بازگشت

نامه ي ديگر امام از خراسان


صدوق از بزنطي روايت مي كند كه گفت: حضرت رضا (ع) نامه اي براي فرزند عزيزش امام جواد نوشت و به مدينه فرستاد و من آن را خواندم. نامه بدين شرح بود:

يا اباجعفر! ان الموالي اذا ركبت اخرجوك من الباب الصغير و انما ذالك من بخل بهم لئلا ينال منك احد خيراً فاسئلك بحقي عليك لا يكن مدخلك و مخرجك الا من الباب الكبير.

فرزندم! به من خبر رسيده كه چون از منزل بيرون مي روي غلامان بخل مي ورزند كه از تو چيزي به كسي (فقيري) برسد. آنان از احساس بخشش تو جلوگيري مي كنند و تو را از در كوچك اندروني مي برند تا مبادا كسي از تو بهره مند باشد.

اينك به تو مي نويسم: به حقي كه بر تو دارم سوگندت مي دهم كه رفت و آمد خود را علني و آشكار كن و در بزرگ را بيروني و عمومي قرار بده و هرگاه به قصد خروج از منزل بر مركب سوار مي شوي درهم و دينار همراه خود بردار تا هر كسي از تو سؤال مي كند به او چيزي ببخشي و مردم از خير تو بهره مند شوند و به عطاياي تو خوشحال و مسرور گردند و دوستدار تو باشند.

جواد عزيزم! اگر عموهايت از تو چيزي بخواهند، به هر يك، از پنجاه اشرفي كمتر نبخش و اگر عمه هايت از تو درخواستي كنند به هر كدام از آنها كمتر از بيست و پنج اشرفي نده، ولي زيادتر از آن را تو خود داني و در بخشش مداومت داشته و از فقر و تهيدستي واهمه نداشته باش. [1] .



همه روز روزه بودن همه شب نماز كردن

همه سال از پي حج سفر حجاز كردن



به مساجد و معابد همه اعتكاف جستن

ز ملاهي و مناهي همه احتراز كردن



شب جمعه ها نخفتن به خداي راز كردن

ز وجود بي نيازش طلب و نياز كردن



به خدا قسم كه كس را ثمر آن قدر نبخشد

كه به روي مستمندي در بسته باز كردن




پاورقي

[1] عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 8.