بازگشت

خاكي كه طلا شد


به همان منطقي كه گفتيم، امام عليه السلام نهاد و فطرت مواد را به اذن الله تغيير مي دهد و اعجاز و خرق عادت مي كند، مي تواند نظرش كيميا و دستش به هر چه رسيد در صورت اقتضا طلا گردد.

اسماعيل بن عباس هاشمي روايت كرده و مي گويد: روز عيدي بود كه خدمت حضرت جواد عليه السلام رفتم و شكايت از تنگي معاش و گرفتاري زندگي خود نمودم.

حضرت مصلاي خود را بلند كرد و يك مشت خاك برگرفت و به من داد، همه ي آنها طلا بود، من آن زر ناب را به بازار بردم شانزده مثقال بود و به وسيله ي آن گرفتاري هاي خود را برطرف ساختم. [1] .

هيچ ترديدي نيست كه مربيان مكتب ربوبي در اين گونه معجزات تربيت شده بودند و به اذن الله تصرف در مواد و مواليد مي كردند و به مقتضاي زمان و مكان هر وقت موقع مناسب بود، اظهار قدرتي نشان مي دادند تا ما به الامتياز آنها با ديگران باشد.



[ صفحه 159]




پاورقي

[1] بحارالانوار: ج 50 ص 49.