بازگشت

تهمت مستي و...


فضاي تنگ و خفقان آلود حاكم بر جامعه چنان امام و يارانش را در تنگنا قرار داده بود كه گاه افراد وابسته به طاغوت به آن حضرت توهينهاي سنگيني مي كردند و امام تنها به شكوِه به درگاه الهي بسنده مي كرد. از جمله، عُمر از خاندان فرج كه با چپاول و رشوه و دزدي ثروت زيادي فراهم آورده بود و در حكومت بني عباس نفوذ داشت، مدتي فرماندار مدينه شد و در همان زمان نسبت به خاندان نبوت خشونت به خرج مي داد و كار را به جايي رساند كه به امام گفت: به گمانم تو مست هستي! امام جواد (عليه السلام) در مقابل اين گستاخي تنها به درگاه الهي پناه برد و فرمود: «اللهُم اِن كُنت تعلمُ اني امسيتُ لك صائِما فأذِقهُ طعم الخربِ و ذُل الأسرِ؛ خدايا! چنانچه تو مي داني امروز براي تو روزه بودم، پس طعم غارت شدن و خواري اسارت را به او بچشان.»

طولي نكشيد كه در سال 233 ه. ق متوكل بر او غضب كرد و دستور داد 120 هزار دينار به عنوان ماليات و 150 هزار دينار از برادرش بگيرند. او بار ديگر به عُمر غضب كرد و دستور داد هر چه مي توانند بر گردنش ضربه بزنند و 6 هزار ضربه زدند و بار سوم كشان كشان به بغداد بردند و همان جا در اسارت مرد. واقعه توهين به امام جواد (عليه السلام) چنان سنگين بود و دل امام هادي (عليه السلام) را به درد آورده بود كه وقتي خبر مرگ عمر را آوردند، 24 مرتبه «الحمد لله» گفت. [1] .


پاورقي

[1] بحار الانوار، ج50، ص62 و 221؛ كافي، ج1، ص496.