بازگشت

شمايل و قيافه موسي مبرقع


همان گونه كه گفتيم دومين فرزند امام جواد عليه السلام موسي مبرقع است. او داراي شمايل زيبا و صورت جميل و جالب و جاذبي بود كه هر كس را به نظر مي فريفت و به همين جهت كه جمال مشعشع و ملاحت و صباحت منظر او، موجب ازدحام مردم نگردد در معابر، كوچه ها و خيابان ها برقعي بر روي خود مي كشيد تا زن و مرد از تحريكات منظره ي او ناراحتي نيابند و بدين جهت او را مبرقع (يعني برقع و نقاب بر روي افكنده) مي خواندند و اولاد و احفاد او را نيز مبرقع خواندند و از زيبايي و طراوت صورت و قيافه جذاب و مليح او كه به فرزندانش نيز ارث رسيده بود آن ها هم برقع بر روي خود مي افكندند و خاندان مبرقع به سيادت، فضيلت، صباحت و



[ صفحه 457]



كمال شهرتي به سزا داشتند كه تاريخ مؤيد اين گفتار است.

موسي مبرقع، جد اعلاي سادات رضوي، تقوي، برقعي و مبرقعي در سرتاسر كشورهاي اسلامي در عرب و عجم شهرتي به سزا دارند و سلسله نسب همه ي اين سادات به وسيله ي موسي مبرقع و امام جواد عليه السلام به امام رضا عليه السلام مي رسد.

علماي نسابه مي نويسند:

نسل امام رضا عليه السلام جز از امام جواد عليه السلام و موسي مبرقع نبوده است.

به ظن قوي، تولد موسي مبرقع در حدود سال 214 هجري يعني در سن 19 تا 20 سالگي امام جواد عليه السلام بوده كه در حين رحلت پدرش 5 يا 6 سال داشته است.

چنانچه امام علي النقي عليه السلام برادر بزرگتر او 7، يا 8 ساله بوده است.

چرا كه به صورت تقريبي ازدواج امام عليه السلام با ام فضل در سال 205 هجري بوده كه حضرتش در حدود سال 210 هجري هنگامي كه از ام فضل از نظر اولاد مأيوس شده، زن ديگري اختيار كرده و تولد امام هادي عليه السلام در سال 212 هجري بوده است.

از مندرجات و مواد وصيت نامه امام جواد عليه السلام نيز معلوم مي شود كه نخستين فرزندانش امام علي النقي عليه السلام مي باشد كه وصي خود قرار داد و در آن موقع موسي مبرقع به حد بلوغ و رشد نرسيده بود كه علي را به سبب تربيت ربوبي بر نفس خود و برادرش موسي و خواهرانش قيم قرار داده و در ظاهر امر هم عبدالله بن مشاور را قيم صغار خود قرار داد تا خليفه، اموال و صدقات آن حضرت را ضايع، تلف و تصرف نكند.

قيموميت عبدالله بن مشاور نه براي آنكه كفايتي در فرزند ارشد او نبوده و نقصي در امام هادي عليه السلام باشد، بلكه چون متوكل همه ي اموال و صدقات علويان را غصب كرد حضرت مي دانست و براي تقيه و حفظ اموال و منافع سادات علوي و رضوي در صورت ظاهر سمت قيموميت را به نام عبدالله بن مشاور مرقوم فرمود، تا به حكم محجوريت نابالغ بودن علي عليه السلام و موسي و خواهرانشان، اموال و صدقات



[ صفحه 458]



به دست خلفا و غاصبان نيفتد و در قيوميت و سرپرستي عبدالله بن مشاور - كه مورد اعتماد امام جواد عليه السلام بوده - باشد و بعد به صاحبانش مسترد نمايد.

در اين جا نكاتي مورد توجه قرار مي گيرد:

نخست آن كه، امام عليه السلام نخواسته اموال را صرفا از نظر عدالت و امانت به ديگري بسپارد. نظر امام، شخصيت و قدرت حفظ مال بوده تا اموال از دستبرد متعديان مصون بماند و پس از بلوغ به صاحبانش مسترد گردد كه در بخشي به طور مستقل موسي مبرقع صيانت و توليت داشته باشد و بخش ديگري را هم زير نظر مخصوص امام علي هادي عليه السلام گذاشت، آن هم روي مصالحي بوده كه مورد تعدي خلفاي جور و ستم قرار نگيرد.

دوم آن كه: امام عليه السلام به آينده علم داشت كه خودش از مدينه مهاجرت اجباري خواهد نمود ولي پسرش موسي مبرقع در مدينه خواهد ماند و لذا در تاريخ زندگي موسي هم ديديم تا سن سي سالگي در مدينه بود و بعد به قم هجرت كرد و در اين مدت مفاد وصيت نامه پدر را به طور كامل عمل كرد و موقوفات و صدقات را به اهلش رسانيد.