بازگشت

وصيت مأمون


چون مرض مأمون سخت و سفر آخرت را وقت آمد، در طلب فرزندش عباس بفرستاد. او گمان همي كرد كه عباس بدو نخواهد آمد، اما عباس بيامد گاهي كه مرض مأمون شديد و خرد او ديگرگون و حواسش پريشيده بود و مكاتيب عديده از طرف مأمون به حكام ممالك و ولاة امصار در امر ابي اسحق معتصم بن رشيد پراكنده گرديده بود و عباس روزي چند در خدمت پدرش مأمون اقامت كرد و مأمون قبل از آن وصيت با برادرش ابي اسحق كرده بود و برخي گفته اند: جز با حضور عباس و قضاة و فقهاء و قواد كتاب وصيت نكرد، وصيت او بر اين صورت است:

چون مرا حال مرگ در رسد، روي مرا به جانب قبله كنيد، معاملتي كه با مردگان



[ صفحه 514]



مي بايد با من به جاي گذاريد و چشمهاي مرا بربنديد و در وضوء و طهارت من آب بسيار بكار بنديد و كفن مرا خوب پاكيزه بگردانيد و از آن پس خداوند را بر توفيق بدين اسلام و شناسائي حق اسلام را كه بر شما واجب است، در حق محمد صلي الله عليه وآله و اينكه خداي ما را از امت آن حضرت كه مرحومه اند گردانيد، حمد و ستايش كنيد، پس از آن مرا بر سرير بخوابانيد.

بالجمله، گفت: در حمل من عجله كنيد و چون جنازه مرا براي نماز بر زمين نهاديد بايد آن كس كه از تمام شماها از حيثيت نسب به من نزديكتر و از حيثيت سن و سال از شما كبيرتر است براي نماز بر من قدم پيش گذارد و پنج تكبير بر من بگوئيد و در تكبير نخستين در اولش به حمد خداي و ثناي خداي و درود بر سيد من و سيد تمام فرستادگان يزدان عليهم السلام سخن كنيد پس از آن در حق مؤمنين و مؤمنات خواه گذشتگان خواه بر جاي ماندگان دعاي خير نماييد و از آن پس درباره آنانكه در قبول اسلام و ايمان بر ما سبقت دارند دعا كنيد و در تكبير چهارم به تكبير و تهليل و تحميد خداي مجيد زبان بگشائيد و در تكبير پنجم سلام بفرستيد.

و چون از اين نماز فراغت يافتيد مرا بگذاريد و در گودال گورم درآوريد و از آن پس هر كس از شماها از حيثيت نسب قرابت به من نزديكتر است و محبت او از شماها به من بيشتر است بايد به آن گودال اندر آيد، اين وقت شما بسياري حمد و ثناي باري را به زبان بگذرانيد و از آن پس مرا از جانب راست من بخوابانيد و رويم را به طرف قبله باز داريد و كفن از روي و پايم برگشائيد، بعد از آن لحد را با خشت بپوشانيد و خاك بر من بريزيد و از كناري من كناري گيريد و مرا به اعمال خودم بگذاريد، چه شماها بجمله نمي توانيد كفايتي در كار كنيد و مكروهي را از من برتابيد.

و چون از اين جمله بپرداختيد جملگي بايستيد و اگر خير و خوبي در من مي دانيد بر زبان بگذرانيد و اگر شري و بدي در من دانسته ايد از تذكره آن امساك بجوئيد، چه اگر مرا بخوب يا بد ياد كنيد دچار و مأخوذ به آن مي شوم، و هيچكس را نگذاريد بر قبر من به گريه و عويل و ناله و نحيب به جاي بماند، چه آن كس را كه بر وي زاري نمايند عذاب مي كنند.



[ صفحه 515]