بازگشت

دحوالارض چيست؟


خداوند در قرآن مي فرمايد:

(أأنتم أشد خلقا أم السماء بناها - رفع سمكها فسواها - و أغطش ليلها و أخرج ضحاها - و الأرض بعد ذلك دحاها - أخرج منها ماءها و مرعاها - و الجبال أرساها - متاعا لكم و لأنعامكم) [1] .

آيا شما در خلقت و آفرينش سخت تر يا آسمان، چه كسي آن را بنا كرد؟ چه كسي سقفش را راست و مستوي كرد؟ چه كسي شب را تاريك و روزش را روشن ساخت؟ و پس از اينها زمين را گسترانيد و از آن آب ها بيرون آورد و چراگاه ها به وجود آورد و كوه ها استوار گردانيد تا براي شما و حيوانات شما چراگاه و متاعي باشد؟

كلمه ي «دحوالارض» يك موضوع علمي، رياضي، جغرافيائي، فكلي و هيئتي



[ صفحه 126]



است كه با آن مي توان در بسياري از علوم وارد شد و معني آن را در اين آيه به دست آورد آنگاه با اخبار آل محمد صلي الله عليه و آله تطبيق نمود، و ديد چه اندازه تطبيق عالم تكوين با عالم تشريع رعايت شده است و به راستي دين، دين فطرت است.

اكنون براي بيان معني «دحوالارض» بايد مقدمه كوتاهي بياورم تا مطلب روشن گردد.

اگر براي هر چيز آغاز و انجامي در نظر بگيريم بايد پيدايش زمين را از روز 25 ذي قعده - كه روز دحوالارض است و زمين از زير خانه كعبه بر روي آب پهن و كشيده شده - آغاز زمين بدانيم. اما اين امتداد، در چه سالي رخ داده، آن روز زمان و مكاني نبوده تا سال و ماه معين شود. [2] .

حضرت أميرالمؤمنين عليه السلام در نخستين خطبه خود در «نهج البلاغه» درباره ي توحيد و عظمت قدرت پروردگار كه از شاه كارهاي علمي آن مرد آسماني است، در باب آفرينش عالم، زمين و آدم قريب بدين مضمون مي فرمايد:

پيش از خلقت همه جا فضا بوده - بقول حكماء و فلاسفه: بعد مجرد كه غير متناهي است - و چون خداوند متعال اراده فرمود كه عالم و آدم بيافريند فضا را از آب ممتلي گردانيد - كه فلاسفه بعد ممتلي گويند و اين بعد متناهي است -

وقتي اين فضا پر از آب بوده باد را خلق كرد و آب را به حركت انداخت و از حركت آب، امواجي بوجود آمد و آن موجها كف ها بر زبان آوردند و كف آن، چنانچه كنار دريا به خوبي ديده مي شود هر قطعه از آن كوچه مي افتد، از اين كف آب زمين ساخته شد و از بخارات حركت آب، آسمان ها بنا و استوار گرديد.

و از اين كف «زبد» كه زمين ساخته شد و مصالح اربعه زمين است براي نخستين بار نقطه اي زير كعبه ي خانه خدا و محل توجه او بود پهن گرديد و سخت استوار شد و امتداد پيدا كرد و پهن شد تا قابل روييدن نبات، حيوان و آفرينش



[ صفحه 127]



انسان گرديد.

در اين فضا جز آب نبوده و در حركت آب افلاك حادث شد، زمان و مكان موجود گرديد و كرات ثابت و سيار و منظومه هاي شمس به وجود آمد و آب محيط بر زمين بود - البته نه محيط تام -

پس از آب كره هوا كه محيط تام به آب است يعني زير و روي آب را احاطه كرده سطح مقعر اين هوا متصل به زمين و آب است و هوا هر قدر بالاتر برود دور از خورشيد حرارت آن كم مي شود تا به زمهرير برسد كه همه چيز در آن منجد مي گردد. (كره زمهرير متصل به كره اثريا اتر است و كره اثير محيط به كره زمهرير است و سطح محدب آن به كره قمر متصل است كه فلك ماه باشد و آن به كره ي عطارد كه سماء اين دنياست و آسمان اول در عرف قدماء مشهور است).

پس از آن، عطارد، زهره، شمس، مريخ، مشتري و زحل است.

پس از زحل، فلك ثوابت است كه «منطقة البروج» گفته اند و پس از آن فلك اطلس است كه معدل النهار در آن است و در اين تقسيم در نظر قدماي علم هيئت قمر، عطارد، زهره (افلاك سفلين)، مريخ، مشتري و زحل «افلاك علويين» و شموس در وسط و ميانه اين افلاك قرار گرفته است.

بالاتر از آنها عرش و كرسي است كه در قرآن مجيد به «سموات سبع» تعبير شده است و عالم اجسام به اين محيط تمام مي شود و از اين مرز كه گذشته شد ديگر جسم عنصري نيست و حكما آن را «لا خلا و لا ملأ» مي گويند كه بعد ممتلي تمام مي شود، و بعد مجردات است و آن از وهم و خيال بشر خارج است.

اين بعد قبل از اين فضا و پس از اين فضا بوده، ولي اين افلاك و عناصر و ثوابت و سيارات نبوده، بلكه حادث شده اند. از اين رو قدماي حكما فضا را قديم گويند و آن جا فوق و تحتي نبوده.

حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام در ذيل آيه ي



[ صفحه 128]



(او لم ير الذين كفروا أن السماوات و الأرض كانتا رتقا فقتقنا هما و جعلنا فيها فجاجا سبلا لعلهم يهتدون - و جعلنا السماء سقفا محفوظا و هم عن آياتها معرضون) [3] .

مي فرمايد:

پروردگار در اين فضا، آبي آفريد و آفرينش همه چيز از آب است و چون آب جسم است و سطح دارد متصد? جريان آب هواست كه از زير و رو احاطه كرده و اين هوا آب را به حركت مي آورد و موج مي زند و از موج كف حاصل مي شود و از كف آنچه بخار بود آسمان ها و آنچه رسوب داشته زمين را آفريده.

پس از خلقت (فسويهن سبع سموات) آنجا را مستوي و هموار و صاف گردانيد و به هفت آسمان تقسيم كرد، و زمين را پس از همواري امتداد داد و اول نقطه مورد توجه خانه خودش كعبه بود كه فرمود:

(أول بيت وضع للناس للذي ببكة)

و بكه خاكي است كه خاكش مكيده شده باشد و پس از آن كه هوا آب آن كف ها را مكيد و به صورت خاك در آمد و خانه خود را قرار داد

(بعد ذلك دحيها) پس از آن زمين را پهن كرد و امتداد داد و از همين نقطه سخت و استوار زمين بكه آن را امتداد داد و مد دادن يك وقت است شي ء را مي كشند تا مد پيدا كند يك موقع از جنس خودش به آن متصل مي كند در اين امتداد، دحوالارض زمين را از خودش امتداد داد و سرد كرد (و اسكنها الملائكة) و اين افلاك و كرات ثابت و سيار را به دست ملائكه سپرد كه آنها حمله ي عرش هستند و هر دسته متصدي و حافظ يك فلك مي باشند.

اين نظريه كه اميرالمؤمنين علي عليه السلام از آن وصف مي فرمايد، اساسي تر از حدس



[ صفحه 129]



و تخمين «تئوري» و نظريه ي ملل غربي است و در بسياري از موارد نيز با هم تطبيق مي كند، زيرا در منظومه شمسي هم آفتاب در وسط و شش فلك ديگر در خطوط حركت منظمي قرار گرفته اند.

نهايت آن كه قدما معتقد بودند افلاك از نظر جاذبه سطح مقعر هر يك با سطح محدب ديگري تماس دارد و كروي دانسته.

امروز اين مدار را بيضي شكل تصور كرده اند در هر حال، در اصل آن آفرينش اختلافي نيست و در اين كه آسمان و زمين به هم متصل بوده و از هم جدا شده اند.

قدما گفته اند: آب و كف بوده است.

متأخرين جرقه و آتش ملتهبي تصور كرده كه جدا گشته و سرد شده و عناصر و مواليد به وجود آمده است.

در هر حال و هر تصور به قول سعدي:



اديم جهان سفره ي عام اوست

بر اين خوان يغما چه دشمن چه دوست



حضرت امام محمد تقي عليه السلام از حضرت رضا عليه السلام روايت مي فرمايد كه:

روز 25 ذيقعده روز بزرگ ايام است و روز دحوالارض است. روزي است كه حضرت ابراهيم و عيسي عليهماالسلام متولد شده اند و زمين از زير كعبه پهن شده است. هر كه اين روز را روزه بگيرد ثواب شصت ماه روزه دارد.

اين است اساس آفرينش زمين در آغاز خلقت و اين است بشر ناچيز كه اشرف مخلوقات است در برابر اين عظمت عالم.



بشر در جنب اين نه طاق خضرا

چو خشخاشي بود بر روي دريا



او از آغاز و انجام و ابتدا و انتهاي اين آفرينش اطلاع و وقوفي ندارد، چنانچه گفته اند:



پشه كي داند كه اين باغ از كي است

در بهاران زاد و مرگش در دي است



انسان در اراده و اختيار و قدرت و نيروي بدني با ميليونها مواليد جوي كه يكي



[ صفحه 130]



از آن را اگر 15 هزار برابر بزرگ كنيم به اندازه ي يك دانه خشخاش مي رسد و آدمي مقهور اين گونه ميكروب هاي غير مرئي است، بسيار ضعيف است اگر منحرف شود.

و بسيار قوي است اگر براه حقيقي دين برود آن وقت است كه تمام عوالم را مي تواند با تمام مواليد در اختيار خود آورد. [4] .


پاورقي

[1] سوره ي نازعات: آيات 35 - 28.

[2] رساله اربعة ايام ميرداماد.

[3] سوره انبياء: آيات 34 - 31.

[4] كتبي كه روي مقاله ي فوق مطالعه شده عبارتند از: تفسير كشاف: ج 14 ص 696، تفسير صافي: ص 460 فارسي، هيئت ص 6، نهج البلاغه ي شرح ابن ابي الحديد: ج 1 ص 27، هيئت فلاماريون: ص 211 مفاتيح محدث قمي، رساله اربعه ايام ميرداماد، تقريرات استاد بزرگوار اديب بجنوردي و غيره.