بازگشت

شب زفاف


اين عروسي از نظر تجليل مقام بسيار جالب توجه بوده و به روايت محمد بن ريان شب زفاف ام الفضل مأمون دستور داد دختر خود را بيارايند و به خانه داماد بفرستند - صد نفر از بهترين كنيزكان زيبا و خوش منظر را كه بين چند هزار كنيز به زيبائي و طراوت و طنازي و غمازي ممتاز بودند و بيشتر آن ها از لعبتان رومي و اسپانيولي و اندلسي بودند با بهترين لباس هاي رنگارنگ فاخر زينت كردند و هر يك جامي مملو از جواهرات در دست گرفتند و مهياي مشايعت عروس بودند. چون حجله عروسي را آراستند و جاي داماد را منظم كردند اين كنيزكان دور تا دور مجلس را گرفتند به محض ورود حضرت جواد داماد نه ساله، همه او را استقبال كردند و تبريك گفتند - اين كنيزكان ماه روي جام هاي زرين پر از جواهر خود را تقديم و بر سر عروس و داماد پاشيدند و به خواندن و نواختن و پاي كوبيدن و كف زدن مشغول شدند ولي حضرت جواد آن كوه وقار و آن دامادي كه يك دست به دست عروس و دست ديگري بر اركان عالم وجود داشت اصلا و ابدا اعتنا و توجهي به آن ماه رويان طناز غماز با ناز و عشوه نفرمود و آنگاه يك مرد ريشداري كه مسخره و بازي گرهاي شب جشن و عروسي بوده آمد و در ميان كنيزكان زيبا نشست و به خواندن پرداخت امام سر خود را به زير انداخته فرمود اتق الله يا ذالعثنون اي مرد ريشدار از خدا بپرهيز اين قواد ديگر براي هميشه شغل خود را ترك كرد و آن مجلس عروسي و شب زفاف به سلامتي پايان يافت [1] .



[ صفحه 505]



سپس مجلس رسمي جشن ازدواج حضرت جواد عليه السلام تشكيل داده شد و هدايا و اكرام و انعام فراوان از طرف خليفه به مردم بر حسب مراتب شئون آن ها داده شد.

خدمه و جواري يك حجله اي هم چون كشتي از نقره آراسته كه اطراف آن با ابريشم پوشانيده شد. و اين كشتي پر از عطريات غاليه بوده. غاليه معجوني از چند رقم عطر بود كه مخصوص مجالس رسمي خلفا و سلاطين اسلامي بوده است.

مأمون دستور داد همه حضار مجلس ريش و محاسن خود را از اين عطريات خضاب كنند و نقل و خرما و حلوا به رسم آن عصر به همه دادند كام هاي مردم مركز خلافت از شيريني جشن ازدواج حضرت جواد شيرين گرديد و سفره ها گستردند و طبق هائي از انواع غذا از مأكول و افشره حاضر كردند و هر طبقي به دست يكي از خدمه و جواري بود و پس از صرف غذا كنيزان ديگر طبق هاي جواهري آوردند انواع جواهر سكه هاي زر و سيم، لئالي و مرواريد آن ها را در مقابل خليفه و دامادش گذاشته و مأمون به هر يك از آن جواهرات مقداري مي داد. اين جشن از جشن هاي تاريخي جهان اسلام است كه خليفه ي عباسي در منصب خلافت دختر خود را به پاكيزه ترين و بزرگوارترين سيد علوي در كودكي عقد مي بندد و پيوستگي دو خاندان بزرگ صورت مي گيرد و چه قصايد و چكامها كه سروده شد چه اشعار كه در مدايح اين خاندان گفته شد.

روز بعد نيز مأمون جشني برپا ساخت و براي اشراف و اعيان پايتخت خود تحفه و هداياي عروسي فرستاد و مردم متمكن و صاحب منصبان و امرا و بزرگان و اعيان هدايائي براي عروس و داماد فرستادند.

اين مجلس با كمال تجليل و عظمتي در خور مقام خلافت مأمون الرشيد كه بزرگترين امپراطور اسلامي بود پايان يافت و هر كسي شركت داشت از خون نعمت و اكرامش بهره مند گرديد.

چون مردم متفرق شدند مأمون گفت يا اباجعفر اين فروغي كه از فقه در مسئله ي صيد محرم فرمودي بفرما تا بهره مند شويم.


پاورقي

[1] مناقب ابن شهرآشوب ص 247 ج 2.