بازگشت

نمونه هايي از دلايل امامت امام جواد


روايات بسياري بيانگر تصريح يا اشاره ي امام رضا «عليه السلام» بر امامت فرزندش امام جواد «عليه السلام» است از جمله راويان بزرگي كه به نقل اينگونه روايات پرداخته اند عبارتند از:

1- علي بن جعفر (فرزند امام صادق «عليه السلام» و) عموي حضرت رضا «عليه السلام».



[ صفحه 218]



2- صفوان بن يحيي.

3- معمر بن خلاد.

4- حسن بن جهم.

و جماعت ديگري كه به خاطر رعايت اختصار، از ذكر آنان خودداري شد، اينك به چند نمونه از اين روايات توجه كنيد:

1- «علي بن جعفر» در ضمن گفتاري به حسن بن حسين بن علي بن حسين فرمود: «خداوند حضرت رضا «عليه السلام» را در آن هنگام كه برادرها و عموهايش به او ستم كردند، ياري فرمود» و پس از ذكر مطالبي، علي بن جعفر مي گويد: من برخاستم و دست ابوجعفر محمد بن علي (يعني امام جواد «عليه السلام») را گرفتم و گفتم:

«گواهي مي دهم كه تو در پيشگاه خدا، امام هستي». امام رضا «عليه السلام» گريه كرد و سپس (به من) فرمود: اي عمو! آيا از پدرم نشنيدي كه مي فرمود: رسول خدا «صلي الله عليه و آله» فرمود:

«بأبي ابن خيرة الاماء النوبية...؛ پدرم به فداي پسر بهترين كنيزان از اهل نوبه. [1] پاك سرشتي از فرزندان او (حضرت قائم) است؛ آواره (بيابانها) و طالب خون پدر و جدش، پنهان شده از نظرها (كه مدت غيبتش آن قدر طولاني است) كه در مورد او گفته مي شود از دنيا رفته، يا هلاك شده؟ يا به كدام بيابان و دره اي رفته و ناپديد شده است».

گفتم: فدايت گردم! راست مي گويي.

2- «صفوان بن يحيي» مي گويد: به حضرت رضا «عليه السلام» عرض كردم: قبل از آنكه خداوند ابوجعفر (امام جواد «عليه السلام») را به شما ببخشد، از تو مي پرسيدم (كه امام بعد از شما كيست؟)؛ در پاسخ مي فرمودي: «(اگر) خداوند به من پسري عطا كند (او امام شماست)»، اينك خداوند آن پسر را به شما عنايت فرموده و چشمهاي ما را به وجود او روشن فرموده است، خدا آن روز را نياورد كه ما با جاي خالي تو مواجه شويم و اگر



[ صفحه 219]



چنين روزي (يعني درگذشت شما) پيش آمد، ما به چه كسي مراجعه كنيم؟ (و او را امام خود قرار دهيم؟).

حضرت رضا «عليه السلام» با دست اشاره به ابوجعفر (امام جواد «عليه السلام») كرد كه در آن هنگام پيش رويش ايستاده بود.

عرض كردم: «فدايت شوم! اين پسر، كودكي است كه سه سال دارد؟!».

فرمود: «سن كم او به امامت او آسيب نمي رساند، عيسي «عليه السلام» قيام به حجت (پيامبري) كرد با اينكه كمتر از سه سال داشت». [2] .

3- «معمر بن خلاد» مي گويد: در محضر حضرت رضا «عليه السلام» بودم، سخني از آن حضرت (در راستاي امامت) شنيدم، آنگاه فرمود: «شما چه نيازي (به امام) داريد (و چه كمبودي احساس مي كنيد؟) اين ابوجعفر (اشاره به امام جواد) است كه او را جانشين خودم كردم و مقام خود را به او سپردم، ما از خانداني هستيم كه كودكانمان (خصايص امامت) را از بزرگانمان، ارث مي برند، همچون يكديگر (يعني همانگونه كه بزرگسالانمان خصايص امامت را ارث مي بردند) بدون هيچ گونه تفاوت».

4- «حسن بن جهم» مي گويد: در محضر امام رضا «عليه السلام» نشسته بودم، پسرش ابوجعفر (امام جواد «عليه السلام») را خواست او كودك بود آمد، امام رضا «عليه السلام» او را در كنار من نشانيد و به من فرمود: «پيراهن او را بيرون بياور»، من پيراهن (حضرت جواد را) از تنش بيرون آوردم، امام رضا «عليه السلام» فرمود: با دقت بين دو شانه ي او (جواد «عليه السلام») را ببين، من نگاه كردم، ناگهان چشمم به چيزي شبيه مهر در يكي از شانه هايش افتاد كه آن در گوشت فرورفته بود. آنگاه حضرت رضا «عليه السلام» فرمود: «اين مهر را مي بيني؟ نظير همين، در شانه ي پدرم وجود داشت».



[ صفحه 220]




پاورقي

[1] منظور از اين فرزند، امام جواد «عليه السلام» است.

[2] چنانكه در آيه ي 30 از سوره ي مريم آمده است كه: عيسي «عليه السلام» در گهواره گفت: «اني عبدالله اتاني الكتاب و جعلني نبيا؛ من بنده ي خدايم، به من كتاب (آسماني) داده و مرا پيامبر نموده است».