بازگشت

زلزله ي اهواز با دعاي امام جواد آرام گرفت


علي بن مهزيار به امام جواد (ع) نامه نوشت و چون در شهر اهواز زلزله بسيار اتفاق مي افتد در نامه اجازه خواست كه از اين شهر بيرون رود و در شهر ديگر سكونت كند. امام در پاسخ نوشت كه از اهواز بيرون نرود و روز چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه را روزه بگيرد. در روز جمعه جامه ي پاكيزه پوشيده غسل نمايد و از شهر بيرون رود و دعا كند و از خدا بخواهد بلا را از آن شهر دفع كند. علي بن مهزيار گويد: به دستور امام عمل كردم و زلزله در شهر آرام گرفت. [1] چه عالي سروده هما: [2] .



دلي كه مست شد از جام دوست روز الست

به راه دوست به يك سو نهاد هرچه كه هست



در سراي به بيگانگان فرو بندند

چو آشنا به در آيد دگر نشايد بست



چه نغمه بود ندانم كه خاست از دل چنگ

كه از نشاط به وجد است جان اهل نشست



چه پرده بود كه صوفي به وجد پرده دريد

چه نغمه بود كه زاهد به رقص توبه شكست



به يمن عشق تو در چشم عاملي امروز

چو آفتاب بلند و چو خاك را هم پست



حديث درد من آن صيد ناتوان داند

كه در كمند تو افتاد از نگاه تو خست



ز خستگي مكن افغان ز بستگي مخروش

كه كار بسته گشايد ز مهر آنكه ببست





[ صفحه 372]





مرا به چاه زنخدان مردمان مفريب

كه حسن روي تو بازار يوسفان بشكست




پاورقي

[1] بحار، ج 50، ص 101.

[2] هما تخلص دو نفر از شعراي نامي است: يكي رضا قلي خان شيرازي متوفاي 1290 هجري قمري و اين شعر از اوست.



ديدي هما كه صوفي و زاهد فروختند

آخر به پير ميكده بيت الحرام را



ديگري ميرزا محمد صادق مهرورزي مقيم قم است. وي اديب فاضلي بوده و از او چهار جلد تأليفات باقي مانده. در سال 1223 در قم فوت كرده (ريحانة الادب، ج 4، ص 330) و همايي كه در اينجا از او نام برده مي شود. رضا قلي خان است.