بازگشت

علم امام از روي كتاب


بخشي از علم به وسيله ي كتاب آسماني قرآن است كه به امام افاضه شده و آن ها حاملين علوم قرآن هستند و از ظاهر و باطن، مجمل و مبين و محكم و متشابه قرآن مطلع و آگاهند.

چنانچه خداوند در سوره ي جن مي فرمايد:

(عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه أحدا - الا من ارتضي من رسول فانه يسلك من بيده يديه و من خلفه رصدا). [1] .

علم غيب، در مقابل علم شهود است كه به حس ظاهر و باطن درك نمي شود. اين علم غيب به سه اعتبار است:



[ صفحه 183]



1 - يا به اعتبار زمان وقوع كاري است. مانند اشياي گذشته و آينده.

2 - يا از جهت مكان وقوع مي باشد. مانند آنچه از حس ما غايب و پنهان است كه اكنون با آن وضع و محاذات حسي نداريم، بلكه در مكان آينده و زمان آينده با آن تماس حاصل مي كنيم.

3 - يا در اصل زماني و مكاني نيست، ولي پنهان از نفس آدمي است. مانند قواعد علمي.

چنانچه در سوره ي آل عمران مي فرمايد: (تلك من أنباء الغيب نوحيه اليك ما كنت تعلمها أنت و لا قومك). [2] .

يا مانند فن كشتي سازي كه به نوح تعليم شد و همه ي اين علوم به شهود و حس است و آنچه غير از اين باشد علم غيب است كه ماوراي حس و شهود است و اين علم غيب مخصوص ذات حق تعالي است و آن خداوند است كه عالم به غيب است و در اين علم غيب، هيچ كس در هيچ مرتبه اي از مراتب و منازل آن شركت ندارد مگر كساني كه از آن ها راضي باشد. اين مرضيين، پيامبران و خلفاي آن ها هستند كه حافظ علم غيب هستند. از اين رو فرمود: (فلا يظهر علي غيبه أحدا).

و استثناء آن به وجود مقدس پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و علي اميرالمؤمنين عليه السلام و اولاد معصومين عليهم السلام آن ها تعبير شده است كه: (فجعلتم خزنة لعلمه و تراجمة لوحيه».

و اين علم است كه به كثرت انفاق كاستي و تقليل نمي يابد.

آن سان كه خداوند مي فرمايد: (فانه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدا).

چرا كه خداوند اين علم را از كيد شياطين مصون داشته و از چشم و گوش آن ها محو فرموده است.

در روايتي آمده:

«انه قد أبلغ النبي صلي الله عليه و آله عليا و الطيبين من ذريته ما علمه من غيبه و أنهم قد



[ صفحه 184]



أبلغوا شيعتهم ما امروا بابلاغهم من العلوم الغيبة».

ترديدي نيست كه برگزيده ترين افراد بشر، پيامبر خاتم النبيين صلي الله عليه و آله بوده كه صادر اول، عقل كل و اشرف رسل است و او علم غيب شهودي را به اميرالمؤمنين علي عليه السلام و ذريه پاك او آموخت و به آن ها اجازه داد كه به خواص شيعه - كه ظرفيت تحمل و حفظ علم غيب را داشته باشند - بياموزند.

چنانچه در «تفسير قمي» آمده است:

«ليعلم النبي صلي الله عليه و آله أن قد أبلغ رسالات ربه و أحاط بما لدي الرسول من العلم و أحصي كل شي ء عددا» [3] .

اين علم، آگاهي از گذشته و آينده تا روز قيامت از فتنه ها، خسف، زلزله، قذف و هلاكت افراد و اقوام و ملل است.

شيخ كليني رحمه الله روايت مي كند كه: حمران بن اعين از حضرت باقر عليه السلام در ضمن حديث مفصلي - كه نقل نموده - از تفسير آيه ي (عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه أحدا) پرسيد؟

حضرت باقر عليه السلام فرمود:

سوگند به خدا! محمد صلي الله عليه و آله از كساني است كه او را پسنديده است. [4] .

آنگاه فرمود:

و اما اينكه فرموده: «علم الغيب» همانا خداوند عالم است به آنچه از خلق او پنهان است در آنچه تقدير مي كند و در علم خودش بيش از آنكه او را بيافريند و پيش از آنكه به فرشتگانش برساند حكم مي كند، اي حمران اين علمي است كه نزد او موقوف است و به درخواست او بستگي دارد، هرگاه بخواهد آن را حكم مي كند و اگر بدا در آن حاصل شد آن را امضاء نمي كند.



[ صفحه 185]



اما علمي كه آن را مقدر كند و حكم كند و امضا كند يعني به مرحله ي ثبوت برسد علمي است كه به رسول خدا و پس از آن به ما منتهي مي گردد.

و آنچه كه خداوند در سوره ي نمل مي فرمايد كه: (لا يعلم من في السماوات و الأرض الغيب الا الله) از همين علم است كه از باب حكمت و مصلحت با شرايط خاصي به پيامبر خود و اوصياي او او افاضه مي فرمايد.

و معناي روايتي كه مي فرمايد: «يعلمه و يزقه العلم زقا و يرزقه العلم رزقا و يعلمه الله الهاما» همين است. [5] .


پاورقي

[1] سوره جن: آيه 27، 26.

[2] سوره هود: آيه 49.

[3] تفسير قمي: ج 2 ص 390.

[4] كافي: ج 1 ص 256.

[5] مرات العقول: ص 186.