بازگشت

روي كار آمدن معتصم و شهادت امام جواد


مأمون در هفده رجب سال 218 هـ . ق از دنيا رفت، برادرش معتصم به جاي او بر مسند خلافت نشست، نام معتصم، محمد و به قولي ابراهيم بود، معتصم كه همانند ساير طاغوت ها مي خواست همه ي مردم دربست همچون برده ي او باشند و شخص ديگري داراي شخصيت و پيرو نباشد، تصميم گرفت امام جواد (ع) را كه در مدينه داراي شخصيت و مقام بود، به بغداد احضار كند، سرانجام روز 28 محرم سال 220 هـ . ق امام جواد با همسرش به بغداد آمدند.



[ صفحه 132]



در اين ايام ام الفضل همسر امام جواد (ع) با برادرش جعفر بن مأمون و عمويش معتصم، همدست شدند، و توطئه ي قتل امام جواد (ع) را طرح كردند، و چنين تصميم گرفته شد كه ام الفضل آن حضرت را با زهر مسموم كند. [1] .

معتصم و جعفر، براي اينكه مبادا خلافت از بني عباس به علويين منتقل گردد، به ام الفضل تلقين كردند، و به او گفتند: تو دختر و برادرزاده ي خليفه هستي و احترامت بر همه كس لازم است، ولي محمد بن علي (امام جواد) مادر امام هادي را بر تو مقدم مي دارد... همين امور باعث شد كه ام الفضل تهييج شد و تصميم گرفت شوهرش را مسموم نمايد. [2] .

معتصم و جعفر سمي را در انگور رازقي تزريق كردند و براي ام الفضل فرستادند، ام الفضل نيز آن را در ميان كاسه اي گذاشت و جلو همسر جوانش امام جواد (ع) نهاد و از آن انگور توصيف بسيار نمود و سرانجام امام جواد (ع) از آن انگور خورد، طوي نكشيد كه آن حضرت آثار سم را در جگر خود احساس نمود و كم كم درد شديد بر او عارض گرديد و موجب رنج و ناراحتي سخت امام جواد (ع) شد.

در همان حال ام الفضل پشيمان شده و گريه مي كرد، حضرت به او فرمود: چرا گريه مي كني؟ اكنون كه مرا كشتي گريه ي تو سودي ندارد، اين را بدان كه به خاطر اين خيانتي كه كردي چنان به دردي مبتلا مي شوي كه هرگز علاج ندارد، و چنان به فقر و تنگدستي مبتلا گردي كه جبران پذير نباشد.

بر اثر نفرين آن حضرت، در مخفي ترين اعضاي ام الفضل دردي پديدار گرديد،



[ صفحه 133]



همه ي اموالش را در راه معالجه ي آن مصرف كرد ولي سودي نبخشيد و با نكبت بارترين شكل به هلاكت رسيد، و برادرش جعفر نيز در حال مستي به چاه افتاد و جسد بي جانش را از چاه بيرون آوردند. [3] .

در روايت ديگر آمده: معتصم براي عبدالملك زيات (يكي از وزراء خود) نوشت، حضرت جواد (ع) و ام الفضل را به بغداد نزد من بفرست، او آنها را به بغداد فرستاد، معتصم از آنها استقبال گرم كرد و هدايائي براي آنها برد و آنها را به مهماني هاي باشكوهي دعوت مي كرد، سپس شربت ترش و شيريني درست كرد كه قبلا آن را زهرآلود كرده بود، و آن را همراه برف خدمت آن حضرت فرستاد، و سر شيشه را مهر كرد و به غلام خود داد و گفت: نزد حضرت جواد (ع) ببر و به او بگو اگر برف آب شود، طعم آن زايل مي گردد و آن حضرت را الزام كن تا از اين شربت بخورد.

غلام نزد حضرت جواد (ع) آمد و گفت: خليفه از شيريني كه براي او آورده اند، سهم شما را فرستاده و گفت تا برف آن آب نشده تناول كنيد.

امام آن شربت را نوشيد و مسموم گرديد.

و چگونگي شهادت آن حضرت توسط ام الفضل را به گونه ي ديگر نيز نقل كرده اند [4] .

آري آن امام بزرگوار در جواني در حالي كه 25 بهار بيشتر از عمرش نگذشته بود اين گونه مظلومانه به شهادت رسيد، او نيز مانند پدرش مهمان و در ديار



[ صفحه 134]



غربت بود، به راستي عجيب مهمان نوازي كردند.



عروه ي دين منقسم از ستم معتصم

عاقر قوم ثمود ثاني شداد عاد



ريخت به كامش ز قهر، شربت سوزنده زهر

كه تلخ شد كام دهر و حلوه لا يعاد



ز زهر جانسوزتر، ز تير دل دوزتر

همدمي ام فضل، طعنه ي بنت الفساد



به غربت ار درگذشت من نكنم سرگذشت

كه آبش از سر گذشت ز ظلم اهل عناد [5] .


پاورقي

[1] كامل ابن اثير ج 5 ص 238.

[2] جريان ديگري در مورد حسادت معتصم، و فرمان او به يكي از منشيان وزيرانش، و مسموم شدن امام جواد (ع) توسط آن منشي در منتخب التواريخ ص 744 نقل شده است.

[3] انوار البهيه محدث قمي ص 297- 298- اعيان الشيعه ج 2 ص 36.

[4] مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 384 - 391.

[5] ديوان كمپاني ص 305.