بازگشت

دامادي خليفه


يكي از سنن اجتماعي سلاطين و فرمان فرمايان همه ي كشورها در هر عصر اين بود كه براي دختران خود به خلاف سنن و رسوم معمول مردم عادي - كه مردها به خواستگاري زن ها مي رفتند - خلفا و سلاطين داماد و همسر دخترانشان را خود انتخاب مي نمودند و اين انتخاب به عنوان حكم و فرمان شاهان تكليف قانوني داشت. يعني تمرد از آن به ضرر و زيان داماد، يا خاندان او تمام مي شد.

علاوه بر اين، چون اكثر مردم خود را به سلاطين، خلفا و فرمانفرمايان نزديك مي سازند و كوشش در نزديكي و تقرب مي نمايند، تا از عنوان ارتباط با دربار سلاطين و خلفاي عصر وجهه ي ملي بدست آورند و در امور زندگي و شؤون حياتي مجذوب گردند، يا مردم را مرعوب سازند و چه بسيار مردمي كه در اين راه بذل



[ صفحه 396]



سعي مي نمودند و حتي شؤون محترم زندگي را هم زير پا مي گذاشتند و از هيچ كاري - اگر چه برخلاف عقل، عفت، فضل و كمال هم باشد - دريغ نمي دارند تا خود را به دربارها نزديك نمايند و با اين تقرب بر رقاب و گردن خلق سوار شده و اسب تازي كنند و بر عرض، ناموس و حقوق خلق حكومت و فرمان روايي يابند.

ما اين حقيقت را در دوران زندگي در كتاب هاي بسياري مطالعه نموده و از نزديك ديده و مشاهده كرده ايم.

سعدي گويد: تقرب به دربار سلاطين اگر چه تأمين ناني دارد، ولي خطر جاني هم دارد.

نگارنده گويد: تأمين نانش به تشويش و اضطراب و خطر جانش در دنيا و آخرت حتمي است.

از طرفي، در جامعه رسم نبوده و كسي را جرئت و شهامتي در كار نبوده كه به خواستگاري دختران پادشاهان برود. از اين رو، شخص خليفه، پادشاه، يا رئيس جمهور - هر كه باشد - خودش با آشنايي كه با خانواده ها و اطرافيان و درباريان خود دارد، جواني را به دامادي انتخاب مي كند.

البته پس از انتخاب، رد فرمان جايز نيست، مگر پس از مردن شاه، يا خلع او از آن مقام، چه بسيار ديده شده چنين داماداني كه پس از خلع مقام پدر زن دختران سلاطين را تحكم مي كردند و روابط حسنه ي بين آن ها نبود، يا به علل و جهات ديگري كه خودسري و خودمختاري و توقعات بي جاي اين گونه دختران سبب طلاق يا رهايي مي شده است.

به ندرت هم ديده شده كه روابط اخلاقي، يا توافق اخلاقي - خواه خوب، يا بد - آماده بوده و زندگاني را در يك افق نزديك به همان دستگاه ها به پايان برسانند.

امام جواد عليه السلام در سن نه سالگي برازندگي خود را از جهات علم و كمال و فضل و ادب در مجالس رسمي مقام خلافت به ظهور رسانيد، شيخ و شاب، پير و جوان



[ صفحه 397]



كهل و برنا همه شناختند كه اين ميوه، شجره ي نبوت و امامت است.

ادب، علم و سخاوت اين جوان هاشمي علوي و مسائل سياسي كه قبلا مطرح شد موجب شد كه مأمون دختر خود به نام ام فضل را به امام جواد عليه السلام نامزد كرد و آن حضرت را به دامادي برگزيد.

امام جواد عليه السلام به حكم ادب و اجبار نمي توانست اين زن را رد كند از اين رو، قبول كرد و مدتي كوتاه كنار كاخ سلطنتي خلافت در بغداد مورد توجه، اكرام و احترام بود تا آن حضرتش اجازه مراجعت به مدينه گرفت و مأمون به همراه ام فضل آن ها را به مدينه فرستاد، ولي اين زندگاني زناشويي جز تلخكامي حاصل نداشت و به جنايتي خاتمه يافت.