بازگشت

امامت آن گرامي


امامت مانند نبوت موهبتي الهي است كه خداي متعال به بندگان برگزيده و شايسته ي خود عطا فرموده است، و در اين موهبت سن و سال دخالتي ندارد. شايد كساني كه پيامبري و امامت كودك خردسال را بعيد و نا ممكن پنداشته اند، اين امور الهي و آسماني را با مسائل عادي اشتباه كرده اند و در يك رديف تصور نموده اند؛ در حالي كه اين طور نيست و امامت و نبوت به خواست خداي متعال وابسته است. خداوند به بندگاني كه با علم نامحدود خويش شايستگي شان را براي چنين مقامي مي داند عنايت مي كند و هيچ اشكالي ندارد كه گاهي بنابر



[ صفحه 438]



مصالحي خداوند همه ي علوم را به كودكي خردسال عطا كند و او را در سنين كودكي به پيامبري مبعوث و يا به امامت امت بگمارد.

امام نهم حضرت جواد عليه السلام در حدود هشت يا نه سالگي به مقام شامخ امامت رسيد.

- معلي بن محمد مي گويد: پس از شهادت امام رضا عليه السلام امام جواد را ديدم و در قد و اندام او دقيق شدم تا براي شيعيان بازگو كنم، در اين حال آن حضرت نشست و فرمود:

«اي معلي خداوند در امامت نيز همانند نبوت احتجاج كرده و فرموده است: «و آتيناه الحكم صبيا؛ به يحيي در خردسالي نبوت داديم»». [1] .

- محمد بن حسن بن عمار مي گويد: دو سال در مدينه خدمت علي بن جعفر مي رفتم و او رواياتي كه از برادرش امام موسي بن جعفر عليه السلام شنيده بودم برايم مي گفت و مي نوشتم. يك روز در مسجد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نزد او نشسته بودم، امام جواد وارد شد؛ علي بن جعفر بدون كفش و ردا از جاي جست و دست آن حضرت را بوسيد و تعظيم كرد.

امام به او فرمود: «اي عمو بنشين خدا تو را رحمت كند».

عرض كرد: «سرور من چگونه بنشينم در حالي كه شما ايستاده ايد».

هنگامي كه علي بن جعفر به جاي خود بازگشت ياران و معاشرانش او را سرزنش كردند كه تو عموي پدر او هستي و اين گونه او را احترام مي كني!

علي بن جعفر گفت: «ساكت باشيد، در حالي كه خداي عزيز و جليل اين ريش سفيد را - و بر محاسن خود دست نهاد - سزاوار امامت نديده و اين جوان را سزاوار يافته و امام قرار داده [مي خواهيد] فضيلت او را انكار كنم؟! از آنچه مي گوييد به خدا پناه مي برم، من بنده ي اويم». [2] .

- عمر بن فرج مي گويد: همراه امام جواد عليه السلام در كنار دجله ايستاده بوديم، به ايشان گفتم:

«شيعيان شما ادعا مي كنند شما وزن آب دجله را مي دانيد».

فرمود: «آيا خدا توانايي آن را دارد كه علم به وزن آب دجله را به پشه اي عطا كند؟»

گفتم: «آري خدا قادر است».

فرمود: «من نزد خدا از پشه و از بيشتر مخلوقاتش گرامي ترم». [3] .

- علي بن حسان واسطي مي گويد: تعدادي اسباب بازي همراه برداشتم و گفتم: «[چون امام خردسال است] آنها را براي آن حضرت هديه مي برم!» خدمت آن



[ صفحه 439]



گرامي شرفياب شدم... پيش رفتم و اسباب بازي ها را نزد او نهادم. خشمگين به من نگاه كرد... و فرمود: «خدا مرا براي بازي نيافريده است، مرا با بازي چكار!» اسباب بازيها را برداشتم و از آن گرامي طلب بخشش كردم، و او پذيرفت و مرا عفو كرد، و بيرون آمدم. [4] .

از جمله شگفتي هاي انبياء درس ناخواندگي آنان است كه علومشان را از استادان بشري فرا نگرفته اند؛ بلكه از ذات لايزال الهي كسب علم نموده اند.

همين ويژگي (بي نيازي از درس خواندن و آموزش) موجب آن بود كه سن و سال در رسالت و مأموريت الهي پيشوايان آسماني نقشي نداشت، بلكه به تأييد خداي متعال و به خواست او در هر سن و سالي ممكن بود از جانب خدا به نبوت و پيشوايي و هدايت انسانها برگزيده و گسيل شوند؛ چنانكه برخي در ميانسالي و برخي در سنين بالاتر و برخي در جواني و حتي در كودكي به مقام شامخ نبوت نائل گشتند كه نيل به اين مقام جز با خواست خداي متعال ممكن نيست، و آنجا كه خواست خدا باشد سن و سال نقشي نخواهد داشت.

چنين بود كه مي بينيم به تصريح قرآن حضرت يحيي در كودكي و حضرت عيسي در گهواره پيامبرند:

«يا يحيي خذ الكتاب بقوة و اتيناه الحكم صبيا» [5] .

«قالوا كيف نكلم من كان في المهد صبيا قال اني عبدالله آتاني الكتاب و جعلني نبيا» [6] .

بنابراين از خامي و ناداني است كه برخي مخالفان بر امامت بعضي از امامان پاك ما كه به خواست خدا در سنين كودكي بر مسند امامت نشسته اند، خرده بگيرند كه چرا امام جواد عليه السلام در سن هشت يا نه سالگي به امامت رسيده است.

حضرت امام ابوجعفر محمد بن علي الجواد عليه السلام پس از شهادت پدر گراميش، به تصريح پيشوايان گذشته و با تعيين قبلي از طرف امام هشتم، عهده دار امامت و خلافت خدا در زمين شد، و به جهت خردسالي، بسيار اتفاق افتاد كه دشمنان و كم خردان ايشان را مي آزمودند، اما تجلي علوم الهي آن گرامي چنان چشمگير بود كه به راستي براي تأييد نبوت حضرت يحيي و عيسي بايد امامت آن گرامي را شاهد آورد، نه نبوت آن دو را بر امامت ايشان.



[ صفحه 440]




پاورقي

[1] ارشاد مفيد، ص 306.

[2] كافي، ج 1، ص 322.

[3] بحار، ج 50، ص 100 - عيون المعجزات، ص 113.

[4] دلائل الامامه، ص 212 - بحار، ج 50، ص 59.

[5] سوره ي مريم، آيه ي 11.

[6] سوره ي مريم، آيه ي 28 و 29.