بازگشت

شهادت امام جواد


سيد مرتضي رحمه الله در «عيون المعجزات» از امام رضا عليه السلام روايت كرده كه حضرتش درباره ي شهادت امام جواد عليه السلام فرمود:

يقتل غصبا فيبكي له و عليه أهل السماء و يغضب الله علي عدوه و ظالمه، فلا يلبث إلا يسيرا حتي يعجل الله به إلي عذابه الاليم و عقابه الشديد. [1] .

فرزندم را به قهر و غلبه مي كشند و اهل آسمان ها بر او گريه مي كنند و خداوند بر دشمن و ظلم كننده به او غضب مي فرمايد، پس نمي ماند در دنيا مگر اندكي تا به سرعت او را به سوي عذاب دردناك و عقوبت شديدش روانه سازد.

اسماعيل بن مهران روايت مي كند و مي گويد:

هنگامي كه امام جواد عليه السلام از مدينه خارج شد و به طرف بغداد رفت، عرض كردم: قرابانت شوم! من درباره ي شما نگرانم، زيرا بني عباس به شما نظر خوشي ندارند، بلكه از مقام و منصب شما مي ترسند.

امام جواد عليه السلام به من نگاهي كرد و لبخندي زد و فرمود:

ليس حيث ظننت في هذه السنة. [2] .

آنگونه كه گمان كرده اي امسال و در اين سفر تحقق پيدا نمي كند.

مفهوم مخالف اين بيان چنين است كه حس تو درست تشخيص داده، ولي اين نظريه در اين سفر صورت پيدا نمي كند، سفر ديگري مرا دعوت مي كنند كه در آن سفر، دشمني خود را ظاهر خواهند ساخت.



[ صفحه 419]



مدتي گذشت امام جواد عليه السلام از سفر بغداد به سلامتي و احترام بسيار به مدينه بازگشت تا خبر درگذشت مأمون به مدينه رسيد و معتصم دعوتي از امام جواد عليه السلام نمود. من عرض كردم:

جعلت فداك، أنت خار فإلي من الأمر بعدك.

قربانت شوم! شما اكنون از مدينه به بغداد مي رويد تكليف ما چيست و امر ولايت را به چه كسي مي سپاريد.

فبكي حتي اخضلت لحيته، ثم التفت إلي فقال: عند هذه يخاف علي، الأمر بعدي إلي ابني علي. [3] .

امام جواد عليه السلام گريست و محاسن شريفش از اشك ديده اش تر شد و فرمود:

در اين سفر است كه امر خطيري رخ مي دهد و امر امامت پس از من به فرزندم علي عليه السلام سپرده مي شود.

راوندي مي نويسد: شبي كه امام جواد عليه السلام فرداي آن روز مسموم شد، فرمود:

امشب آخر عمر من است و خداوند براي ما دنيا را دار عيش قرار نداده. آنگاه از حضرتش مي پرسند: پس از شما، ولي امر كيست؟

فرمود: فرزندم علي النقي الهادي.


پاورقي

[1] بحارالانوار: ج 50 ص 15.

[2] ارشاد ج 2 ص 298.

[3] ارشاد: ج 2 ص 298، بحارالانوار: ج 50 ص 118.