بازگشت

مأمون و ترس از گسترش علم امامت


دوران دشوار امام جواد (ع) در نقش و تبليغ شيعي را بايد در هم عصر بودن وي با دو خليفه ي عباسي نگريست، بخصوص مأمون عباسي كه به گفته ي ابن نديم «اعلم از همه خلفا نسبت به فقه و كلام بوده است.»

دوران هفده ساله ي امامت حضرت جواد (ع) همزمان با دو خليفه ي بني عباس مأمون و معتصم بود، 15 سال در دوره ي مأمون - ازسال 203 ق سال شهادت حضرت رضا (ع) تا مرگ مأمون در 218 - و دو سال در دوره ي معتصم (از سال مرگ مأمون 218 تا 220) شرايط دوره 15 ساله ي نخست حضرت درست همان شرايط پدر بزرگوارش بود كه در مقابل زيركترين و عالم ترين خليفه ي عباسي قرار داشت.

مأمون كه در سال 204 هجري وارد بغداد شد، امام جواد (ع) را كه بنا به برخي از روايات سن مباركشان در اين دوران10 سال بيش نبود، از مدينه به بغداد فرا خواند و سياست پيشين خويش را در محدود ساختن امام رضا (ع) در خصوص امام جواد (ع) نيز استمرار داد. ترس از علويان و محبت اهل بيت(ع) در دل مسلمانان از يك سو و متهم بودن وي در به شهادت رساندن امام رضا (ع) در جهان اسلام از سوي ديگر، وي را بر آن داشت تا با به تزويج در آوردن دختر خويش ام الفضل، ضمن تبرئه ي خويش و استمرار حركت عوامفريبانه در دوست داشتن اهل بيت(ع)، پايه هاي حكومت خويش را مستحكم سازد.

اين حركت مأمون چون سپردن ولايت عهدي به امام رضا (ع) مورد اعتراض بزرگان بني عباس قرار گرفت، اما مشاهده ي علم و درايت حضرت جواد(ع) در همان سن، آنان را به قبول اين ازدواج ترغيب نمود. امام جواد (ع) شرايط خود را همان شرايط پدر خويش ديد، از اين رو با پذيرش ازدواج با ام الفضل، نقشه ي پليد مأمون در به قتل رساندن وي و شيعيان را از صفحه ي ذهن مأمون زدود. حضرت (ع) كه به خوبي از سياستها و نقشه هاي مأمون در بهره برداري از جايگاه ديني و اجتماعي خود باخبر بود، پس از ازدواج اقامت در بغداد را رد و به مدينه بازگشت و تا سال شهادت خويش در آنجا مقيم شد. نامه هاي ام الفضل به پدر خويش مبني بر توجه نكردن امام جواد (ع) به وي، بيانگر اجباري بودن ازدواج وي با ام الفضل و نداشتن فرزندي از ام الفضل از امام جواد (ع) پرده از هوشمندي امام (ع) برمي دارد؛ چون كه مأمون بر آن بود تا با به دنيا آمدن فرزندي از ام الفضل، وي را به عنوان يكي از فرزندان رسول خدا (ص) در بين شيعيان، محور حركتهاي آينده ي خود و بني عباس قرار دهد. مأمون در سال 218 ه. ق در مسير حركت به سوي جنگ با روم، درگذشت. با وجود تمايل سپاه و سران بني عباس به خلافت عباس فرزند مأمون، عباس بنا بر وصيت پدر با عمويش ابواسحاق معتصم بيعت كرد.

معتصم هشتمين خليفه ي عباسي، پس از ورود به بغداد، امام جواد(ع) را از مدينه به بغداد فرا خواند. حضرت در سال 218 پس از معرفي امام هادي(ع) به جانشيني خود، به همراه ام الفضل به بغداد رفت. در اين سفر، حضرت با شخصيتي متفاوت از مأمون روبرو شد، شخصيتي با روحيه ي نظامي گري و فاقد بينش علمي. معتصم كه مايه هاي حيله گري و عوامفريبي هاي مأمون را در خود نداشت، موضعگيري متضاد با اهل بيت خود را در بين مردم آشكار ساخت. امام (ع) در دو سال آخر عمر خويش تحت نظارت شديدتر دستگاه امنيتي و نظامي معتصم قرار گرفت. از اين رو، شرايط امام جواد(ع) به گونه اي شد كه حضرت توسط معجزات و كرامات و شركت در جلسات علمي، امامت خود را به ديگران به اثبات مي رساند.

امام جواد (ع) در طول زندگي پربار اما كوتاه خويش بر آن بود تا ارتباط با مردم را حتي در سخت ترين شرايط حفظ كند و با بذل و بخشش به فقرا و مساكين، كرامت اهل بيت(ع) را به اثبات رساند. وي اين سيره ي خويش را به امر پدر بزرگوارش آغاز و به انجام رساند. امام رضا (ع) در يكي از نامه هاي خود به حضرت جواد (ع) مي نويسد:

«به من خبر رسيده است كه ملازمان تو، هنگامي كه سوار مي شوي از روي بخل تو را از در كوچك بيرون مي برند تا از تو خيري به كسي نرسد، تو را به حق خودم بر تو، سوگند مي دهم كه از در بزرگ بيرون آيي و به همراه خود زر و سيم داشته باش تا به نيازمندان و محتاجان عطا كني.»

و اين آغاز يك حركت مردمي، معنوي و انساني بود كه به استحكام پايگاه مردمي حضرت منجر شد و دستگاه بني عباس را از نام «جواد» به معناي بخشنده به هراس وا داشت. [1] .


پاورقي

[1] تفسيرالعياشي، ج1، ص319 - موسوعة الامام الجواد(ع)، ج2، ص 410 - بحار الانوار، ج 50، ص 5.