدالله بن عامر سه بسره است، فرمود: اي



[ صفحه 213]



معاويه! اگر كافر نمي شدي به تو مي گفتم كه مي خواهي چه بكني؟ من از پيامبر خدا صلي الله عليه و آله شنيدم كه فرمود: تو و برادرت زياد گروهي را خواهيد كشت و سرهاي آن ها را شهر به شهر خواهيد گردانيد. تو هستي كه حجر و عمرو بن حمق خزاعي را خواهد كشت و چه نفوس مقدسه اي كه به دست تو و فرزندانت و فرزند زياد كشته خواهند كشت.

و از اين حقيقت است بيان امام سجاد عليه السلام كه به اباحمزه ثمالي فرمود:

لا تنا من قبل طلوع الشمس، فاني أكرهها لك، ان الله في ذلك الوقت يقسم أرزاق العباد و علي أيدينا يجريها. [7] .

صبح پيش از آفتاب مخواب كه من براي تو مكروه مي دانم، زيرا در اين وقت است كه خداوند ارزاق خلايق را تقسيم مي كند و به دست ما اجرا مي شود.

از مواد ديگر علم امام عليه السلام نشان دادن حال، مقال، منصب، مقام و مرتبت شيعيان و دوستان و خواص اصحاب خود بوده است. چنانچه ابوعلي در «رجال» خود از «اختصاص شيخ مفيد رحمه الله» درباره ي مفضل بن عمر [8] مي نويسد:

عبد الهاشمي گويد: من خدمت امام جعفر صادق عليه السلام بودم كه مفضل بن عمر وارد شد، ديدم رنگش سفيد شده و نور ايمان، عبادت و رياضت در او اثر بخشيده است.

امام صادق عليه السلام فرمود:

يا مفضل! فو ربي أني لاحبك و أحب من يحبك، يا مفضل! لو عرف أصحابي ما تعرف ما اختلف اثنان.



[ صفحه 214]



اي مفضل! به حق پروردگارم سوگند! من تو را دوست مي دارم و كساني را كه تو دوست دارند دوست مي دارم. اگر اصحاب من مي دانستند آنچه را كه تو مي داني هيچ وقت بين دو نفر آن ها اختلاف رخ نمي داد.

مفضل عرض كرد: من گمان مي كردم كه شما بالاتر از اين منزلت براي ما بداني.

حضرت فرمود: بل أنزلت المنزلة التي أنزلك الله بها؛

بلكه تو را در جايگاهي قرار دادم كه خدا تو را در آن جايگاه قرار داده است.

مفضل پرسيد: يابن رسول الله! قدر و منزلت جابر بن يزيد چيست؟

فرمود: او به منزله ي سلمان نسبت به رسول خدا صلي الله عليه و آله و داود بن كثير به منزله مقداد نسبت به رسول خدا صلي الله عليه و آله مي باشد.

آنگاه به من فرمود: اگر بخواهم نام تو را در صحيفه اي كه مي بينم به تو نشان مي دهم.

آنگاه صحيفه فاطميه را خواست، آن را باز كرد و در جاي اسم من، نقطه ي سفيدي بود، آنگاه انگشت روي نقطه نهاد فرمود: ببين!

وقتي نگاه كردم ديدم اسم من در پايين اسامي شيعيان او ثبت بود، من سجده ي شكر كردم و سپاس الهي گفتم. [9] .

از اين حديث استفاده مي شود كه بخشي از اطلاعات و علوم معصومين عليهم السلام از روي صحيفه ي فاطميه عليهاالسلام بود و آنچه كه تا روز قيامت به وقوع مي پيوندد به خصوص اسامي دوستان و شيعيان در آن ثبت شده است.

در «بحارالانوار» از حبابه ي والبيه نقل شده كه: گويد خدمت حضرت صادق عليه السلام



[ صفحه 215]



عرض كردم: من پسر برادري دارم كه به حال و مقال شما معرفت دارد و من دوست دارم بدانم كه آيا او از شيعيان شما مي باشد يا نه؟

حضرت فرمود: اسمش چيست؟

عرض كردم: فلان پسر فلان.

آنگاه حضرتش خادمه ي خود را صدا كرد و فرمود كه جعبه آن حضرت را آوردند، صحيفه اي از آن بيرون آورد و نگاه كرد ديد، اسم او ثبت است. فرمود: راست مي گويي او از شيعيان ما خواهد بود. [10] .

باز مؤيد اين حقيقت روايت حذيفه بن اسيد غفاري است كه گويد:

هنگامي كه امام حسن مجتبي عليه السلام با معاويه صلح كرد و متوجه مدينه شد يك جعبه ي كوچكي با او بود كه از خود دور نمي كرد.

روزي نزديك مدينه عرض كردم: يابن رسول الله صلي الله عليه و آله! اين جعبه چيست كه از خودت دور نمي داري؟

فرمود: در اين جعبه صحيفه ي مادرم زهرا عليهاالسلام مي باشد كه در آن، اسامي دوستان و شيعيان ما ثبت شده است.

عرض كردم: قربانت شوم! به من نشان بده ببينم نام من در آن هست؟

فرمود: صبح فردا بيا.

وقتي صبح رفتم برادرزاده خود را هم همراه بردم، حضرت امر فرمود: كه آن جعبه را آوردند و صحيفه را بيرون آورد، چون آن را گسترد چشم برادرزاده ام به نام من افتاد و گفت: يا عماه! اين است نام شما.

و حضرت به من بشارت داد و امام حسين عليه السلام نيز حاضر بود، شهادت داد كه نام من در صحيفه ي مادرش مي باشد. [11] .



[ صفحه 216]



بر همين مبنا ائمه عليهم السلام اخبار غيب را مي گفتند و از آينده خبر مي دادند، در حالي كه ديگر غيب گويان فقط از گذشته خبر مي دادند، ولي ائمه ي معصومين عليهم السلام از صحيفه ي فاطميه عليهاالسلام از آنچه تا روز قيامت واقع مي شد خبر مي دادند و از همين مأخذ و منبع علمي خبر از پيدايش زنادقه دادند. چنانچه حضرت صادق عليه السلام فرمود: در سال 128 هجري زنادقه ظهور مي كنند.


پاورقي

[1] اختصاص: 309، بحارالانوار: ص 136 من البصائر.

[2] سوره لقمان: 34.

[3] فرج المهموم: 223.

[4] بحارالانوار: ج 43 ص 328.

[5] سه فرسخ مانده به كربلا.

[6] بحارالانوار: ج 43 ص 329.

[7] بصائر الدرجات: 343.

[8] مفضل بن عمر از شاگردان مبرز، متقي با فضيلت و دانشمند حضرت صادق عليه السلام است كه در جلد اول زندگاني امام صادق عليه السلام حديث مفضل را به طور مفصل نگاشته ايم.

[9] منتهي المقال: ص 109، اختصاص: 216، بحارالانوار: ج 47 ص 395.

[10] بصائر الدرجات: 170.

[11] بصائر الدرجات: 176، بحارالانوار: ج 26 ص 122.