بازگشت

تولد امام جواد و رسوايي واقفيه


حضرت علي بن موسي الرضا عليه السلام از جمله ائمه اي بود كه تا سن بيش از چهل سالگي اولاد پسري نياورد و برخلاف پدرش كه كثير الاولاد بود، او قليل الاولاد بود.

چهل و هفت سال از سن امام رضا عليه السلام گذشت و فرزند پسري براي حضرت



[ صفحه 67]



متولد نشد همين جهت، موجب گرديد كه مردم در امامت آن حضرت توقف كردند و صوفيه در طريقت به او متوقف گرديدند.

ولي از آن جايي كه در سنت ربوبي و سرنوشت اوليه، مقرر شده بود كه دوازده نفر منصوص و منصوب اوصيا و اولياي خاتم پيامبران صلي الله عليه و آله باشند و نام امام جواد عليه السلام در صف اولياي رسول خدا صلي الله عليه و آله به خط نور، بر ستون و ساق عرق نقش شده بود و پيامبر خدا صلي الله عليه و آله در اخبار متواتره اسامي جانشينان خود را تصريح فرموده بود، به همين جهت، اين فرزند بدون ترديد امام نهم پس از امام رضا عليه السلام بود. توقف و شك برخي از معمرين موجب شد كه در مقام تفحص و تجسس برآيند، از اين رو ديديم كه امام جواد عليه السلام از ميان مردم، در حال كودكي و صغر سن، خود را به علم و فضل و كمال معرفي فرمود، همان گونه كه عيسي بن مريم عليهماالسلام خود را معرفي كرد و مردم با مشاهده ي معجزات متوالي و متواتر او پيشواي نهم امام جواد عليه السلام را شناختند.

بسياري از مردم از امام رضا عليه السلام مي پرسيدند: امام پس از شما كيست؟

حضرت ابوالحسن الرضا عليه السلام پيش از ولادت امام جواد عليه السلام يا پس از ولادتش او را به اسم و رسم و وصف و شخصيت معرفي مي فرمود و در دوران كودكي او را به اصحاب خود نشان مي داد و در وداع آخر تصريح به جود او به هنگام سفر اجباري به خراسان نمود و در منطق خود، در عصر ولايت عهدي مكرر در مكرر به وجود او تصريح، تأكيد و توصيه فرمود.

مولد و ميلاد امام جواد عليه السلام چهار سال پيش از دعوت مأمون به ولايت عهدي بود. هنگامي كه امام رضا عليه السلام عازم مسافرت گرديد امام جواد عليه السلام چهار ساله بود و امام رضا عليه السلام او را به علم، تقوا، فضيلت و سخاوت سفارش فرمود و اسرار امامت را به او سپرد و تصريح كرد كه من از اين سفر، بر نخواهم گشت.

با اين مقدمات امام رضا عليه السلام به هنگام ولادت جوادالائمه عليه السلام فرمود كه: گهواره ي او را نزديك استراحت گاه خود نصب نمودند و حضرتش از اين فرزند



[ صفحه 68]



مراقبت مي كرد.

بدون ترديد از نظر حب نسل و سنت بشري، هر مردي كه تا سن چهل و پنجاه سالگي فرزندي پيدا نكند و پس از آن صاحب فرزند گردد قهرا او را دوست مي دارد و علاقه ي مفرطي نسبت به او نشان مي دهد و در حفاظت و حراست او به شدت مي كوشد.

امام رضا عليه السلام نيز به اين فرزند علاقه ي زيادي داشت و در اين چهار سال كه زير نظر و مراقبت آن حضرت بود، شدت علاقه پدري مشهود گرديد.

اين حقيقت در كتب رجال و حديث، در باب نص بر امامت امام جواد عليه السلام مورد تأييد و تصديق همه بوده و اصحابي كه از آن حضرت راجع به امام پس از او مي پرسيدند، آن ها را به وجود امام نهم عليه السلام مطمئن مي ساخت.

از كساني كه مورد اعتماد و وثوق بود و تأييد در معرفي و تصريح در وجود امام نهم عليه السلام مي كرد و شاهد و ناظر بر او و معرف او بر مردم بود؛ علي بن جعفر عموي آن حضرت است كه فداكاري بسياري در اين راه نمود، حتي كساني كه در مورد امامت متوقف شده و درباره ي امام نهم به شك افتادند، در غياب امام رضا عليه السلام - كه به سفر اجباري خراسان تشريف برده بود - به وسيله ي علي بن جعفر به قيافه شناس مراجعه كردند تا گواهي داد كه ابوجعفر، محمد ثاني، فرزند امام رضا عليه السلام مي باشد.

قيافه شناس به رسم عربيت آمد و با كتمان از نسب و حسب تشخيص داد كه او از خاندان عترت و طهارت و دامان عصمت و عفت است.

علي بن جعفر، نخستين كسي بود كه اين گواهي را تأييد نمود و لب و دهان امام نهم عليه السلام را در كودكي بوسيد و گفت: گواهي مي دهم كه تو، امام و پيشواي خلق و برگزيده ي پروردگار هستي.

برخي اين خبر را در بيست و پنج ماهگي امام جواد عليه السلام در حضور امام رضا عليه السلام نوشته اند. اين جا بود كه حضرتش فرمود: پدر و مادرم فداي تو باد! كه خود، معرف



[ صفحه 69]



شخصيت خود مي باشي.

محمد بن اسماعيل حسيني از امام حسن عسكري عليه السلام روايت نموده كه حضرتش فرمود:

امام جواد عليه السلام را در بيست و پنج ماهگي در مكه به قيافه شناسي نشان دادند. مردم اطراف او را در مسجد الحرام گرفته بودند كه نور حق از سيماي اين كودك به آسمان تلالؤ داشت و آن قيافه شناس گفت: والله! اين نور الهي است كه در چهره او هويداست و اين مولود از ذريه طاهره ي اميرالمؤمنين عليه السلام است.

آنگاه رو به آن هايي كه در شك بودند نمود و گفت: برويد، استغفار كنيد.

در همين اثنا امام جواد عليه السلام به زبان آمد، نطقي بليغ نمود، و با فصاحت تمام كه همه ي حاضرين خوب مي شنيدند و درك مي كردند، چنين فرمود:

«الحمد لله الذي خلقنا من نوره، و اصطفانا من بريته، و جعلنا امناءه علي خلقه و وحيه.

ايها الناس! أنا محمد بن علي الرضا بن موسي الكاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علي سيد العابدين بن الحسين الشهيد بن أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب و أنا ابن فاطمه الزهرا و ابن محمد المصطفي ففي مثلي يشك؟ و علي علي أبوي يفتري، و أعرض علي القافة.

و الله اني لأعلم بأنسابهم من آبائهم اني و الله لاعلم بواطنهم و ظواهرهم، و اني لأعلم بهم أجمعين و ما هم اليه صائرون أقوله حقا و أظهره صدقا و عدلا و علما أورثناه الله قبل الخلق أجمعين و قبل بناء السماوات و الأرضين.

و أيم الله! لولا تظاهر أهل الباطل علينا و غلبة دولة الكفر و توثب أهل الشرك و الشك و النفاق علينا لقلت قولا يتعجب منه الاولون و الآخرون.



[ صفحه 70]



ثم وضع يده علي فمه و قال يا محمدا (و اصبر كما صبر اولوالعزم من الرسل، و لا تستعجل لهم...) [1] .

سپاس خدائي را كه ما را با دست قدرت خويش از نور خود آفريد و از ميان مخلوقاتش برگزيد و ما را امين بر وحي خود و بر مردم قرار داد. اي گروه مردم! من محمد بن علي الرضا بن موسي الكاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علي سيد العابدين بن الحسين الشهيد، بن اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليهم السلام هستم.

من فرزند فاطمه ي زهرا عليهاالسلام و فرزند محمد مصطفي صلي الله عليه و آله هستم. آيا در نسب همچون من (كه داراي چنين نسب والائي هستم) شك و ترديد راه دارد؟ آيا بر من و پدر و مادر من افترا بسته و به قيافه شناسان عرضه مي شود؟!

قسم به خدا! من به نژاد و نسب شما از پدرانتان آگاه تر هستم، سوگند به خدا، من با باطن و ظاهر شما آگاهم، و از همه ي آنها و از تمام افكارتان و آنچه در پيش داريد آگاهم، اين مطلب را با حق و واقعيت مي گويم و با راستي و عدل آن را آشكار مي نمايم، كه اين دانشي است كه خداوند متعال آن را پيش از آفرينش همه ي مخلوقات و پس از بناي آسمان ها و زمين ها به ما ارزاني داشته است.

سوگند به خدا اگر نبود كه اينك باطل بر ما چيره گشته و غلبه با دولت كفر است و حركت ناباوران، مشركان و سركشان بر عليه ماست سخني را ابزار مي كردم كه پيشينيان و آيندگان در شگفت مي شدند.

در اين هنگام آن حجت خدا دست خود را بر دهان خود نهاد و به خود گفت:

اي محمد! آرام و خاموش باش و سكوت اختيار كن! آنسان كه پدران



[ صفحه 71]



تو سكوت اختيار كردند. اين آيه شريفه را تلاوت فرمود.

(فاصبر كما صبر اولوالعزم من الرسل و لا تستعجل لهم...)

«پس صبر كن آن گونه كه پيامبران اولوالعزم صبر كردند و براي (عذاب) آنان شتاب مكن...»

چون اين سخنان در حضور جمعي پايان يافت و مجلس تمام گشت، و خبر به امام رضا عليه السلام رسيد فرمود:

«الحمد لله الذي جعل في و في ابني محمد اسوة برسول الله صلي الله عليه و آله و ابنه ابراهيم».

سپاس و ستايش پروردگاري را كه در مورد من و فرزندم محمد الگوئي و اقتدائي به رسول خودش و فرزندش ابراهيم قرار داد.

آن گاه رو به حاضرين نموده و فرمود:

هل علمتم مارمت به مارية القبطية في ولادتها ابراهيم بن رسول الله صلي الله عليه و آله؟ قالوا: لا أنت اعلم يابن رسول الله فخبرنا. [2] .

آيا مي دانيد نسبت به ماريه قبطيه در حين تولد ابراهيم، فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله چه تهمت ناروائي زدند و افترائي بستند؟

شيعيان و خواص دوستان عرض كردند: ما به جريان آن واقف نيستيم، براي ما بيان كن! چرا كه تو فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله و از درون خانه بهتر با خبري كه: «أهل البيت أدري بما في البيت».

آن گاه امام رضا عليه السلام فصلي بدين شرح از تاريخ صدر اسلام و تولد ابراهيم و مقام ماريه قبطيه و خادمي كه او را به رسم پادشاهان خدمت مي كرد، بيان فرمود:



[ صفحه 72]




پاورقي

[1] سوره احقاف آيه 35.

[2] وفاة الامام الجواد: علامه مقرم: ص 12.