بازگشت

دحو الارض چيست؟


ءانتم اشد خلقا ام السماء بنيها - رفع سمكها فسويها - و اغطش ليلها و اخرج ضحيها - و الارض بعد ذلك دحيها - اخرج منها ماءها و مرعاها و الجبال ارسيها متاعا لكم و لانعامكم

آيه 27 تا 33 سوره نازعات 79

آيا شما سخت تر در خلقت هستيد يا آسمان چه كسي بنا كرد آن را؟ كي سقفش را راست و مستوي كرد؟ كي تاريك گردانيد شب را و روشن ساخت روزش را؟ و پس از اينها زمين را گسترانيد و از آن آبها بيرون آورد و چراگاهها به وجود آورد كوه ها استوار گردانيد تا براي شما و حيوانات شما چراگاه و متاعي باشد.

اين كلمه دحو الارض يك موضوع علمي و رياضي و جغرافيائي و فلكي و هيئتي است كه با آن مي توان در بسياري علوم وارد شد و معني آن را در اين آيه به دست آورد آنگاه تطبيق با اخبار آل محمد صلي الله عليه و آله نموده و ديد چه اندازه تطبيق عالم تكوين با عالم تشريح رعايت شده است و راستي دين دين فطرت است.

اكنون براي بيان معني دحوالارض بايد مقدمه كوچكي بياورم تا مطلب روشن گردد اگر براي هر چيز آغاز و انجامي در نظر بگيريم بايد پيدايش زمين را از روز 25 ذي قعده كه روز دحو الارض است و زمين از زير خانه كعبه بر روي آب پهن و كشيده شده آغاز زمين بدانيم اما اين امتداد در چه سالي رخ داده آن روز زمان و مكان نبوده تا سال و ماه معين شود. [1] .

حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در اولين خطبه خود در نهج البلاغه درباره توحيد و عظمت قدرت پروردگار كه از شاهكارهاي علمي آن مرد آسماني است در باب آفرينش عالم و زمين و آدم قريب بدين مضمون مي فرمايد:

پيش از خلقت همه جا فضا بوده «به قول حكما و فلاسفه بعد مجرد كه غير متناهي است» و چون اراده فرمود كه عالمي و آدمي بيافريند فضا را از آب متملي گردانيد «كه فلاسفه بعد متملي گويند و اين بعد متناهي است».

اين فضا كه پر از آب بوده باد را خلق كرد و آب را به حركت انداخت و از حركت



[ صفحه 517]



آب امواجي به وجود آمد و آن موج ها كف ها بر زبان آورند و كف آن چنانچه كنار دريا به خوبي ديده مي شود هر قطعه از آن كوچه مي افتد از اين كف آب زمين ساخته شد و از بخارات حركت آب آسمان ها بنا و استوار گرديد.

از اين كف «زبد» كه زمين ساخته شد و مصالح اربعه زمين است براي اولين بار نقطه اي كه زير كعبه خانه خدا و محل توجه او بود پهن گرديد و سخت استوار شد و امتداد پيدا كرد و پهن شد تا قابل روئيدن نبات و حيوان و آفرينش انسان گرديد در اين فضا جز آب نبوده و در حركت آب افلاك حادث شد زمان و مكان موجود گرديد و كرات ثابت و سيار و منظومه هاي شمسي به وجود آمد و آب محيط به زمين بود البته نه محيط تام پس از آن كره هوا كه محيط تام به آب است يعني زير و روي آب را احاطه كرده سطح مقعر اين هوا متصل به زمين و آب است و هوا هر قدر بالاتر برود حرارت آن كم مي شود تا به كره زمهرير برسد كه همه چيز در آن منجمد مي گرديد- كره زمهرير متصل به كره اثير يا اتر است و كره اثير محيط به كره زمهرير است و سطح محدب آن به كره قمر متصل است كه فلك ماه باشد و آن به كره عطارد كه سماء اين دنياست و آسمان اول در عرف قدماء مشهور است.

پس از آن عطارد - زهره و شمس و مريخ و مشتري و زحل است - پس از زحل فلك ثوابت است كه منطقه البروج گفته اند و پس از آن فلك اطلس است كه معدل اللنهار در آن است و در اين تقسيم در نظر قدماي علم هيئت قمر - عطارد - زهره (فلاك سفلين) مريخ - مشتري و زحل «افلاك علويين» و شمس در وسط و ميانه اين افلاك قرار گرفته.

بالاتر از آن ها عرش و كرسي است كه در قرآن مجيد به سموات سبع تعبير شده است و عالم اجسام به اين محيط تمام مي شود و از اين مرز كه گذشته شد ديگر جسمي نيست و حكماء آن را لاخلا و لا ملا مي گويند كه بعد ممتلي تمام مي شود و بعد مجردات است و آن از وهم و تصور بشر خارج است - اين بعد قبل از اين فضا و پس از اين فضا بوده ولي اين افلاك و عناصر و ثوابت و سيارات نبوده بلكه حادث شده اند و لذا قدماي حكما فضا را قديم گويند و آن جا فوق و تحتي نبوده و حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام در تفسير آيه اولم ير الذين كفرو ان السموات و الارض كانتا رتقا ففتقناهما و جعلنا فيها فجاجا سبلا لعلهم تهتدون و جعلنا سقفا محفوظا و هم عن آياتها معروضون آيات 31 - 34 سوره انبيا 21 مي فرمايد



[ صفحه 518]



پروردگار در اين فضاي آبي آفريد و آفرينش همه چيز از آب است و چون آب جسم است و سطح دارد متصدي جريان آب هواست كه از زير و رو احاطه كرده اين هوا آب را به حركت مي آورد و موج مي زند و از موج كف حاصل مي شود و از كف آنچه بخار بوده آسمان ها و آنچه رسوب داشته زمين را آفريد پس از خلقت فسويهن سبع سموات آنجا را مستوي و هموار صاف گردانيد و به هفت آسمان تقسيم كرد و زمين را پس از همواري امتداد داد و اول نقطه مورد توجه خانه خودش كعبه بود كه فرمود اول بيت وضع للناس للذي ببكة و بكه خاكي است كه خاكش مكيده شده باشد و پس از آنكه هوا آب آن كف ها را مكيد و به صورت خاك در آمد و خانه خود را قرار داد (بعد ذلك دحيها) پس از آن زمين را پهن كرد و امتداد دارد و از همين نقطه سخت و استوار زمين بكه آن را امتداد داد و مدد دادن يك وقت است شي ء را مي كشند تا مد پيدا كند يك موقع از جنس خودش به آن متصل مي كند در اين امتداد دحو الارض زمين را از خودش امتداد داد و سرد كرد و اسكنها الملائكه و اين افلاك و كرات ثابت و سيار را به دست ملائكه سپرد كه آنها حمله عرش هستند و هر دسته متصدي و حافظ يك فلك مي باشد.

اين نظريه كه اميرالمؤمنين علي عليه السلام از آن وصف مي فرمايد اساسي تر از حدس و تخمين «تئوري» و نظريه ملل غربي است و در بسياري از موارد هم با هم تطبيق مي كند زيرا در منظومه شمسي هم آفتاب در وسط و شش فلك ديگر در خطوط حركت منظمي قرار گرفته اند نهايت آنكه قدما معتقد بودند افلاك از نظر جاذبه سطح مقعر هر يك با سطح محدب ديگري تماس دارد و كروي دانسته امروز اين مدار را بيضي شكل تصور كرده اند در هر حال در اصل آن آفرينش اختلافي نيست و در اينكه آسمان و زمين به هم متصل بود و از هم جدا شده اند قدما گفته اند آب و كف بوده متأخرين جرقه و آتش ملتهبي تصور كرده كه جدا گشته و سرد شده و عناصر و مواليد به وجود آمده در هر حال و هر تصور به قول سعدي.



اديم جهان سفره عام اوست

بر اين خوان يغما چه دشمن چه دوست



و حضرت امام محمد تقي الجواد از حضرت رضا عليه السلام روايت مي فرمايد كه روز 25 ذي قعده روز بزرگ ايام است و روز دحوالارض است و روزي است كه حضرت ابراهيم و عيسي متولد شده اند و زمين از زير كعبه پهن شده است و هر كه روزه بگيرد ثواب شصت ماه روزه دارد اين است اساس آفرينش عالم در آغاز خلقت و اين است بشر ناچيز كه اشرف مخلوقات است در برابر اين عظمت عالم.



[ صفحه 519]



بشر در جنب اين نه طاق خضرا

چو خشخاشي بود بر روي دريا



و از آغاز و انجام و ابتداء و انتهاي اين آفرينش اطلاع و وقوفي ندارد چنانچه گفته اند.



پشه كي داند كه اين باغ از كي است

در بهاران زاد و مرگش در دي است



انسان در اراده و اختيار و قدرت و نيروي بدني با ميلونها مواليد جوي كه يكي از آن را اگر 15 هزار برابر بزرگ كنيم به اندازه يك دانه خشخاش مي رسد و آدمي مقهور اين گونه ميكروبهاي غيرمرئي است بسيار ضعيف است اگر منحرف شود و بسيار قوي است اگر به راه حقيقي دين برود آن وقت است كه تمام عوالم را مي تواند با تمام مواليد در اختيار خود آورد [2] .


پاورقي

[1] رساله اربعة ايام مير داماد.

[2] كتبي كه روي مقاله فوق مطالعه شده و تفسير كشاف ص 696 ج 4 - تفسير صافي ص 460 فارسي هيئت ص 6 نهج البلاغه شرح ابن ابي الحديد ص 27 ج 1 - هيئت فلاماريون ص 211 - مفاتيح محدث قمي - رساله اربعه ايام ميرداماد - تقريرات استاد بزرگوار آقاي اديب بجنوردي و غيره بوده.