بازگشت

ميزان معرفت و حقيقت دين از بيانات امام جوادالائمه


احاديثي در علم امام رسيده كه: ائمه معصومين عليهم السلام از انبيا و پيامبران پيشين اعلم بوده اند و علوم همه ي پيامبران تا خاتم النبيين نيز به ارث به ائمه عليهم السلام رسيده و آن ها وارث علوم كليه ي پيامبران مي باشند و كتب منزله آسماني كه به تمام انبيا نازل شده به ارث و به نام مواريث و امانات الهي به آن ها رسيده كه هم اكنون دست امام زمان عجل الله فرجه مي باشد.

آنان از اين كتب، با همه اختلافي كه در لغات آن ها نسبت به امصار و ازمنه قديمه بوده و به نحو احسن سخن مي گويند و مي توانند براي ملل خود بخوانند و از احكام آن بيان نمايند.

افزون بر اين كه اين كتب آسماني و علوم رسولان و انبيا، جفر، جامعه و مصحف فاطمه زهرا عليهاالسلام - كه مشحون به تمام اخبار عالم آفرينش از آغاز تا انجام است - نزد آن ها است كه علوم خود را از آن به دست مي آورند.

از اين صحيفه است كه نام هاي پادشاهان و خصوصيات افراد و قبايل بشر را مي دانند. چنانچه در «بصائر الدرجات» و «بحارالانوار» اخبار بسياري در تأييد اين سخن آمده است كه: اخبار آسمان ها و زمين از آن ها مخفي نيست و بدين جهت، اطاعت آن ها بر همه ي خلق و بر تمام كاينات واجب است.

در «تفسير مرآت الأنوار»، «كافي» و «روض الجنان» نقل شده است كه حضرت ابي جعفر ثاني امام محمد تقي جوادالائمه عليه السلام فرمود:

ان الله لم يزل فردا متفدا في الواحدانية، ثم خلق محمدا و عليا و فاطمة عليهم السلام فمكثوا ألف ألف دهر، ثم خلق الأشياء و أشهدهم خلقها و أجري عليها طاعتهم، و جعل فيهم ما شاء و فوض أمر الأشياء اليهم في الحكم و التصرف



[ صفحه 205]



و الارشاد و الأمر و النهي في الخلق، لأنهم الولاة فلهم الأمرة و الهداية و الولاية.

فهم أبوابه و حجابه و نوابه، يحللون ما شاؤوا و يحرمون ما شاؤوا، و لا يفلعون الا ما شاء الله، (عباد مكرمون، لا يسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون).

فهذه ديانة التي من تقدمها غرق في بحر الافراط، من نقصهم عن هذه المراتب التي رتبهم الله فيها زهق في بر التفريط، و لم يؤف آل محمد عليهم السلام حقهم فيما يجب علي المؤمن من معرفتهم.

ثم قال، خذها اليك يا محمد! فانها من مخزون العلم و مكنونة. [1] .

ذات اقدس واجب الوجود فرد واحد متفردي است كه در وحدانيت نظير و شبيه و مثل و مانند ندارد. او تنها بود و چون اراده فرمود كه خلقي بيافريند نور محمد صلي الله عليه و آله و علي عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام را آفريد كه هزار دهر [2] ذات حق بود و انوار خمسه طيبه نيز بودند، پس از خلقت نور محمد و آل او عليهم السلام اشياي عالم، را آفريد و اين خاندان را شاهد آفرينش آن ها قرار داد و اطاعت محمد و آل محمد عليهم السلام را بر همه ي آن ها واجب نمود، و در وجود ايشان آنچه خواست قرار داد و امر موجودات را در هر گونه حكم و تصرف و ارشاد و امر و نهي به ايشان واگذار نمود زيرا آنها سرپرست امور خلقند، لذا حق امارت و ولايت و هدايت دارند، پس اين بزرگواران باب او و نايب او و دربان او هستند.

آنچه بخواهند حلال مي كنند و آنچه بخواهند حرام مي كنند و جز آنچه او بخواهد انجام نمي دهند و بندگان گرامي هستند كه در گفتار بر او



[ صفحه 206]



پيشي نمي گيرند و تنها به امر و فرمان او عمل مي كنند و اين آن ديانتي است كه هر كه از آن پيش افتد در درياي افراط غرق گشته و هر كه از اين مراتبي كه خداوند آنان را در آن مراتب قرار داده بكاهد در صحراي تفريط نابود گردد و حق آل محمد را در آنچه بر اهل ايمان واجب است نسبت به معرفت ايشان وفا نكرده. سپس فرمود: آنچه گفتم داشته باش كه آن از خزانه ي علم الهي و پوشيده شده ي آن است

در كتاب «غيبت» در باب امامت [3] حديثي از امام زمان عجل الله فرجه نقل شده كه محمد بن احمد انصاري گويد:

روزي در هنگام اختلاف مفوضه خدمت امام عسكري عليه السلام مشرف شدم و از حضرتش پرسيدم: آيا بدون معرفت شما مي توان به بهشت رفت؟!

حضرت فرمود: از فرزندم بپرس!

در وسط اتاق كودكي بود كه چون قرص قمر صورتي فروزان داشت، سلام كردم و عرضه داشتم: آيا با معرفت شما به بهشت مي روند؟ آن معرفت چه اندازه است؟ حضرت فرمود:

به دوستي علي عليه السلام و معرفت فرزندان او تا مهدي امت، هر كس بدون كسر و نقصان به آن چه آموخته اند ايمان، و يقين و اطمينان داشته باشد بهشت مي رود و هر اندازه از اين اصول معرفت و عقيده ي پاك عدول كند، بر آن عقيده بيفزايد، يا از آن كسر نمايد از اين موقعيت محروم خواهد ماند.

آن گاه فرمود: (و ما تشاؤون الا ان يشاء الله) [4] چرا كه آن چه آن ها اراده كنند و مشيت نمايند، همان اراده و مشيت حق تعالي جل



[ صفحه 207]



شأنه مي باشد.

راوي گويد: حضرت اين سخن بگفت و يك باره پرده ي سفيدي كشيده شد و ديگر من آن حضرت را نديدم.


پاورقي

[1] بحارالانوار: ج 25 ص 339.

[2] مراد از دهر، طويل ترين و بزرگترين زمان تاريخي است كه پس از قرن استعمال شده است.

[3] الغيبه شيخ طوسي: ص 246 به نقل از الهام في علم الامام: ص 29.

[4] سوره انسان: 30.