بازگشت

يك نمونه ي ديگر


(قبلا بايد توجه داشت كه مأمون عباسي، شيفته ي جمال و كمال امام جواد «عليه السلام» شد و دخترش ام الفضل را به همسري او درآورد و بعد، آن حضرت را با احترام، همراه ام الفضل، از بغداد به سوي مدينه روانه كرد) بسياري از مورخين نقل كرده اند:

وقتي كه امام جواد «عليه السلام» همراه ام الفضل دختر مأمون (كه همسرش بود) از بغداد به سوي مدينه حركت كردند، در مسير خود به خيابان «باب الكوفه» رسيدند و همراه آن حضرت، جمعيتي بودند كه او را بدرقه مي كردند، هنگام غروب آفتاب به «دارالمسيب» رسيد، در آنجا فرود آمد و براي نماز به مسجد رفت، در صحن مسجد، درخت سدري بود كه هنوز ميوه نداده بود، ظرف آب طلبيد و در كنار آن درخت وضو گرفت (كه آب وضويش به پاي درخت مي ريخت) و بعد برخاست و نماز مغرب را با مردم خواند و در ركعت اول بعد از حمد، سوره ي «نصر» را خواند و در ركعت دوم بعد از حمد، سوره ي «توحيد» را خواند، سپس قنوت بجا آورد و نماز را به آخر رساند، بعد از نماز اندكي نشست و ذكر خدا گفت و سپس بي آنكه تعقيب نماز را بخواند برخاست و چهار ركعت نماز نافله ي مغرب را خواند و سپس دو سجده ي شكر بجا آورد، سپس از مسجد بيرون آمد، وقتي كه به آن درخت سدر رسيد [1] ، مردم ديدند آن درخت داراي ميوه هاي زيبا شده و از اين كرامت تعجب كردند و از آن ميوه ها خوردند و ديدند شيرين و بدون هسته است.

آنگاه با امام جواد «عليه السلام» خداحافظي كردند، آن حضرت همان وقت به سوي مدينه رفت و همچنان در مدينه ماند تا آن هنگام كه معتصم (هشتمين خليفه ي عباسي) پس از مأمون روي كار آمد و آن حضرت را در آغاز سال 220 هجري به سوي بغداد



[ صفحه 221]



فراخواند و آن بزرگوار ناگزير به بغداد آمد و در آنجا بود تا در آخر ماه ذيقعده ي همان سال 220 از دنيا رفت و بدن مطهرش را در پشت سر جدش امام موسي بن جعفر «عليه السلام» (در قبرستان قريش واقع در كاظمين نزديك بغداد) به خاك سپردند.


پاورقي

[1] در متن كتاب از اين درخت به عنوان «نبقه» ياد شده است كه ميوه اش شبيه عناب است قبل از آنكه كاملا قرمز گردد. (در كتاب المنجد آمده: «نبقه» ميوه درخت سدر است).