بازگشت

چرا اميرمؤمنان لباس وصله دار مي پوشيد و امام جواد لباس خز؟


اسلام، دين عقل و خرد و كمال و فضيلت است و در عين حال، برخي از احكام شريعت منطبق بر عرفيات است و حتي در قضاوت طبق روش عرف حكومت و داوري مي كند. درباره ي لباس هم اسلام مي فرمايد: بهترين لباس، لباس عصر است كه همه ي مردم در آن اتفاق نموده اند و حتي دستور دارد كه از پوشيدن لباسي كه موجب سخريه و استهزا و موجب غيبت شود، خودداري نماييد.

بنابراين، لباس، همان لباس عمومي اجتماعي عصر است و موضوع «من تشبه بقوم فهو منهم» هم همين حقيقت را تأييد مي كند، چرا كه لباس، معرف هويت ملي است و با لباس مي توان قبايل و عشاير عالم را شناخت.

ترديدي نيست كه لباس عمومي مسيحيت با لباس عمومي اسلاميت، با لباس عمومي كليميت و لباس عمومي هندو و سيك، يا چيني و ژاپني با هم فرق دارد، ولي چون دنياي امروز به قدري به هم نزديك شده و وسايط نقليه اتوموبيل، هواپيما روي كره ي زمين را - كه روزي از هم هيچ اطلاعي نداشتند - مانند اتاق هاي يك خانه به هم نزديك و مجاور ساخته از اين رو از جهت لباس، خوراك، مسكن و آداب هم به هم نزديك شده و تحت تأثير هم قرار گرفته اند.

و نمي توان به گونه اي قاطع گفت: كدام بهتر است، زيرا محيط و زمان و مكان و مقتضيات آب و خاك موجب تهيه ي لباس محلي شده است.

بدون ترديد مردم سواحل دريا با مردم كوهستان در لباس فرق دارند. مردم ريگستان عربستان سوزان با مردم اروپاي سرسبز و شهرهاي ابري كه سالي چند روز بيشتر آفتاب ندارند، نمي توانند در لباس يكسان باشند.



[ صفحه 63]



علاوه بر اين كه همين لباس هم در ادوار مختلف زندگي بسي فرق و امتياز دارد، دوران كودكي با عهد شباب و جواني، عصر ابوت و كمال انساني با دوره ي پيري و سالخوردگي و شيخوخيت فرق بسياري دارد، در هر زي و لباس كه باشد باز در اين شدت و ضعف فراوان از جهت كميت و كيفيت فرق دارد.

بنابراين، لباس تابع آداب و ادب محيط و شرايط زمان و مكان است.

علاوه بر اين خصوصياتي كه گفتيم، لباس شرايط ديگري هم از نظر مقام و منزلت و منصب دارد، چنانچه امروزه لباس قضات دنيا با لباس اطباي جهان، يا لباس كارگران و مهندسين با لباس سياستمداران و روحانيون فرق دارد و هر طبقه اي لباس مخصوصي دارند كه خود را بدان فضيلت و شرايط معرفي مي نمايند.

حتي طبقات مختلف، اداري هاي كشوري و لشكري، يا پليس و نيروي انتظامي، مأمور راهنمايي و رانندگي، فرهنگي، مأمور بهداشتي و كارگر كارخانه هر يك لباس مخصوص دارند كه بدان ممتاز و مشخص مي گردند.

از اين گذشته يك معني هم بر اينها حكومت دارد و آن بي رنگي است كه اسير رنگ تعلق و تعين نگردند.



غلام همت آنم كه زير چرخ كبود

زهر چه رنگ تعلق پذير آزاد است



اين همه لباس ها، نمونه هاي تعين اين نشئه است و اسلام براي آن كه اصول ارتقا و تكامل مصون بماند، بشر را از همين رنگ ها بر بي رنگي هدايت نموده است، تا تعلقات مادي را كنار بگذارند و به معنويات بپردازند، چنانچه درس حج، بزرگترين سرمشق بي رنگي و آزادي از تعلق رنگ هاست.

همان گونه كه ديده مي شود در آن مراسم، صدها هزار نفر و بالغ بر يك ميليون و سي صد هزار نفر در همين سال 1381 هجري قمري شركت كرده و همه ي لباس هايي را كه رنگ تعلق است، بيرون نموده و با سر و پاي برهنه با دو قطعه پارچه ندوخته ي سفيد، متحد الشكل و متحد القول به يك نقطه غير قابل اشاره حسيه،



[ صفحه 64]



توجه دارند.

امام متقيان اميرمؤمنان علي عليه السلام مي فرمود:

«من بايد مانند ضعيف ترين فرد از مسلمانان باشم تا مسئوليتي متوجه من نگردد»

اين بيان به دو نظر بود:

اول آنكه: محيط صدر اسلام از تعلقات ظاهري و تعينات ملبوس هنوز فارغ بوده و آرايش و آلايش نداشت، لباس همه ساده بود و آلايش صنفي، فني، علمي و غيره نبود.

وقتي نماينده ي امپراطور روم به عربستان آمد تا خليفه را ملاقات كند، هر چه نگريست كاخ و قصر و درباري نديد.

گفتند: خليفه در مسجد است.

وقتي رفت همه را يكسان ديد. گفتند: در نخلستان است.

به نخلستان رفت، ديد جز مردي كه خشتي زير سر نهاده و مانند غريبان در سايه ي نخلي خوابيده، كسي نيست!

گفتند: اين خليفه مسلمين است، كه در لباس مانند ساير مردم بوده و هيچ تعيني ندارد.

حتي يك روز پيراهن بلندي پوشيده بود، مردم بر او اعتراض كردند كه چرا از سنت رسول الله صلي الله عليه و آله خارج شدي؟!!

روزي گفت: اگر من منحرف شوم شما مردم چه خواهيد كرد؟

بدون هيچ بيمي، مردي با شمشير برخاست و گفت: با اين شمشير تو را از كجي و اعوجاج و انحراف برمي گردانيم.

سادگي به اين حد بود كه لباس رنگ تعين نداشت، بلكه فقط ساتر عورت و حافظ سرما و گرما بود.



[ صفحه 65]



در مدت پنج سال خلافت، اميرمؤمنان علي عليه السلام با لباس وصله دار سلطنت و خلافت مي كرد و به حدي وصله روي وصله مي زد كه مي فرمود: ديگر از وصال خجالت مي كشم.

آن حضرت در سال به دو پيراهن - كه لباس رسمي علي عليه السلام بود - قناعت مي كرد و مي فرمود:

بايد من در كشوري كه حكومت مي كنم مانند پايين ترين افراد از لحاظ لباس و غذا باشم.

با نان جو خشك، نمك، سركه و دو پيراهن وصله زده بر مردم حكومت مي نمود. اين اقتضاي لباس دوران اميرالمومنين علي بن ابي طالب عليه السلام بود.

اما دوران سياست اسلامي از نظر ظاهر رو به تكامل گذاشت و مسلمين با ملل متمدن مترقي روم، ايران، هند و چين آشنا شدند و قهرا به آداب و رسوم ظاهر آن ها در لباس، مسكن و معاشرت و مجالست آگاهي يافته همدوش و هم خو شدند.

در اين سير تكاملي روز افزون كه اسلام وسعت يافت و امپراطوري اسلام از شرق و غرب عالم مسكوني را زير فرمان گرفت، مسلمانان چهارصد سال بر آب هاي دنيا فرمان روايي داشتند و هشت قرن بر تمامي قلل مرتفع، خشكي و دريا، شرق و غرب تا سواحل درياي مانش و شرق اقصاي آفريقا پيش رفتند و مردم از اطراف و اكناف عالم به مركز خلافت نزديك مي شدند و با مسلمين اختلاط مي نمودند.

در اثر اين اختلاط و امتزاج اجتماعي، آداب و رسوم جهاني در درياي ادب و تربيت اسلام مستهلك شد و لباس هم تابع لباس عمومي گرديد. يعني لباس عرب مخصوص عرب و لباس عجم مخصوص عجم شد و حد مشتركي در بين بوده - كه بي آلايش و عدم قيد به لباس اولي و شدت و حدت و حميت در لباس - لباس ملي گرديد، به طوري كه تقريبا همه در لباس شدت تعلق رنگ را كنار گذاشتند و لباس



[ صفحه 66]



ملي عمومي به تن نمودند.

خلفا و سلاطين به روش قيصرها و كسري هاي روم و ايران لباس رسمي پوشيده و دربار مجلل تشكيل داده و پرده دار، دربان، خدم و حشم بسياري پيدا كردند. مردم هم كه از آداب و رسوم ملل مختلف آگاهي يافته بودند و اوضاع مالي و بنيه ي اقتصادي آن ها در كمال قوت و قدرت بود به حدي كه بيش از ده ميليون دينار اضافه درآمد خزينه ي سلطنتي بود لباس هاي فاخر مي پوشيدند و به زيورآلات مجلل خود را مي آراستند.

در اين عصر بايستي امام - كه راهنماي روحاني و پيشواي معنوي است - به همان لباس عصر آراسته باشد و به همين جهات بود كه در عصر خلفاي اموي و عصر خلفاي عباسي كه خلافت، داراي دربار و دربان تشريفات شد ائمه ما نيز براي حفظ صورت ظاهر اسلام لباس خز و پشم و لباس گران بها و عالي قيمت مي پوشيدند.

امام صادق عليه السلام - مخصوصا امام رضا عليه السلام كه مقام وليعهدي ظاهري داشت - به حكم ضرورت به خاطر مردم ظاهربين لباس رسمي قيمتي مي پوشيدند، ولي در زير، لباس پارسايي و پرهيزكاري خود را به تن داشتند.

امام جواد عليه السلام نيز كه داماد خليفه ي عباسي بود به حكم ضرورت، از رو لباس خز و حرير مي پوشيد و زير آن به لباس خشن كرباس قناعت مي كرد و مي فرمود: آن براي مردم و اين براي خداست.