بازگشت

خلافت امام جواد خردسال؛ فرصت ها و تهديدها


خلافت امام جواد (عليه السلام) از آن نظر كه در نوع خود در عصر اسلامي بي نظير است از سوي دوست و دشمن با دشواري هائي در پذيرش و رد مواجه شد. دوستان از آن كه كودكي خردسال نتواند زمام امور امامت ظاهري را به عهده گيرد در ترديد بودند و دشمنان، امامت وي را مهم ترين فرصت براي ريشه كني تفكر نظام ولايي و امامي مي دانستند.

اگر اين كودك خردسال در حوزه علوم شريعت نمي توانست پاسخ گو به شبهات و پرسش ها باشد در حقيقت كار امامت و تفكر سياسي نظام ولايي ساخته بود. از اين رو خردسالي كودك براي درباريان و حاكمان نظام خلافت سلطنتي جالب بود و مي كوشيدند تا با ايجاد مباحثات و احتجاجات به هدف خويش دست يابند.

مشكلي كه جامعه با آن مواجه بود، قيام علويون در همه كشورهاي اسلامي تحت حاكميت خلافت سلطنتي امويان بود؛ زيرا آنان مدعي بودند كه خلافت از آن اماماني است كه از سوي خداوند نصب شده اند و از نسل فاطمه (سلام الله عليها) و علي (عليه السلام) و از نوادگان پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) هستند: اكنون علويون نگران بودند كه اگر اين كودك خردسال در شريعت كه امري ابتدايي است بماند ريشه تفكر نظام ولايي شيعي خشك خواهد شد و همه قيام به سادگي از درون سركوب و از هم خواهد پاشيد. آنان نگران بودند كه كودكي خردسال نتواند نماينده خداوندي باشد كه خلافت ربوبي هستي را به او خواهد سپرد زيرا امام بنا بر تفكر شيعي مي بايست هم بر شريعت و هم بر امور دين و دنياي مردم و بلكه هستي نظارت و ربوبيت كند و آن ها را به كمال لايق و شايسته خويش برساند.

اگر امام در مسئله شريعت با شكست مواجه شود و در احتجاجات و مناظرات كم آورد ديگر به سادگي مي توان بخش ديگر تفكر را مردود و باطل شمرد و امامت ولايي و نظام ولايي را نادرست ارزيابي كرد و اجازه نداد كه گروهي به نام نظام ولايي منصوب از سوي خدا و پيامبر در مرزهاي خلافت و درون آن حركت هاي بنيان برافكن انجام دهند و مشروعيت ديني و سياسي نظام خلافت سلطنتي را با بحران مواجه سازند.

اين مسئله براي عموم و توده ساده شيعيان به عنوان يك تهديد جدي به شمار مي رفت. مشكل آن بود كه همگان نام هاي امامان را مي دانستند و اين كه هر امامي را امام پيش از خود نصب و معرفي مي كند تا در مصداق، همانند مفهوم اشتباهي رخ ندهد. از اين رو امام رضا (عليه السلام) پيش از وفات خويش جواد (عليه السلام) را معرفي و نصب مي كند و كسي از شيعيان واقعي نمي تواند انتصاب امام (عليه السلام) را ناديده بگيرد.

اگر امام خردسال در مناظرات و چالش هاي علمي و احتجاجات، شكست مي خورد نه تنها امامت در حوزه تشريع بلكه در مقام اجرا و سياسيات و ربوبيت طولي نيز دچار مشكل جدي مي شد. از اين رو از نظر توده شيعه هم تهديد و هم فرصت شمرده مي شد؛ زيرا اگر اين كودك خردسال مي توانست بر علماي شريعت و دانشمندان برتري يابد ديگر كسي نمي توانست در امامت وي تشكيك و حقانيت نظام ولايي و ربوبيت طولي را زير سؤال ببرد. امام (عليه السلام) در چند جا و در چند نوبت دشمنان را مبهوت مي سازد و نشان مي دهد كه تفكر نظام ولايي و امامت و خلافت ربوبي امري درست و ريشه در حقانيت الهي دارد. اين گونه است كه مامون پس از شهادت امام (عليه السلام) و به قول خود، براي رهايي از دشمن بزرگ و مهم نمي تواند آرام بگيرد؛ زيرا اين كودك خردسال همه تفكر نظام خلافت سلطنتي را با پيشينه دويست سال به چالش مي كشد. مأمون اكنون ديگر نمي تواند امامت را منكر شود ولي مي بايست به گونه اي آن را محدود سازد كه روش ازدواج اجباري با دختر خود يكي از اين راه كارهاست تا امام را محدود سازد و رفتارها و حركات او را زير نظر مستقيم قرار دهد. اين نخستين ازدواج دولتي با هدف كنترل امامت بود.

امام جواد (عليه السلام) با بهره گيري از علم لدني خويش همانند حضرت عيسي (عليه السلام) توانست هم خود را اثبات كند و هم جامعه شيعي را از نگراني رهايي بخشد و از سوي ديگر به بازسازي انديشه امامت در ميان توده ها اقدام كرد، زيرا اگر تنها در گذشته شماري اندك بر امامت به شكلي خاص تأكيد داشتند و نقش سن و توان جسمي و خلافت ظاهري را مهم به شمار نمي آوردند اكنون توده شيعي با حضور امام جواد (عليه السلام) و تسلط علم غيب الهي بر علم اكتسابي و مديريت تهديدها به اين مفهوم دست يافتند و در حقيقت براي آنان مسئله امامت بازسازي شد.