بازگشت

امام محمد تقي جوادالائمه


شيخ مفيد رضوان الله تعالي عليه مي فرمايد:

«و مضي الرضا علي بن موسي عليه السلام و لم يترك ولدا نعلمه الا ابنه الامام بعده ابا جعفر محمد بن علي عليه السلام»

حضرت رضا عليه السلام رحلت فرمود و فرزندي نداشت كه ما مطلع باشيم مگر پسرش، امام بعدش أبا جعفر محمد بن علي (جوادالائمه) عليه السلام [1] .

كليم بن عمران مي گويد به امام رضا عليه السلام عرض كردم دعا كنيد كه خداوند به شما فرزندي عنايت فرمايد. امام در پاسخ مي فرمود:

«انما ارزق ولدا واحدا و هو يرثني»

خداوند تنها يك فرزند به من عطا مي كند كه وارث من و امام پس از من خواهد بود.

وقتي حضرت جواد عليه السلام متولد شد امام عليه السلام به اصحاب خويش فرمود: كسي براي من به دنيا آمد كه شبيه موسي بن عمران گشاينده درياهاست و شبيه عيسي بن مريم كه مادري مقدس داشت او نيز مادري طاهره و مطهره دارد. [2] .



[ صفحه 6]



اسامي و القاب حضرت عبارت است از: محمد، تقي، جواد، ابوجعفر، مختار، منتخب، مرتضي، قانع، عالم.

نام مادرش سبيكه و امام رضا عليه السلام او را خيزران صدا مي زد و ريحانه هم به او مي گفتند، او از خاندان ماريه قبطيه همسر رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم و در فضايل اخلاقي از برترين زنان عصر خويش بود، پيامبر به ماريه خطاب مي كرد «خيرةالاماء» بهترين كنيزان. [3] .

حكيمه خواهر حضرت رضا عليه السلام مي گويد: در هنگام ولادت حضرت جواد عليه السلام برادرم از من خواست در كنار خيزران بمانم درست روز سوم ولادت حضرت جواد عليه السلام بود كه مشاهده كردم چشمانش را گشود و به چپ و راست خود نگريست و گفت:

«اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله» [4] .

من با ديدن چنين منظره اي از جا كنده شدم خود را به برادر رساندم و آنچه ديده بودم براي او گفتم. امام رضا عليه السلام فرمود:

«يا حكيمة ما ترون من عجائبه اكبر»

اي حكيمه بعد از اين بيشتر از آنچه تا كنون ديده ايد شگفتيهايي از او خواهيد ديد. [5] .

در آن هنگام كه مولود را به دست مبارك امام رضا عليه السلام دادند فرمود:

«هذا المولود الذي لم يولد مولود اعظم علي شيعتنا بركة منه».

اين مولودي است كه براي شيعه مولودي مباركتر از او به دنيا نيامده است. [6] .



[ صفحه 7]




پاورقي

[1] ارشاد مفيد، ص 296.

[2] بحار، ج 50، ص 15.

[3] اصول كافي، ج 1، ص 315.

[4] مناقب، ج 4، ص 394.

[5] مناقب، ج 4، ص 394.

[6] ارشاد مفيد، ص 299.