بازگشت

مرثيه امام جواد




دردا كه گشت با من، بيگانه يار جاني

با دست خود مرا كشت، لب تشنه در جواني



من از نفس فتادم، برخاك رخ نهادم

او مي زند به مرگم، لبخند شادماني



اي بلبلان بناليد اي لاله ها بريزيد

شد باغبان دلرا گلزار جان خزاني



غم بدل نهفتم، دردم بكس نگفتم

بردم به گور با خود صد غصه نهاني



لب تشنه ام ثوابي، اي ام فضل آبي

بللّه اين نباشد، پاداش مهرباني



بر ديده ام ستاره، در سينه ام شراره

با قلب پاره پاره، رفتم زدار فاني



عمر چو عمر يك آه، كوتاه بود كوتاه

شد اول حياتم پايان زندگاني



دردا كه رفتم از حال از بس زدم پروبال

در لانه اوفتادم از فرط ناتواني



گوئيد تشنه جان داد خاموش شد زفرياد

از اين غريب تنها، پرسند اگر نشاني



جانم به لب رسيده «ميثم» بگو كه ديده؟

مرغي به لانه اين سان افتد زنغمه خواني؟



نخل ميثم مجموعه اشعار حاج غلامرضا سازگار ص 342



ميان حجره چنان ناله از جفا مي زد

كه سوز ناله اش آتش به ماسوي مي زد



شرار زهر ز يك سوي و سوز غم يك سو

به جان و پيكرش آتش جدا جدا مي زد



نداشت شكوه زبيگانگان به لب دم مرگ

وليك داد زبيداد آشنا مي زد



برون حجره همه پايكوب و دست افشان

درون حجره يكي بود دست و پا مي زد



ستاده بود و جوادالائمه جان مي داد

از او بپرس كه زخم زبان چرا مي زد



حاج علي انساني - سفينه عشق ص 198



و مولد المولي امام التاسع

السيد الحبر التقي الشافع



و زاد روز مولا امام نهم

آقا، بزرگ، پرهيزكار و شفاعت كننده است



الهاشمي الفاطمي المرتضي

محمد و ابن علي الرضا



او كه از بني هاشم و فرزندان فاطمه و پسنديده است

نامش محمد و فرزند امام رضا عليه السلام است



قدكان في العاشر من شهر رجب

وقيل في شهر صيامه وجب



در دهم ماه رجب بود و گفته شده

در ماه رمضان كه روزه اش واجب است بود



في نصفه قيل و في الثاني عشر

منه و في المقام اقوال اخر



در نيمه رمضان و در روز 12 رمضان

و در اينجا اقوال ديگري هم است



في ليلة الجمعه او في الجمعه

والمكرمات حازها مجتمعه



در شب جمعه يا جمعه و در حاليكه

زنان بزرگواري اطرافش جمع بودند



لمأة و الخمس و التسعينا

من هجرة بعدة السنينا



يكصد و نود و پنج

سال بعد از هجرت



في عمره نصف لخمسين اشتهر

بضم شهرين و ايام اخر



مشهور درباره عمر ايشان

25 سال و دو ماه و چند روز است



القابه خمس تقي منتجب

منها جواد قانع ولاعجب



لقبهاي وي پنج تاست تقي منتجب

از آنهاست جواد قانع و جاي شگفتي نيست



والمرتضي متمم الالقاب

يدعي اباالفضل بلا ارتياب



و مرتضي كامل كننده القاب اوست

بدون شك ابالفضل خوانده مي شود



و هو ابوجعفر الجواد

محمد يرجي به الرشاد



و او ابو جعفر بخشنده است

محمدي كه از او اميد راهنمايي مي رود



كان له ابنان مع ابنتين

علي اختلاف حاصل في البين



او داراي دو پسر و دو دختراست

با اختلافي كه در بين حاصل است



فابناه واحد وصيه علي

ثانيهما موسي بجدة شمي



از دو پسر او يكي وصي او علي است

و دومين آندو موسي است كه همنام پدربزرگش است



و هوالذي يعرف بالمبرقع

ذوالحسب العالي المنيع الارفع



و موسي كسي است كه به مبرقع معروف است

داراي شخصيت والا، غير قابل دسترسي و بسيار ارجمند



اختاهما فاطمه امامه

اشرقنا من فلك الامامة



دو خواهر آندو فاطمه و امامه هستند

كه از آسمان امامت طلوع كردند



قيل له خديجة حكيمه

وام كلثوم هي الكريم



گفته شده از آن دو است خديجه حكيمه

و ام كلثوم كه همه اينها بزرگوارند



كانت لديه حرة منفرده

و آمة زكيه ممجدة



حضرت جواد داراي همسر حرة يگانه اي بود و نيز

با كنيزي پاكيزه و بسيار بزرگوار ازدواج كرد



اوليهما سميت ام الفضل

سمته من حقد و خبث الصل



نخستين از آندو ام الفضل خوانده مي شد

كه از روي كينه و خباثت نژادش امام را مسموم كرد



والده من سمي مأمونا

اصبح من قتل الرضا مغبونا



پدرش كسي بود كه مأمون خوانده مي شد كه از به

شهادت رساندن حضرت رضا زيانكار گرديد



هوالذي من الاعادي قد ظلم

وصار مقتولا بكيد معتصم



امام جواد شخصيتي است كه مظلوم است

و با حيله معتصم به شهادت رسيد



غرة ذيقعدة او في الاخر

راجع الي آبائه الافاخر



اول ذيقعده يا آخر آن به سوي

پدران بزرگوار خويش رهسپار گرديد



وقيل في ذي حجة قد ارتحل

علي اختلاف هو في الوقت حصل [1] .



و گفته شده، در ذي حجه رحلت كرده

بنابر اختلافيكه در وقت حاصل است.


پاورقي

[1] از اشعار آيت الله ميرزا محمد نائيني - ص 47 - 46، تذكرة الهداة - الفية المآتم - صحيفه المحامد.