بازگشت

اكرام امام جواد


صاحب كتاب خلاصة الاخبار مي نگارد:

روزي أم الفضل همسر امام جواد «عليه السلام» به پدرش (مأمون) گفت:

اي پدر مرا به ازدواج مرد فقيريكه سبب ننگ ما شده است در آوردي؟

مأموم اين سخن را سبب خجالت خود ديده بسيار منفعل شد، و اين كلام و سخن را به أكابر و بزرگان قوم خود نقل كرد، تا اينكه اين خبر به حضرت جواد «عليه السلام» رسيد پس آن حضرت به مأمون گفت:

مي خواهي من تو را از خجالت و ننگ در آورم؟

مأموم گفت: بلي!

حضرت «عليه السلام» فرمودند: اينك أمر كنيد مردم را تا به مسجد آيند، همه جمع شده حضرت جواد «عليه السلام» به منبر درآمد و خطبة بليغي بيان كرده و فرمودند:



[ صفحه 8]



خليفه (مأمون) از خويشي خاندان رسول ننگ دارد، و به سبب فقر ايشان، به او طعنه مي زنند و من مي خواهم كه امروز اين ننگ را بردارم، همه مي دانيد كه ما خاندان عصمت، به دنيا و زخارف آن محتاج نيستيم و ما خود آن را قبول نكرديم [1] و من مي خواهم كه امروز، به فقراء احساني كنم، به حدي كه كسي همانندش را تا أكنون اعطاء نكرده، سپس آن حضرت دست مباركش را بلند كرده از آستين مباركش به يك يك فقراء يك بسته مرواريد هزار دانه به قيمت (500) دينار يا زياده از آن داد، چون اغنياء اين اعطاء را از حضرت ديدند به طمع افتادند، بعد آن حضرت خواهش ايشان را بر آورد و فرمودند: منتظر شويد به رسيدن اين احساس نيز به شما، پس آن حضرت قدري از خطبه اش را ادامه داده، سپس دست مباركش را بلند كرده و فرمودند:

«هذا عطاؤنا علي الاغنياء».

يعني: اين احسان ماست بر ثروتمندان.

سپس از آستين مباركش به همه أغنياء نيز هر كدام يك بسته از مرواريد اعطاء كرد، خلاصه كلام به همه مجلس حضرت احسان كردند، تا اينكه مأمون نيز بطمع افتاد، و حضرت نيز به او يك بسته مرواريد، اعطاء نمود،

اين است قول خداوند باري عزه: «هذا عطاءنا فامنن أو أمسك



[ صفحه 9]



بغير حساب». [2] .

ترجمه: (اي رسول) اين نعمت (سلطنت و قدرت) اعطاي ماست، (به تو و خاندانت) اينك بي حساب بهر كه خواهي عطا و بخشش كن و از هر كه خواهي منع.


پاورقي

[1] در فرازي از دعاي ندبه اشاره به فرمايش حضرت شده: «بعد أن شرطت عليهم الزهد في درجات هذه الدنيا الدنية و زخرفها و زبرجها فشرطوا لك ذلك و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربتهم و قدمت لهم الذكر العلي و الثناء الجلي...».

[2] سوره ص آيه 39.