بازگشت

ولايت


درباره ولايت و اولا به تصرف بودن نمايندگان خاص پروردگار در جامعه در سطور اوراق گذشته همين كتاب هر جا مناسب افتاد مطالبي آورديم و اينك نقطه حساسي است كه بايد افكار خوانندگان را جلب نمائيم تا سخن آن طور كه شايسته است روشن و آشكار گردد [1] .

هيچ جاي ترديد نيست هر صانع مصنوعي اختصاصي خود را از مصالح عاليه مي سازد خاصه كه براي يك منظور معين و هدف مشخصي آفريده و به وجود آورده باشد زيرا در جامعه جاهل و محيط تاريك نمايندگان برجسته حق بايد داراي فرمان و مزايا و خصوصياتي باشند تا مردم بدان جهت كه از آن تعبير به معجزه و خرق عادت شده آن ها را بشناسند و بدانند كه اين افراد در دبستان الهي و مكتب ربوبي تربيت شده اند و غير از مردم عادي مي باشند آن ها نقشه عالم وجود در برابر چشمشان است - و اتفاق و حوادث گذشته و آينده به آنها تعليم شده اسرار وجود راز آفرينش براي آن ها تشريح گرديده عالم وجود و افلاك و عناصر در نظر آن ها مانند گوي در چوگان بازيگران است به همه امور واقف به همه اسرار مطلع مي شوند خالق عالميان دستگاه آفرينش را براي آن ها تشريح كرده و آن ها را به همه عوالم آشنا نموده كارخانه هستي را با تمام عناصر و مواد و فعل و انفعال كه در آن ها مي شود براي نمايندگاني كه مي خواهد در ميان جامعه ي مخلوق خود بفرستد توصيف و تعريف كرده تمام پيچ و مهره هاي اين دستگاه عظيم خلقت را به برگزيدگان خود نموده از اسرار وجود چيزي را بر آن ها پنهان نداشته - و اين علوم و تربيت به وسيله ي فرشته مقرب خدا كه به جبرئيل مشهور است يا به وحي و الهام بر قلب برگزيدگان او جاي مي گيرد و مربا به تربيت الهي مي شوند.

در اين جا براي تشحيذ افكار خوانندگان عزيز لازم است مثالي بياورم كه مطلب روشن تر گردد: در يك دولتي كه بخواهد سفير و نماينده اي در ميان دولت و ملت ديگري بفرستد بايد از روحيات و اخلاق و عادات و فضايل نماينده ي خود كاملا مطلع گردد و او را به مزايائي كه دارد بر ديگران ترجيح داده انتخاب كند و به دربار پادشاه ديگري بفرستيد آنجا هم بايد از



[ صفحه 489]



اخلاق اين نماينده به حد امكان اطلاع حاصل كند تا نمايندگي او را بپذيرد و ما مكرر گفتيم صورتي در زير دارد هر چه در بالاستي و اين قياس البته مع الفارق را براي آن آوردم كه اذهان روشن شود اگر اين دايره را بزرگ كنيد تا آنجا كه دولت ازلي و ابدي الهي را ببينيد و يقين كنيد ليس في الدار غيره ديار آنگاه فكر كنيد آفريننده اين عوالم وجود براي رهبري و راهنمائي مخلوق خود كه به حكم و قاعده لطف و عنايت بايستي صورت گيرد اشخاصي را براي پيغام آوردن و رسالت و سفارت در ميان بشر فرستاده تا آنها را به وظايف خويش آشنا گردانند و حدود اختيارات و احكام و شرايع و تكاليف را به بندگان خود بگويند تا آن ها بر سيره زندگي خود واقف شوند و اگر اين لطف نبود كه رهبراني براي مردم بفرستند كه آن ها را از خير و شر خودشان آگاه سازند ايجاد جهنم و بهشت و ديوان محاسبات و كيفر و پاداش بي مورد بوده در حالي كه از عقايد اوليه مسلمانان است كه ايمان به خدا و پيغمبر و امام و معاد و حشر و نشر و حساب و روز قيامت داشته باشند به اين نمايندگان نقشه كار و ميدان عمليات و توسعه آن و اجازه عمل و فعل و انفعال و كسر و انكسار در عناصر را داد تا گاهي خرق عادت كنند و گاهي شفاعت نمايند در اين مقايسه خواهيم ديد كه نمايندگان پروردگار با ساير مردم بسي فرق و بسيار امتياز دارند مصالح ساختماني آنها بالاتر و بهتر و برتر است اخلاق و تربيت آن ها در اثر علم و دانش كه به آن ها آموخته شده نيكوتر و فاضل تر است روحيه و افكار و نظريات آن ها بسيار بالاتر و وسيع تر از حدود انديشه و افكار مردم است و اين مزاياي روحي و جسمي براي آن است كه مردم عادي به زودي تشخيص دهند كه آن ها نمايندگان حق و برگزيدگان الهي و تربيت شدگان مكتب شديد القواي آسماني هستند تا بتوانند دستي بر ساق عرش داشته از لوح و قلم بگيرند و دستي بر فراز افكار عامه و قلوب مردم گذاشته به آنها بياموزند و كسي را ياراي همكاري و مبارزه و مقاومت با آن ها نباشد اين است معني اولا به تصرف در عالم وجود و حدود اختيارات پيغمبران عظام صلي الله عليه و آله و اولياء گرام پروردگار در نشر عالم وجود و طبيعت اين آفرينش پهناور در نظر نمايندگان حق در نقشه طرح و تعليم شده همان طور كه شما اگر خواستيد از يك قاره مثلا امريكا يا اروپا اطلاع حاصل كنيد يا مسافرت نمائيد كشورها - رودها - كوه ها - جمعيت ها - محصولات صنعتي و طبيعي و حدود سياسي و مرزي آن ها را ببينيد نقشه جهان را مقابل چشم مي گذاريد و از موطن و مولد خود خط سير مي گيريد تا به هر جا كه بخواهيد مي رويد و به هر چيز واقف مي شويد تا آنجا كه اگر يك



[ صفحه 490]



بقال سرگذر از شما پرسيد اتومبيل را كجا مي سازند چنان براي او تشريح مي كنيد كه گمان مي كند شما در همان كارخانه نشو و نما يافته بزرگ شده ايد اگر پرسيدند فيل و شير در كدام كشور هست و چگونه زندگي مي كند و چه غذائي مي خورد شما از روي علمي كه معلم شما از روي آن نقشه براي شما گفته براي آن مرد بي سواد تعريف و توصيف مي كنيد كه او خيال مي كند شما در آن مملكت سال ها زندگي كرده ايد.

اين دايره را بزرگ كنيد تا آنجا كه نقشه عالم وجود و طرح آفرينش از مواد اوليه و عناصر و اتم ها و اجزاء صغار صلبه به قول حكماء يونان تا بزرگترين كرات منظومه هاي شمسي و از عالم طبع از عناصر و اخلاط اربعه و احشاء و امعاء و اورده و شرايين و اعصاب و غيره همه در نقشه عالم وجود با حوادثي كه بر آن ها گذشته و مي گذرد يا وقايعي كه بر آن ها جاري شده و مي شود با ماجراي گذشته و آينده و تمام جزئيات نقشه عالم خلقت آفرينش همه را خداي بزرگ در نقشه رسم و پيش نظر نمايندگان خود گذاشته كه از آنها تعبير به جامعه و جفر و صحيفه نموده اند و آن ها همه نقشه عالم وجود است و گاهي فيلم تمام عالم هستي را به نام معراج از پيش نظر آنها گذرانيده و به مدت كمي تمام آسمانها را تا قاب قوسين او ادني به نظر پيغمبر مي رساند و به وسيله وحي و الهام نمايندگان خود را بر تمام سراير عالم وجود از ذره تا دره آگاه ساخته و براي راهنمائي و رهبري اقوام و ملل عالم بشريت به اين آب و خاك فرستاده است تا به حال خويشتن و خط سير خود از مسير جمادي و نباتي و حيواني و عالم جنين و رحم و مشيمه و اين عالم و عالم مرگ برزخ و حشر و نشر قيامت تمام اين خطوط ساريه را در عوالم وجود با تأثيراتي كه از عناصر و افلاك و شموس و اقمار و ستارگان و منظومه ها و گردش و حركت پيدا مي شود تمام اين خواص را با علل وجودي آن براي نمايندگان خود تشريح فرمود كه مي توانند بشر را هدايت كنند.

البته مراتب وقوف پيغمبران عليهم السلام به مراتب قواي دماغي و آفرينش آن هاست و مورد اتفاق است كه پيغمبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله و سلم كامل ترين مظهر قدرت و علم الهي و عقل كل و اشرف رسل بوده و براي راقي ترين ملل جهان بشريت براي هميشه به نام خاتميت منصوب و برگزيده و انتخاب فرموده

با اين مقدمه ثابت شد كه رسول و نبي و پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم به طور عموم برگزيده خداوند است كه نسبت به اقوام معاصر خودشان مزايائي دارند و به لحاظ خصوصي پيغمبر اكرم حضرت خاتم



[ صفحه 491]



النبيين صلي الله عليه و آله و سلم تمام پيغمبران سلف برتري به كمال عقل و مأموريت بر پيغمبري و نبوت داشت و او هم نسبت به ملل عالم بشريت از عصر خود تا روز قيامت رجحان علمي و عقلي داشته و دارد و هيچ نيروئي از علم و عقل بشر قادر به همدوشي آن نيست و نخواهد بود و اين پيغمبر گرامي مانند ساير پيغمبران اولوالعزم داراي محكم ترين قانون و بزرگترين كتاب آسماني و معظم ترين دستور زندگي مادي و معنوي است و براي تشريح و تعليم اين كتاب خود كه در 23 سال بر او نازل شد و كليات آن را تعليم فرمود و اوصياء و خلفائي بايد داشته باشد كه داراي تمام آن خصايص باشند تا بتوانند اين كتاب و اين مرام و اين هدف را تعقيب كنند.

بديهي است مقام ولايت مقدم بر نبوت و رسالت است و امامت رياست عامه دين و دنياست اگر ائمه هدي و اولياي حق كه خلفاي پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي باشند داراي آن صفات و مقام امامت نباشند و بدان نقشه وقوف نيافته باشند نمي توانند بر مردم برتري خود را برسانند. و مردم هم گفتار آنها را حجت نمي دانند لذا پروردگار عالم دوازده نفر از بهترين خلق خود را كه با مصالح عاليه خود ساخته و در مكتب شديد القواي الهي تربيت نمود به نام و نشاني خاص منصب امامت داده و يكي پس از ديگري را براي تشريح و توصيف و تعليم قرآن و مبادي اسلام و ترجمه علمي سيره دين و فروع احكام و طريقه راست و روشن زندگي خداپسند و سير الي الله و راه رستگاري و فوز و فلاح در طول 300 سال آن ها را فرستاد تا هر كدام قدم جاي قدم ديگري نهاده و بدون كوچكترين انحراف و تخطي از خط سير گذشته هر دوازده نفر يك هدف را تعقيب و يك راه كه فضيلت و كرامت بود طي كرده اند و ناگفته نماند كه هر قدر عناصر وجودي در كسر و انكسار قوي تر باشد اعتدال بيشتر است و هر چه اعتدال بيشتر باشد روح نيرومندتري تعلق مي گيرد و نفس قوي تر مي شود و در اين افراد كوچك و بزرگ لاغر و سمين در آن ها يكسان بوده است - علوم آن ها همه از يك منبع سرچشمه گرفته، دانش آن ها و تربيت آن ها همه در يك مكتب بوده غرائز طبيعي آن ها همه يكسان ولي مظاهر تجلي آن مختلف بوده همه آن ها در فصاحت - بلاغت - شجاعت - سخاوت - اعلميت - عبادت - تقوي - قدرت امامت، ولايت همه يكسان و متصرف در عالم وجود بوده اند از اين جهت هيچ فرقي بين آن ها نيست مگر در مصاديق خارجي آن هم به علل اقتضاي محيط مي باشد همان شجاعتي كه علي عليه السلام در ميدان هاي جنگ نشان داد همان را امام رضا عليه السلام در احتجاج با معاندين و مخالفين بروز داده همان فصاحت و بلاغتي كه حضرت امير عليه السلام داشت همان را امام زين العابدين و امام محمد



[ صفحه 492]



تقي عليه السلام بروز دادند - همان علم و تجربه و مكرمت و تقوي كه امام صادق عليه السلام در سن هفتاد سالگي نشان مي دهد همان سجايا را امام محمد تقي در سن قبل از بلوغ نشان مي داد زيرا اين مرتبه چون متصرف شده بودند ديگر محتاج به كسب كمال و تجربه و علم اكتسابي اين جهان نبودند و آن كس كه به اين حقيقت اعتراف كند و ايمان به مقام امامت و ولايت داشته باشد ديگر براي او جاي ترديد نيست كه سن و صورت در اين مقام مدخليت نداشته بلكه فقط سيرت است كه همه آن 12 نفر مانند يك فكر و يك مغز و يك انديشه و يك قدم همه در يك راه قدم برمي داشتند و لذا اميرالمؤمنين عليه السلام به امام حسن در حال كودكي مي فرمود پاسخ مسائل را بده و حضرت سجاد به امام محمد باقر مي فرمود در حال كودكي: علوم خود را آشكار كن و حضرت عسگري به مهدي پنج ساله فرمود تكليف اين سوغات ها را معين كن و بگو از كي و از كجا و چه چيز است و همه قدرت علمي خود را بروز دادند.

اينك به نتيجه مي رسيم كه حضرت امام محمد تقي عليه السلام به اعتراف تمام مورخين و محدثين نهمين امام بر حق و پيشواي فرقه شيعه و اولا به تصرف در عالم وجود مي باشد و به تواتر رسيده كه امام رضا عليه السلام در سال 203 مسموما رحلت كرد در حالي كه فرزندش محمد تقي عليه السلام به سن بين هفت و هشت ساله بوده و زمين هم خالي از حجت نمي شود ودايع امامت را حضرت رضا با نصوص متواتره به امام محمد تقي عليهماالسلام واگذار كرد و اين كودك هشت ساله دستي بر عالم وجود و دستي به افكار عامه داشت. اين كودك نابالغ بر تمام بلغاي جهان دست يافت و در همين سن همان احتجاجات علمي را كه امام صادق عليه السلام كرد او هم با بزرگترين علماي معاصر و قوي ترين قضات عصر بيان نمود و بر همه فايق شد بنابراين امامت حضرت جواد عليه السلام نشان داده كه انتخاب ولي عصر و حجت وقت از قدرت الهي موكول به زمان و مكان و آداب و سنن بشري نيست يك امري خارق العاده خارج از قواي بشري است كه با فرمان الهي و تجهيزات آسماني در محيط آدميان به كار هدايت و ارشاد اشتغال يافته اند.

حضرت محمد بن علي التقي الجواد امام نهم كه 25 سال عمر كرد و 17 سال تصرف در عالم وجود داشت تمام شرايط امامت را واجد و با كليه ي حوادث وقايع سياسي عصر مواجه گرديد و مقاومت كرد وظيفه ي تصرف خود را در امور بشري و هدايت و ارشاد انجام داده.

اينك اوراق زندگي كوتاه آن حضرت را ورق مي زنيم تا اين حقيقت بر ما آشكار گردد.



[ صفحه 493]




پاورقي

[1] در باب ولايت فصلي در كتاب اميرالمؤمنين (ع) نوشته ام كه خواندني است.