بازگشت

ره توشه فضيلت در فرمايشات امام محمد تقي


1 - من استغني بالله افتقر الناس اليه و من اتقي الله احبه الناس ‍.

كسي كه با توكل به خداوند روي نياز از مردم برگرداند مردم به او نيازمند مي شوند (و به او روي مي آورند) و كسي كه تقواي الهي را پيشه كند مردم او را دوست مي دارند [1] .

2 - اهل المعروف الي اصطناعه احوج من اهل الحاجة اليه لأن لهم اجرهم و فخره و ذكره فما اصطنع الرجل من معروف فانما يبدء فيه نفسه.

نياز نيكوكاران به احسان بيش از نيازمندان است زيرا نيكوكاري براي آنان پاداش، افتخار و نام نيك به دنبال دارد، بنابراين انسان هرگاه كار نيكي انجام دهد ابتدا به خويشتن نيكي كرده است [2] .

3 - ثلاث يبلغن بالعبد رضوان الله تعالي: كثرة الاستغفار ولين الجانب و كثرة الصدقة وثلاث من كن فيه لم يندم: ترك العجله و المشورة و التوكل علي الله عندالعزم.

سه ويژگي انسان را به رضوان الهي رهنمون مي شود: آمرزش خواستن زياد از خداوند و نرمخويي و زياد صدقه دادن.

و سه خصلت در هر فرد باشد پشيمان نمي شود: شتاب نورزيدن در كارها، مشورت و نظرخواهي از ديگران، توكل بر خدا به هنگام تصميم گيري [3] .

4 - قال في جواب رجل قال له: اوصني بوصية جامعة مختصرة: صن نفسك عن عار العاجلة و نارالاجله.

خود را از كارهايي كه موجب ننگ در دنيا و عذاب آتش در آخرت است حفظ كن [4] .

5 - اربع خصال تعين المرءعلي العمل: الصحة و الغني والعلم والتوفيق.

چهار ويژگي، هر فردي را براي انجام عمل ياري مي كند كه عبارتند از: صحت و سلامت بدن و توانگري و بي نيازي مادي و دانش و توفيق الهي [5] .

در توضيح اين روايت يادآوري چند نكته مفيد است:

در يك تقسيم بندي كلي امام نهم عليه السلام كارها را به دو دسته مادي بدني و فكري و فرهنگي تقسيم فرموده و پس از آن صحت بدن و توانگري مادي را ياور انسان در كارهاي بدني و مادي دانسته اند و در امور فرهنگي و فكري دو عنصر علم و توفيق الهي را ياور انسان معرفي فرموده اند.

بررسي گذراي تاريخ دانشمندان حاكي از اين مطلب مهم است كه عالمي كه عاقل باشد و از توفيق الهي برخوردار شود ميتواند درخشش لازم را در آسمان علم از آن خود كند چرا كه عقل را مي پروراند و عقل هم علم را راه مي اندازد و به تعبير ديگر عقل مديريت علم را بر عهده مي گيرد در يك كلمه عقل مدير و علم مربي است و ليكن اين نكته را بايستي در گوش كرد كه علم بي توفيق درخت بي بر است و به همين خاطر حضرت جواد عليه السلام توفيق الهي را در كنار علم ذكر فرموده اند اينك به چند نمونه از علماي مؤيد به توفيق الهي اشاره مي كنيم.

علامه مجلسي با حدود 500 جلد كتاب، شيخ صدوق با 300 جلد كتاب، شيخ مفيد با 200 جلد كتاب، فضل بن شاذان از ياران امام نهم با 180 جلد كتاب، علامه شهيد آيت الله حاج شيخ مرتضي مطهري با حدود 60 جلد كتاب و آنهمه كاميابي و اثر در نسل پژوهشگر و تشنه معارف اسلامي جوان از علماي موفق هستند.

با آرزوي توفيق الهي در انجام وظايف ديني، و اجتماعي و علمي براي عموم شيفتگان خدمت در عرصه ي فرهنگ كه مي خواهند شمع وجودشان ظلمت زداي جهل از جامعه بشري باشد روايت ديگر در همين زمينه از آن خورشيد فروزان هدايت تقديم مي شود.

6 - المؤمن يحتاج الي ثلاث خصال: توفيق من الله و واعظ من نفسه و قبول ممن ينصحه.

مؤمن به سه خصلت نيازمند است: توفيق الهي و واعظ دروني (وجدان بيدار و متنبه شدن در قبال اندرزهاي نفس لوامه) و نصيحت پذيري از كسي كه او را از روي خيرخواهي اندرز مي دهد [6] .

اينجا مناسب است جمله اي پيرامون جايگاه توفيق در سرنوشت انسان از كلام دلرباي مقتداي بي همتاي مؤمنان و امير بيان علي عليه السلام اشاره شود آن حضرت فرمود: ولاقائد خير من التوفيق؛ رهبري بهتر از توفيق وجود ندارد [7] .

7 - انه من وثق بالله اراه السرور... والثقة بالله حصن لايتحصن فيه الاالمؤمن.

هركس به خداوند اعتماد كند، رب العالمين سرور و شادابي را به او مينماياند، اميدواري و اعتماد به خدا دژي است كه در آن دژ پناه نمي برد مگر مؤمن [8] .

انسان به اميد زنده است و نقش اميد در كردار و سرنوشت انسان غير قابل انكار مي باشد. به همين دليل علماي تربيتي همواره بر تقويت نخل اميد در ساختار شخصيت انسان اصرار داشته و دارند، در همين راستا آئين معاد و معاش، مكتب بي نظير انسان سازي اسلام از هر فرصتي كه موجب ايجاد و تقويت نور اميد در قلب بشر شود استمداد مي جويد تا آنجا كه وقتي فهرست گناهان كبيره را ترسيم مي نمايد قنوط و نااميدي از رحمت الهي را در رأس همه گناهان غيرقابل بخشش قرار مي دهد با آرزوي آن كه عموم شيفتگان ولايت در اين دژ مستحكم پناه برند و آمال خويش و امت اسلام را محقق ساخته، نور اميد در قلوب سرشار از ايمان مؤمنين را بارور نمايند.

در ادامه اين بحث براي روشن شدن نقش خطير اعتماد، حسن ظن و اميد به خداي رحمان آفات يأس و نوميدي از رحمت الهي را بصورت خيلي مختصر بيان مي كنيم تا از باب تعرف الاشياء باضدادها گوشه اي از موضوع برايمان معلوم شود.

اولا: اين امر خالق است كه: ياعبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لاتقنطوا من رحمت الله.

يعني اي بندگان من كه بر خويشتن ستم روا داشته و اسراف كرده ايد از رحمت خدا نااميد نشويد چرا كه:

ان الله يغفرالذنوب جميعا وانه هوالغفور الرحيم.

همانا خداوند همه گناهان را مي بخشد و همانا اوست بسيار آمرزنده مهربان [9] .

و در آيه كريمه اي ديگر چنين مي فرمايد:

و من يقنط من رحمة ربه الاالضالون.

كيست كه از رحمت خدا نوميد شود مگر گمراهان [10] .

و در آيه اي ديگر نوميدي از رحمت حق را موجب كفر معرفي فرموده اند: لايبأس من روح الله الاالقوم الكافرين: از روح (رحمت) خداوند نوميد نمي شود مگر كافران [11] .

همين موضوع باعث شد اميرمؤمنان در جواب آن مردي كه در اثر گناهان از رحمت حق نوميد شده و نااميدي خود را ابراز مي كرد چنين فرمودند: كه اي مرد، نااميدي تو از رحمت خدا بدتر است از گناهي كه كرده اي.

نقل شده است كه روزي رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: اگر بدانيد آنچه را كه من مي دانم كم خواهيد خنديد و بسيار خواهيد گريست و به بيابانها و صحراها بيرون خواهيد رفت و بر سينه هاي خود خواهيد زد و به پروردگار خود پناه خواهيد برد پس جبرئيل نازل شد و گفت پروردگار مي فرمايد:

«بندگان مرا از من نااميد مكن.» [12] .

البته بايد توجه داشت كه اميد و نوميدي شمشير دو دم است و در كاربرد آن بايستي از هرگونه افراط و تفريط اجتناب كرد چرا كه از يكسو اگر انسان به چيزي اميدوار نباشد او را دوست نداشته و بدان عشق نمي ورزد و از سوي ديگر اميد بيش از حد به رحمت الهي ميتواند سرآغاز آفاتي چون تسويف و تعلل در توبه و خداي ناكرده اصرار درگناه و پرده دري شود.

خدايا تو را به فضل و كرم خويش و جود امام جوادمان سوگند مي دهيم كه همواره نور اميد را در قلوبمان فروزان كن و از عزت بندگيت عزيزمان بفرما.

8 - و من يتوكل علي الله كفاه الامور و التوكل علي الله نجاة من كل سوء و حرز من كل عدو.

و هركس كه به خدا توكل نمايد خداوند كارهايش را كفايت مي كند و توكل برخدا مايه ي نجات از هر بدي و ايمني از هر دشمن است [13] .

بدان اي عزيز كه توكل نشانه ي قوت اعتقاد فرد و داراي درجات و مراتبي است. حداقل مراتب توكل اين است كه ميزان اطمينان او در حق خداوند به هنگام واگذاري امورش مثل اعتماد به وكيل كردن يكي از همنوعان خودش باشد. اين مرحله منافاتي با سعي و تدبير فرد توكل كننده ندارد، چنانكه موكل تلاش خود را مي كند و از وكيل هم بهره مند مي شود.

مرحله دوم از درجات توكل اين است كه حال متوكل با خدا همچون حال طفل با مادرش هست كه جز به مادر اعتماد ندارد و در اين مرحله انسان با دعا و تضرع به خدا پناه برده و امورش را به حضرت حق واگذار مي كند.

مرحله سوم: كاملترين درجات توكل است كه فرد خود را كاملا تسليم خدا كرده و جز خدا به كس ياچيزي حتي حجاب نور، دل نمي بندد كه نمونه كامل آنرا در حالات ابراهيم خليل الرحمان عليه السلام به هنگام پرتاب به سوي آتش مي تواند ديد كه با نهايت اطمينان به حضرت حق نه تنها به همه اسباب مساعدت نه مي گويد بلكه از طرح سؤال و خواست خود نيز امتناع مي ورزد با اين استدلال كه با علم خدا به من ديگر سؤال و خواسته اي لازم نيست هرچه او مصلحت بيند همان خير و فلاح است.

اينك ملاك و معياري بر حصول توكل ذكر مي شود و آن اين است كه فرد نايل به مقام توكل هيچگاه مضطرب و بي تاب نمي شود و پس از آنكه تلاش ‍ ميسور و مقدور خود را در طبق اخلاص گذاشت ديگر نگران آينده كار نمي شود و ما نسل انقلاب در حالات گوناگون امام شهيدان و منادي و احياگر اسلام ناب محمدي صلي الله عليه و آله در عصر جاويد خميني بزرگ تجلي مقام توكل را به طور واضح ديديم كه يكي از بهترين منظره هاي آن در جواب به سوال خبرنگار كه پس از سالهاي متمادي تبعيد، ظفرمندانه وارد ايران اسلامي مي شويد چه احساسي داريد فرمود: هيچ يعني من مأمور به تكليفم و نه نتيجه خدايا تو را به صدق و صفاي روح خدا در عصرمان ما را به مقام توكل نايل فرما.

9) والدين عز و العلم كنز والصمت نور:

دين مايه عزت است و علم گنجينه و سكوت نور است [14] .

بدون شك برنامه هاي عبادي، اخلاقي، اجتماعي و سياسي ديني عزت و سربلندي انسان را همراه دارد و انسان سراپا نياز را تا بدان حد تعالي مي دهد كه خالق صمد و بي نياز عالم مشتري او مي شود آن هم با بهاي جنت و رضوان الهي و چه عزتي از اين برتر؟

علم گنجينه است: در شرح و توضيح اين كلام پرمحتواي حضرت جواد عليه السلام يادآوري چند نكته مفيد به نظر مي آيد.

علم داراي ارزش ذاتي است و اسلام علم را عامل احياي نفوس مي داند و اين تعبير شيواي امير بيان دليل اين مدعاست كه:

العلم محيي النفس.

دانش واقعي زنده كننده نفس و روح آدمي است [15] .

در كلام جاويد بزرگ استاد دانشگاه هدايت حضرت خاتم انبيا محمد مصطفي صلي الله عليه و آله وسلم راجع به علم و جايگاه آن تعبيري شيرين به شرح ذيل آمده است:

العلم نور يقذفه الله في قلوب من يشاء.

علم نوري است كه خداوند در دل هر كه بخواهد مي افكند [16] .

در كلام اميرمؤمنان علي عليه السلام: علم چراغ عقل و روشن كننده ي خرد است اصلا در يك جمله ميتوان گفت كه روح اسلام با جهل ناسازگاري دارد چرا كه بدون رشد فكري و فرهنگي و آشنايي عميق با حقايق، قدر و منزلت اسلام ناشناخته مانده و در ميان پيروان اسلام ناچيز جلوه مي كند.

به همين دليل علم و عالم در فرهنگ والاي دين مبين اسلام ارجمند هستند تا آن حد كه پاداش عالم از روزه دار شب زنده داري كه در راه خدا جهاد كند بيشتر است [17] و اگر اين علم با زيور حلم و خويشتنداري و وقار و تواضع و انس و سازگاري با مردم آراسته شود اكسير حيات و مايه نجات از هر مهلكه است.

علي عليه السلام در يك تقسيم بندي كلي چنين مي فرمايد: دانشمندان دو دسته اند: دسته اول: دانشمندي كه به علم خويش عمل مي كند و رستگار مي شود.

دسته دوم: دانشمندي كه به علم خود عمل نمي كند و هلاك مي گردد [18] .

و در تعابير نغز اهلبيت كه دريايي بيكران از معارف و حكم نجاتبخش است آثاري بس خطير براي علم واقعي ذكر شده است كه نمونه هايي از آن مضامين بلند را تقديم مي داريم:

1 - كسي كه بر رشد علمي او اضافه شود لكن بر زهدش نسبت به دنيا افزوده نگردد جز بر دوري او از خدا اضافه نمي شود (پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله) [19] .

2 - علم به فراگيري نيست، بلكه آن نوري است كه خداي متعال در دل هر كه بخواهد هدايتش كند، قرار ميدهد. پس اگر خواستي دانش به دست آوري در درجه اول حقيقت بندگي را در قلبت فراهم كن و علم را براي عمل به آن فرا بگير و از خدا بخواه كه توفيق فهم آنرا به تو بدهد [20] (حضرت امام صادق عليه السلام)

3 - غايت علم خوف از خداوند سبحان و ميوه علم اخلاص عمل است (حضرت علي عليه السلام) [21] .

4 - خشيت ميراث دانش است و علم شعاع معرفت و قلب ايمان است و هر كه از خشيت محروم باشد عالم نيست هر چند در متشابهات علم به موشكافي بپردازد خداوند متعال مي فرمايد تنها دانشمندان از بندگان خدا هستند كه از او مي هراسند [22] (حضرت امام صادق عليه السلام)

قابل ذكر است با همه ارج و منزلتي كه اسلام به علم و عالم قائل است، ليكن مابين علم ممدوح اسلام و عمل يك رابطه و پيوستگي خاصي وجود دارد.

هرچند آنانكه نمي دانند با فرد دانا برابر نيستند ولي پيامبر گرامي اسلام مي فرمايد: كل علم وبال علي صاحبه الامن عمل به [23] .

هر علمي وبال صاحب خويش است، مگر كسي كه به دانش خود عمل نمايد و عمل به علم علاوه بر پاداش اخروي به عالم، عامل بس مؤثر در رشد عملي اوست براي تأييد اين مدعا، شكافنده علوم نبوي و پنجمين ستاره تابناك آسمان امامت در اين زمينه مي فرمايد: «من عمل بما يعلم علمه ما لم يعلم»:

هر كس به آنچه ميداند عمل نمايد خداوند آنچه را كه نمي داند به او ياد ميدهد [24] .

امام جواد عليه السلام در آخرين قسمت اين فراز فرمودند: «الصمت نور» سكوت و خاموشي نور است. براي دريافت بخشي از اين سخن بلند و سرشار از حكمت وقتي به فرهنگ اهل بيت عليه السلام مراجعه مي كنيم مي بينيم زمانيكه از علامات مؤمن سخن به ميان مي آيد كثرت خموشي و سكوت و اينكه با سكوتش اندوهگين نمي شود [25] از جمله نشانه هاي بارز است و هيبت و بزرگي ثمره زيادي سكوت است و تدارك آنچه به سبب خاموشي از آن كوتاهي شده آسانتر است از آنچه به واسطه صحبت از دست رفته است و در تعبير كلام نبوي سكوت مايه نجات معرفي شده است.

با در نظر گرفتن اين مختصر از معارف روائي و توجه به سيره ي عملي اصحاب در نحوه مواظبت از زبان و تمرين سكوت مي توان به اهميت موضوع پي برد و بعد از اينكه آمار گناهان زبان را تصور نمائيم ما نيز اين كلام حضرت جوادالائمه عليه السلام را از جان و دل تكرار خواهيم كرد كه سكوت نور است و مايه بركت.

10 - «غاية الزهد الورع».

هدف و سرانجام زهد پاكدامني است.

يكي از محورهاي بسيار مهم تأكيدات اخلاقي بزرگان ديني، نبي اكرم و ائمه معصومين صلوات الله عليهم جا انداختن رويه زهادت و حقيقت زهد در جامعه اسلامي بوده وهست.

قبل از ارائه ي مطالبي راجع به اين موضوع مهم يك تعريف ساده از زهد ارائه مي كنيم:

زهد همان ساده زيستي همراه با قناعت است، براي تأييد مدعا ابتدا از سيره ي عملي امام پارسايان حضرت علي عليه السلام يك نمونه گويا ذكر مي شود:

اصبغ بن نباته از علي عليه السلام نقل مي كند كه ايشان فرمودند: تقريبا پنج سال است كه در كوفه حكومت مي كنم، روزي كه وارد كوفه شدم اين لباس، اين مركب و اين اساس جزيي را داشتم اگر روزي كه بر مي گردم غير از اينها داشته باشم: فانني من الخائنين همانا من از خيانتكاران هستم [26] .

در تعريف حقيقت زهد آن امام زاهدان چنين مي فرمايد:

(حقيقت) زهد ما بين دو كلمه از قرآن است كه خداي سبحان فرمود: برآنچه از دستتان مي رود ناراحت نشويد و بخاطر آن چه به شما مي رسد خوشحال نشويد و هركس كه برگذشته افسوس نخورد وبه آينده شاد نگردد، براستي كه هر دو طرف زهد را بدست آورده است [27] .

به خاطر آثار بسيار خطير زهد نشانه ي لطف و خيرخواهي خداوند به انسان تعبير شده است به اين بيان شيرين امام ششم توجه فرماييد كه: اذا ارادالله بعبد خيرا زهده في الدنيا و بصره عيوب الدنيا.

زمانيكه خداوند به بنده اي خير اراده فرمايد او را در دنيا زاهد كرده و نسبت به عيبهاي دنيا بصير مي كند [28] .

و اينك با نگاهي گذرا به آثار دنيوي زهد بحث را ادامه مي دهيم: علي عليه السلام مي فرمايد: كسي كه نسبت به دنيا زاهد و بي رغبت شد مصيبتها را خوار و آسان مي شمارد [29] .

و در كلام نغز پيامبر گرامي اسلام چنين آمده كه:

من زهد فيها اعطاه الله علما بغير تعلم وهدي بغير هدايت.

كسي كه در دنيا زهد ورزد خداوند به او علم بدون يادگيري اعطا مي فرمايد و هدايتي بدون راهنمايي ديگران [30] .

حال اي عزيز اين نكته ي ظريف را توجه فرموده و به صفحه ي دل بنگار كه اگر موفق شوي هواهاي نفساني را با عنصر زهادت بميراني و چشم را با توتياي اشك زينت دهي آنگاه به اين تمجيد علوي نائل مي شوي كه:

طوبي للزاهدين في الدنيا الراغبين في الآخرة.

خوشا به حال زاهدان در دنيا و شيفتگان آخرت [31] .

حال براي فهم سخن جاويد امام نهم به اين كلام علي عليه السلام گوش جان بسپار كه فرمود: «هيچ ورعي همچون توقف به هنگام شبهه نيست و هيچ زهدي همانند بي رغبتي در حرام نمي باشد [32] .

پس هدف و سرانجام زهد، ورع است زيرا ورع عنصري است كه انسان را از معاصي باز ميدارد.

11 - «ولاهدم الدين مثل البدع».

امام جواد عليه السلام مي فرمايد:

هيچ چيزي همچون بدعتها دين را ويران نمي كند و از بين نمي برد. تعريف بدعت: داخل كردن آنچه كه از دين نمي باشد به مجموعه دين، بدعت ناميده مي شود و مردم از حيث عمل به برنامه هاي ديني به دو دسته كلي تقسيم مي شوند:

دسته اي پيرو شريعت هستند و عده اي بدعت گذارند و بدون دليل از سنت معصومين يا كتاب مجيد و بي آنكه از نور وجود حجت بهره مند شوند برنامه هايي را به دين نسبت مي دهند.

به اين حقيقت تلخ بايد اذعان كرد كه در عوام مردم نوعي خرافه گرائي وجود دارد اگر كسي بگويد شتر پريد مردم عامي بدون آنكه بگويند شتر كه پر ندارد سؤال مي كنند به كجا فرود آمد، از اين ضعف عمومي عده اي دشمنان آگاه استفاده مي كنند و از هر فرصتي براي ترويج بدعتها به نام دين سود مي جويند و اين موضوع در قرن اخير كه با پيروزي انقلاب اسلامي در سراسر جهان به قرن احياي تفكر ديني نام گرفته از شدت و حدت خاصي برخوردار است. اينك براي كمك به تصور عمق خطر، حديثي از اميرمؤمنان تقديم مي شود:

«همانا بدعتها شبيه به ستمها هلاك كننده اند مگر آنكه خداوند حفظ نمايد» [33] .

بشر در اين عصر تسخير كرات كه شاهد رشد روزافزون تكنيك و دانش ‍ خويش است هر چند در زندگي ماشيني رفاه خوبي براي خودش فراهم ساخته ليكن با همه وجود، انحطاط اخلاقي و سير قهقرايي ارزشي و افول ارزشها در جامعه بشري را لمس مي كند و پس از مقداري تحقيق واقع بينانه علاج دردهاي خود را نسخه دين يافته بويژه اقبال به دين مبين اسلام در سراسر گيتي ملموس است و مجامع علمي سياسي اين موضوع را كاملا مورد تحقيق و مطالعه قرار داده اند كه در اروپا و آمريكا بالندگي اسلام با ساير اديان قابل مقايسه نيست و در آفريقا و آسيا اعتماد به نفس مسلمين و مباهات آنان به ارزشهاي اسلامي سير صعودي دارد به همين خاطر از گذشته تا كنون و در آينده نيز عده اي شيطان صفت براي تحقق نيات شيطاني خويش خواسته اند با داخل كردن افكار و اعمال ساختگي به مجموعه ي دين و ترويج بدعتها چهره ي تابناك و جذاب دين را مشوه نمايند.

امام جواد عليه السلام اين حقيقت را مورد اشاره قرار داده اند اميد است با سود بردن از اين درس جاويد مكتب آزادگان حق مدار اسلام و شناخت دقيق مباني و معارف ديني و ارزشهاي اصيل اسلامي به نوبه ي خود گامي در جهت آشنايي دنيا با آرمانهاي انسان ساز اسلام عزيز برداشته و در افشاي بدعتها و جلوگيري از ترويج آنها كوتاهي نكنيم.

12 - ولا افسد للرجال من الطمع [34] .

هيچ چيزي مانند طمع شخصيتها را فاسد نمي كند.

13 - و بالراعي تصلح الرعية و بالدعا تصرف البلية.

با حاكم رعيت سروسامان مي يابد و بوسيله دعا بلا برطرف مي شود [35] در حديث فوق يك پيوستگي بسيار عميقي ميان حاكم و رعيت در متون اسلامي ترسيم شده است بطوريكه آندو عامل سرو سامان يافتن يكديگر معرفي شده اند.

اين يك واقعيت است كه تعداد افراد دهن بين و سطحي نگر همواره بيش از انسانهاي ژرف نگر بوده و خواص كمتر بودند و هستند.

و اين قاعده كه الناس علي دين ملوكهم درباره عوام مردم صادق است و با اصلاح حكومت آنان نيز سروسامان مي يابند.

در فرهنگ اهل بيت دعا مغز عبادت و دثار (لباس زيرين) مؤمن و عامل انس ‍ معرفي شده و اين مطلب يادآوري شده كه به هركس توفيق دعا داده شود از توفيق اجابت هم برخوردار مي شود.

در اين فراز امام نهم نقش حكومت در اصلاح مردم و تأثير دعا را در برگرداندن بلايا مورد توجه قرار مي دهد.

14 - و من ركب مركب العمر اهتدي الي مضمار النصر و من شتم اجيب و من غرس اشجار التقي اجتني اثمار المني [36] .

هر كس كه به مركب عمر سوار شود (از لحظات عمر به خوبي استفاده كند) به ميدان پيروزي راه مي يابد، هركس دشنام دهد جواب داه مي شود و كسي كه درختهاي تقوا را بكارد ميوه هاي آرزو را مي چيند (به آرزوهايش ‍ مي رسد)

15 - لم يستكمل العبد حقيقة الايمان حيت يؤثر دينه علي شهوته ولن يهلك حتي يؤثر شهوته علي دينه.

بنده حقيقت ايمان را كامل نمي كند مگر آنكه دينش را بر شهوتش ترجيح دهد و هرگز هلاك نمي شود، مگر آن كه شهوتش را بر دينش ترجيح دهد [37] .

16 - يوم العدل علي الظالم اشد من يوم الجور علي المظلوم. [38] .

روز عدالت و دادخواهي بر ستمگر سختتر از روز ستم بر مظلوم است.

17 - القصد الي الله بالقلوب ابلغ من اثبات الجوارح بالاعمال.

با دل متوجه خدا شدن از واداشتن اعضا بر عمل مؤثرتر است [39] اين فرمايش حضرت امام محمد تقي عليه السلام ناظر است به تأثير حضور قلب در عبادت و همچنين فكر كردن در آيات و نشانه هاي خداوند و از آن طريق متوجه خالق بي همتا شدن است و شايد روي همين ملاك باشد كه در بعضي از نصوص آمده است: تفكر ساعة افضل من عبادة سبعين سنه: يك ساعت فكر كردن ازعبادت هفتاد سال برتر است.

بنابراين بايستي ابتدا، دل را از هواها زدود و با حضور قلب به عبادت مهيا شده و اعضا و جوارح را بر عبادت الهي وادار ساخت.

چرا كه گفته اند:



آئينه شو جمال پري طلعتان طلب

جاروب به خانه زدن پس ميهمان طلب



18 - ثلاث من عمل الابرار: اقامة الفرائض و اجتناب المحارم و احتراس من الغفلة في الدين.

سه كار از اعمال نيكان است: برپاداشتن واجبات الهي و دوري از حرامها و مواظبت از غفلت در دين [40] .

19 - التوبة علي اربع دعائم: ندم بالقلب و استغفار باللسان و عمل بالجوارح و عزم ان لايعود؛ توبه داراي چهار ستون است، پشيماني با قلب، طلب آمرزش با زبان، و عمل با اعضاي بدن و تصميم بر اينكه برگناه برنگردد [41] .

20 - لاتكن ولي الله في العلانيه عدوالله في السر.

در ظاهر دوست خدا و در سر و نهان دشمن خدا مباش.

كفي بالمرء خيانة ان يكون امينا للخونة.

در خيانت و دغل كاري هر فردي همين بس كه امين خيانتكاران باشد.

21 - من اطاع هواه اعطي عدوه مناه

هركس از هواهاي نفسش پيروي كند، به دشمنش رسيدن به آرزويش را اعطا كرده است.

22 - الثقة بالله ثمن لكل غال و سلم الي كل عال.

اعتماد به خدا بهاي هر چيز گرانقيمت و نردبان براي نيل به هر بلندي و رفعت است [42] .

23 - موت الانسان بالذنوب اكبر من موته بالاجل و حياته بالبركة اكبر من حياته بالعمر.

مرگ انسان بواسطه ي گناهان بزرگتر از مرگش به سبب اجل است و زندگي با بركت بزرگتر از زندگي با عمر بيشتر است [43] .

24 - العلما غرباء لكثرة الجهال بينهم.

دانشمندان غريبان جامعه هستند چون جاهلان در بين آنها زياد هستند [44] .

25 - من حسن خلق الرجل كفه ذاه كفه اذاه و من سخائر بره بمن يجب حقه عليه و من كرمه ايثار علي نفسه و من علامة صداقته لك كثرة موافقة و قلة مخالفته و من شكره معرفته احسان من احسن اليه و من تواضعه معرفته بقدره و من سلامته قلة حفظه لعيوب غيره و عنايته لصلاح عيوبه.

از خوش اخلاقي فرد جلوگيري اوست اذيتش را و از سخاوت اوست نيكيش به كسي كه حقش بر او واجب است و از كرم اوست ترجيح دادن آن فرد بر خودش و از نشانه ي صداقت او بر تو زيادي موافقت اوست با تو و كمي مخالفتش و از نشانه هاي فروتني اوست شناخت او به قدر و منزلت خودش ‍ و از نشانه هاي سلامت اوست كم حفظ كردنش عيوب ديگري را و توجهش ‍ به اصلاح كردن معايب خودش [45] .

26 - «الصبر علي المصيبة مصيبة للشامت»

شكيبائي در برابر مصيبت، مصيبتي است بر شماتت كننده [46] .

27 - «الفقه ثمن لكل غال و سلم الي كل عال»

دين شناسي قيمت هر چيز گرانبها و نردبان ترقي براي نيل به هر بلندي و رفعت است [47] .

28 - اياك و مصاحبة الشرير فانه كاسيف يحسن منظره و يقبح اثره.

از دوستي و هم صحبتي فرد شرور بپرهيز، همانا او چون شمشير است ظاهرش زيبا و تماشايي و اثرش زشت است.

الايام تهتك لك الامر عن الاسرار الكامنة.

گذر ايام براي تو رازهاي پوشيده را آشكار مي سازد [48] .

29 - ما عظمت نعم الله علي احد الا عظمت اليه حوائج الناس فمن الم يحتمل تلك المؤونة عرض تلك النعمة للزوال.

نعمتهاي خدا به فردي افزون نمي شود مگر آنكه نيازهاي مردم به او زياد شود. پس كسي كه از عهده رفع نيازهاي مردم برنيايد آن نعمت در معرض ‍ نابودي قرار مي گيرد [49] .

30 - ستمگر و كمك كننده به او و راضي به ستم هر سه در ظلم شريك هستند [50] .

31 - من امل فاجرا كان ادني عقوبته الحرمان.

كسيكه به فرد فاجر اميدوار باشد كمترين مجازات او نوميدي خواهد بود [51] .

32 - «من استحسن قبيحا كان شريكا فيه»

هر كس كار زشتي را تحسين نمايد در آن كار ناپسند شريك است. [52] .

33 - الناس اشكال و كل يعمل علي شاكلته و الناس اخوان فمن كانت اخوته في غير ذات الله تعالي فانها تعود فانها تعود عداوة و ذلك قوله عزوجل: اخلاء بعضهم لبعض عدو الاالمتقين.

مردم چند دسته اند و هر كدام مطابق سرشت خود عمل مي كنند و مردم برادران همديگرند هركس براي غير خدا دوستي نمايد آن دوستيش به دشمني مي انجامد. و اين سخن خداي عزوجل است: دوستان بعضي از آنان دشمن برخي ديگرند مگر افراد با تقوا [53] .

34 - ثلاث خصال تجلب بهن المحبة: الانصاف في المعاشرة والمواساة في الشدة والانطواء و الرجوع الي قلب سليم.

سه ويژگي است كه بواسطه ي آنها محبت جلب مي شود: انصاف در هم نشيني و رفت و آمد و ياري رساندن در سختي و گرفتاري و نرم شدن و بازگشت به قلب سليم [54] .

35 - من عرف الحكمة لم يصبر علي الازدياد منها الجمال في اللسان و الكمال في العقل.

كسي كه حكمت را شناخت براي زياد فراگرفتن از آن بي تابي مي كند زيبايي در زبان (بيان) است و كمال در عقل است [55] .

36 - عليكم بطلب العلم فان طلبه فريضة والبحث عنه نافلة و هو صلة بين الاخوان و دليل علي مروت وتحفة في المجالس و صاحب في السفر و آنس في الغربة.

بر شما باد فراگيري دانش پس همانا فراگيري دانش واجب است و بحث از آن مستحب است و آن مايه پيوند و ارتباط بين برادران و راهنماي بر مردانگي و جوانمردي و هديه اي در مجلسها و دوست در سفر و مونس در تنهايي است [56] .

37 - ما يعباء بمن يوم هذاالبيت اذا لم يكن فيه ثلاث خصال: ورع يعجزه عن معاصي الله و حلم يملك به غضبه و حسن الصاحبه لمن صحبه

به كسي كه اين خانه را قصد نمايد اعتنا نمي شود زماني كه در آن سه ويژگي نباشد: پاكدامني كه او را از معصيتهاي خدا باز دارد و بردباري كه بواسطه آن بر غضبش مالك شود و خوب دوستي كردن با كسي كه با او دوستي مي كند [57] .

38 - مقتل الرجل بين فكيه والراءي مع الاناة و بئس الظهير الرأس ‍ الفطير.

قتلگاه هر فرد بين دو فك اوست و مشورت با خودخواهان. و چه بد كمك و ياوري است رأي خام و نسنجيده [58] .

39 - ما انعم الله علي عبد نعمة فعلم انها من الله الا كتب الله علي اسمه شكرها له قبل ان يحمده و لا اذنب العبد ذنبا فعلم ان الله يطلع عليه ان شاء عذبه و ان شاء غفر له قبل ان يستغفر.

خداوند به بنده اي نعمتي نداده كه بداند آن نعمت از خداست مگر آنكه به اسم بنده شكر آن نعمت را به خدا مي نويسد قبل از آن كه آن فرد حمدالهي را به جاي آورد و بنده اي گناهي را مرتكب نمي شود كه بداند همانا خداوند بر او مطلع است اگر بخواهد عذابش مي كند اگر بخواهد بر او مي بخشد مگر آنكه قبل از استغفارش او را مي آمرزد. [59] .

40 - كيف يضيع من الله تعالي كافله و كيف ينجو من الله تعالي طالبه و من انقطع الي غيرالله وكله الله اليه و من عمل علي غير علم افسد اكثر مما يصلح.

چگونه ضايع و تلف مي شود كسي كه خداوند تعالي پذيراي تعهد اوست و چگونه نجات مي يابد كسي كه خدا در پي اوست كسي كه از خداوند نااميد شود و به ديگري اميدوار شود، خداوند او را به همان شخص واگذار مي كند. كسي كه عملي را بدون علم انجام دهد بيشتر از آنچه اصلاح كند و كار نيك بجاي آورده تباه ميكند [60] .

41 - قال له رجل اوصني؟ قال عليه السلام و تقبل؟ قال: نعم. قال: توسد الصبر واعتنق الفقر و ارفض الشهوات و خالف الهوي و اعلم انك لن تخلو من عين الله فانظر كيف تكون.

مردي از آن حضرت درخواست نصيحت كرد، فرمود، مي پذيري؟

گفت: آري.

فرمود: صبر را بالش خودساز، فقر را در آغوش گير لذتها را واگذار، با هوس ‍مخالفت كن و بدانكه هرگز از مراقبت خداوند بيرون نيستي پس ببين در چه حالي؟ [61] .

42 - قال عليه السلام اوحي الله الي بعض الانبياه اما زهدك في الدنيا فتعجلك الراحة و اما انقطاعك الي فيعززك بي ولكن هل عديت لي عدوا وواليت لي وليا.

خداوند به برخي از پيامبران وحي كرد: اما دل كندنت از دنيا آسايشي بود كه بدان شتافتي اما پيوستنت به من عزتي بود كه بدان دست يافتي (و اينها براي خودت بود) آيا براي من با دشمنم دشمني كردي و با دوستم طرح دوستي ريختي؟ [62] .

اين حديث دلالت بر اهميت تولي و تبري دارد.

43 - من اصغي الي ناطق فقد عبده فان كان الناطق عن الله فقد عبدالله و كان الناطق ينطق عن لسان ابليس.

هر كه به گوينده اي گوش دهد او را پرستيده، اگر از خدا دم زند، خدا را پرستيده و اگر از شيطان گويد - شيطان را پرستيده [63] .

44 - تأخير التوبة اغترار و طول التسويف حيرة و الاعتلال علي الله هلكه والاصرار علي الذنب امن لمكرالله ولايأمن مكرالله الاالقوم الخاسرون.

تأخير توبه غرور است، ادامه تأخير سرشكستگي، امروز و فردا كردن با خدا باعث هلاكت و نابودي است، پافشاري برگناه نتيجه ي ايمني از مكر خدا است «و از مكر خدا جز زيانكاران ايمن نباشند» [64] .

45 - ان الله عبادا يخصهم بالنعم و يقرها فيهم ما بذلوها فاذا منعوها نزعها عنهم و حولها الي غيرهم.

فرمود: خدا را بندگاني است كه مخصوص گردانده آنانرا به نعمتها و پايدار مي كند آن نعمتها در ايشان تا زمانيكه بذل مي كنند آنرا، پس زمانيكه ممانعت كرده، بذل ننمايند خداوند آن نعمتها را از آنان گرفته و به غير ايشان تحويل مي دهد [65] .

46 - العفاف زينة الفقر و الشكر زينة الغني و الصبر زينة البلا و التواضع زينة الحسب، و الفصاحة زينه الكلام و العدل زينة الايمان، السكينة زينة العباده و الحفظ زينة الروايه و خفض الجناح زينة العلم و حسن الادب زينة العقل و بسط الوجه زينة الحلم و الايثار زينة الزهد و بذل المجهود زينة النفس و كثرة البكاء زينة الخوف و التقلل زينة القناعة و ترك المنه زينة المعروف و الخشوع زينة الصلاة و ترك ما لا يعني زينة الورع.

پاكدامني زينت فقر، سپاسگزاري زينت توانگري، شكيبائي زينت بلا و مصيبت، فروتني زينت شخصيت اكتسابي، فصاحت زينت سخنوري، دادگري زينت ايمان، آرامش زينت عبادت، حافظه قوي زينت نقل قول، فروتني زينت دانش، ادب نيكو زينت عقل، گشاده رويي زينت بردباري، مقدم كردن ديگري بر خود زينت زهد، احسان بر فقرا زينت نفس، زيادي گريه زينت خوف، سازگاري با نداري زينت قناعت، ترك منت زينت احسان و نيكي، خشوع زينت نماز و فروگذاشتن آنچه به انسان مربوط نيست زينت پرهيزگاري است. [66] .

تعاهدوا امر الصلوة وحافظوا عليها و استكثروا منا و تقربوا بها فانها كانت علي المؤمنين كتابا موقوتا الا تسمعون الي جواب اهل النار حين سئلوا: (ماسلككم في سقر قالوا لم نك من المصلين و انها لتحت الذنوب حت الورق و تطلقها اطلاق الربق و...

مراعات كنيد امر نماز را و بر آن محافظت كنيد و زياد به جاي آوريد از آن و بواسطه نماز به خدا تقرب جوئيد زيرا آن بر مؤمنين واجب است، آيا نمي شنويد پاسخ اهل دوزخ را زمانيكه پرسيده شوند چه چيز شما را در آتش داخل كرد؟ گويند از نمازگزاران نبوديم و براستيكه نماز گناهان را مي ريزد مانند ريختن برگ و باز مي كند زنجيرهاي گناه را همچون باز كردن زنجير از گردن حيوان و رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم تشبيه كرد آنرا به چشمه آب گرم كه بر در خانه ي مرد باشد و او در شبانه روز پنج بار در آن شستشو نمايد پس معلوم نيست كه بر بدن او چرك بماند و... [67] .

اين واجب خطير شرعي گاه عرصه ي عروج عارفان و زماني مظهر تجلي عظمت وحدت مسلمين در صفوف جماعت و نمازهاي عبادي سياسي جمعه است و محبوب اولياي الهي كه هركس به اندازه ي معرفت خويش از اين بحر مواج بهره مند مي شود.

و در اين فراز از حديث زينت، امام نهم حضرت جوادالائمه عليه السلام خشوع را زينت نماز اين ركن اساسي دين معاد و معاش يعني اسلام عزيز معرفي مي فرمايد.

وترك مالا يعني زينة الورع.

و فروگذاشتن آنچه به انسان مربوط نيست زينت پارسائي است.

ورع يكي از كمالات بسيار ارجمندي است كه بزرگان دين در سفارش بدان اصرار بسيار زيادي دارند و با اوصاف و تعابير گوناگوني از آن سخن به ميان مي آورند كه احاديث الگوي كامل ورع، اول مرد مسلمان، قهرمان و شير بيشه توحيد حضرت علي عليه السلام نمونه هايي از آن تعابير لطيف است.

گاهي آن حضرت همنشيني و الفت با اهل ورع را مدنظر قرار داده و چنين فرموده كه:

والصق باهل الورع.

خود را به پرهيزكاران بچسبان [68] .

و زماني آثار ورع را مورد اشاره قرار مي دهد و مي فرمايد كه:

ولا معقل احسن من الورع.

پناهگاهي بهتر از پارسايي نيست [69] .

و در قسمت پاياني حديث بلند حضرت جواد عليه السلام فروگذاشتن كارهايي كه به انسان ارتباطي ندارد زينت ورع و فرمولي براي تكميل كردن اين ورع و كارآمدي بيش از پيش اين سپر و پناهگاه فضايل اخلاقي معرفي شده است.

توضيح حديث شريف:

اسلام آئين معاد ومعاش بر مبناي فطرت و خرد و جوابگوي كليه نيازها، تمايلات و خواسته هاي فطري بشر بوده و هست.

يكي از تمايلات فطري انسان زيبادوستي و زينت گرائي است، اين ميل مطابق با سرشت، در برنامه هاي اسلام عزيز، فروگذار و مورد غفلت واقع نشده است، هم در معجزه جاويد پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم يعني قرآن مجيد و هم كلام معصومين عليهم السلام اين مفسران حقيقي قرآن و راسخان در علم به موضوع زينت توجه شاياني شده است.

در قرآن كريم گاهي مناظر زيباي روي زمين مورد اشاره واقع شده كه:

انا جعلنا ما علي الارض زينة لها [70] .

آنچه در روي زمين است ما آن را زينت زمين قرار داديم - نه زينت شما -

گاهي به منظره هاي دلرباي آسماني اشاره شده كه:

انا زينا السماء الدنيا بزينة الكواكب [71] .

ما آسمان دنيا را با زينت ستارگان آراستيم.

وگاهي به ناپايداري اين زيورهاي دنيوي اشاره شده كه:

حتي اذخذت الارض زخرفها وازينت وظن اهلها انهم قادرون عليها آتيها امرنا ليلا و نهارا

وقتي زمين زينت خود را گرفت و متزين شد و اهل زمين كه داراي اين باغ و بوستانند بخاطر اين كه متمكن و چيزدار هستند، خيال كردند كاري از آن ها ساخته است در همين مقطع، فرمان ما شبانه يا روزانه فرا مي رسد.

فجعلناها حصيدا كأن لم تغن بالامس؛ ما اين بستانهاي سرسبز و خرم را آنچنان درو و پژمرده مي كنيم كه گويا ديروز در اين جا باغي نبوده است [72] .

ليكن در كتاب هدايت بشر و معجزه جاويد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم هيچكدام از اين زيورهاي ناپايدار زينت انسان معرفي نشده، بلكه اينها زينت زمين يا آسمان هستند و براي زينت انسان عنصري خطير و اكسيري بسيار گرانبها تحت عنوان لطيف «ايمان» معرفي شده، آنجا كه مي فرمايد:

ولكن الله حبب اليكم الايمان و زينة في قلوبكم [73] .

خدايا باور به مبداء، معاد، وحي و نبوت را محبوب انسان قرار داد و با اكسير ايمان جان آدمي را آراست و موضوع بسيار مهم دل بستن به قدرت لايزال الهي و دل كندن از غير خدا را زيور انسان خواند و در اين كلام نغز نكته هاي فراواني نهفته است، از جمله اينكه اي انسان كه لايق مقام رفيع خليفة اللهي هستي زيور تو: ماشين مدل بالاي تيزرو، انگشتر گرانقيمت، خانه وسيع مملو از فرش و ظرف و آراسته با سنگهاي قيمتي، درجه نظامي ارشد، گروه ممتاز اداري، لباس گرانبها، حساب بانكي سرشار از اعتبار و بالاخره شهرت اجتماعي و... نيست بلكه زيور جان ارزشمند شما ايمان و معنويت است و امتيازات ناشي از ايمان و علو رتبه چنانچه در كلام بلند و دلرباي بزرگ معمار اسلام ناب محمدي صلي الله عليه و آله وسلم به اميرمؤمنان و امام پارسايان علي عليه السلام چنين آمده كه:

يا علي ان الله قد زينك بزينة لم يزين به احدا.

يا علي خداوند تو را با زينتي آراسته كه احدي را نياراسته است.

زيرا كه تو در دلهاي پاكان محبوبي و دلهاي پاك مهر تو را مي پذيرد چونكه تو هم خود آراسته اي و هم زينت دلهاي پاك مؤمنين خواهي بود [74] .

حال برمي گرديم به كلام بسيار والاي نهمين مهر سپهر امامت حضرت جواد الائمه عليه السلام كه به تفصيل راجع به اين ميل فطري بشر و نحوه ي تحقق آن در فضايل اخلاقي و اسباب زيور جان و روان آدمي سخن گفته و روح انسانهاي شيفته ي كمالات شايسته ي انساني را سيراب كرده است.

و امام جواد عليه السلام مي فرمايد:

العفاف زينة الفقر: پاكدامني زينت فقر است.

در قاموس تربيتي فرهنگ والاي اهل بيت عصمت و طهارت عفاف از منزلت بس بالايي برخوردار است، چنانكه علي عليه السلام مي فرمايد:

افضل العبادة العفاف:

برترين عبادت پاكدامني است [75] .

لكن متأسفانه در اغلب موارد فقر سرآغاز معاصي يا همراه با معاصي است. چنانچه مشهور است كه: كادالفقر ان يكون كفرا به همين جهت حفظ عفاف و وارستگي در حال فقر داراي ارج والايي است زيرا در روايات وارد شده كه فقراي عفيف و پاكان بي چيز قبل از شهدا وارد بهشت مي شوند و در جواب سؤال شهدا كه بار خدايا ما در راه حفظ دينت از سر و جان گذشتيم و سرمايه جواني را صرف كرديم، پس اينان كيستند كه قبل از ما به بزم بهشت راه يافتند جواب آيد آري چنين است كه مي گوييد لكن آن يكبار بيش نبود ولي اينها فقرائي هستند كه روزي چند بار در آتش فقر سوختند وليكن خود را به گناه و خيانت آلوده نكردند.

و لذا حضرت جواد عليه السلام در مقام شمارش زيورهاي جان و روان ابتدا عفاف را زينت فقر معرفي مي كنند.

الشكر زينة الغني:

سپاسگزاري زينت توانگري است.



شكر نعمت نعمتت افزون كند

كفر نعمت از كفت بيرون كند



بدان اي عزيز كه شرط استمرار نعمت دستگيري از نيازمندان است و شكر تنها شكر زباني نيست هر چند شناخت نعمت و شكر زباني هم از فضيلت برخوردار است ليكن در شكر توانگري سنگيني كفه ترازو متوجه شكر عملي و مساعدت بر نيازمندان و فقراست، و در همين مقام اين نعمت توانگري خدادادي اقتضا دارد كه براي شكر نعمت و تدارك استمرار آن انسان از هر فرصتي براي احسان استفاده نمايد و سائل و نيازمند را رسول و فرستاده ي خدا دانسته و احسان و نيكي را پس انداز واقعي تلقي نمايد و با همين منطق اين حقيقت روشن مي شود كه نياز محسن به احسان از احتياج فقير بدان بيشتر و منافعي كه عايد فرد نيكوكار مي شود بسي بيشتر است.

الصبر زينة البلاء

صبر در جاي جاي احكام عاليه و قوانين راقيه اسلامي نقشي به سزا دارد، رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايند: صبر بر سه قسم است صبر هنگام مصيبت، صبر بر طاعت، صبر براي دوري از گناه [76] .

و امام سجاد عليه السلام مي فرمايند:

لاايمان لمن لاصبر له:

كسي كه شكيبايي ندارد ايمان ندارد [77] .

و اين قانون كلي در بين متشرعين مشهور است كه:



هر كه در اين بزم مقربتر است

جام بلا بيشترش مي دهند



و روي همين اصل است كه از رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم نقل شده كه فرمودند: هر آينه در بهشت منازل و درجاتي است كه بندگان با اعمالشان بدان نمي رسند.

پرسيدند: چه كساني به آن نائل مي شوند؟ فرمود:

اهل بلاها و غمها [78] .

حال كه در فرهنگ اسلام بلا نوازش تلقي مي شود، اين تعبير شيرين امام نهم عليه السلام به خوبي روشن مي شود كه شكيبايي زينت بلاست و كامل كننده اجر انسان در قبال آن مصيبت.

و التواضع زينة الحسب فروتني زينت شخصيت اكتسابي انسان است. بطور كلي شخصيت هر فرد را به دو دسته مي توان تقسيم كرد:

الف) شخصيت نسبي كه از طريق خانواده و بدون اراده و اختيار انسان به فرد ميرسد و بسا افتخاراتي كه بدون زحمت به فرد از اين طريق مي رسد و بسا مواردي كه انسان را به خاطر همين شخصيت نسبي قدح و سرزنش ‍ مي كنند و موقعيت خانوادگي اسباب سرشكستگي را فراهم مي نمايد. وليكن اين دسته زياد مهم نيست هرچند كه بطور قطع يكي از مرجحات مي تواند باشد وهست.

ب) شخصيت حسبي: كه همان شخصيت اكتسابي فرد مي باشد و عناصري چون علم، مديريت، تجربه، ايمان و دارايي در تشكيل آن سهم به سزائي را ايفا مي كنند.

در تعبير جذاب امام محمد تقي عليه السلام تواضع زينة شخصيت اكتسابي فرد معرفي شده است براي تبيين مطلب ابتدا سيري اجمالي به جايگاه تواضع در معارف اهل بيت عليهم السلام مي كنيم.

تواضع درجاتي دارد از جمله اينكه شخص منزلت و اندازه خود را بشناسد. آنگاه با قلب سالم و آرام خود را همان منزلت خويش نازل نمايد، دوست نداشته باشد با احدي رفتار كند مگر مانند آنچه كه دوست داد با او رفتار شود، اگر از كسي بدي ببيند آنرا با نيكي دفع نمايد، خشم خود را فرونشاند و نسبت به مردم داراي گذشت باشد [79] .

امام صادق عليه السلام مي فرمايد: مقربترين مردم به خدا متواضعان و دورترين مردم از خدا متكبرين هستند [80] .

امام موسي بن جعفر عليه السلام درباره ي تواضع مي فرمايد: در حق مردم بجاي آوري آنچه را كه دوست داري ديگران در حق تو انجام دهند [81] .

و رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد:

من توضع لله رفع الله:

هر كس براي خدا تواضع كند خداوند رتبه او را رفيع و والا مي گرداند [82] .

حال كه گوشه اي از منزلت و جايگاه برتر تواضع در ساختار شخصيت معنوي انسان معلوم شد مي توان بخشي از مضمون بس والاي كلام نغز حضرت جواد الائمه عليه السلام را تصور كرد كه فرمود فروتني زينت شخصيت اكتسابي است. خوشا به حال آنانكه اين سيره ي حسنه ي پيامبر رحمت و امام پارسايان عليهماالسلام را اخذ و از طريق تواضع به خدا رفعت معنوي در آسمان فضيلت را از آن خود نمايند.

والفصاحة زينة الكلام

كلام وسيله ي ارتباط و بيانگر شخصيت و ترجمان دل انسان است، انسانها از طريق كلام به مفاهيم مورد نظر فرد مقابل پي برده و در برخي موارد ابعادي از شخصيت او را نيز مي شناسند. روي همين مبنا حكما گفته اند كه شخصيت انسان در زير زبان او نهفته است و



تا مرد سخن نگفته باشد

عيب و هنرش نهفته باشد



حال كه كلام از چنين رتبه و اعتباري برخوردار است بديهي است كه فصاحت و بكارگيري كلمات شيوا و بي عيب زينت كلام و از اسباب تعالي انسان خواهد بود.

والعدل زينة الايمان عدل گمشده ي بشريت و گره گشاي بسياري از مشكلات جامعه ي بشري است و اسلام عزيز اين گوهر گرانبهاي معنوي و عامل سعادت جامعه بشريت را در موارد متعددي به عنوان يكي از اصليترين ملاكهاي گزينش جهت واگذاري اختيار و حاكميت در رده هاي مختلف حكومتي، اجتماعي و عبادي قرار داده است، ليكن اين حقيقت كه توصيف عدالت بس آسان و مراعات آن سخت مشكل است كار را از صعوبت خاصي برخوردار مي نمايد.

ابتدا نظر خواننده محترم را به تعبيري شيوا از بزرگ مروج مذهب شيعه اثني عشري حضرت صادق عليه السلام جلب مي نمايد كه فرمودند:

عدل از عسل ناب شيرينتر، از كف سبكتر و از مشك خوشبوتر است [83] اين اكسير گرانبها محبوب عامه بشري است و حتي جانيترين افراد وقتي در انظار مردم حاضر مي شوند سعي مي كنند اعمال خود را در راستاي دادگري جلوه دهند چون ايمان عبارت از شناخت با دل و اعتراف با زبان و عمل با اعضا و جوارح است وعدل هر چيز را در جاي خود گذاشتن و از طريق خودسازي خود را ملتزم به طاعت ساختن و از گناهان و حتي مكروهات دوري كردن است.

پس حق اين است كه عدل زينت ايمان و زيور جان و روان آدمي است.

والسكينة زينة العبادة

عبادت نردبان ترقي و عرصه ي عشق بازي با جانان حقيقي، ميدان رهيدن از پوچي و اتصال به مبداء اعلاء و قدرت لايزال الهي است، بنابراين آرامش روحي و رواني همراه با طمأنينه و سكون كامل به هنگام اداي اذكار و اوراد پرمحتواي عبادي زينت و زمينه ساز تسريع طي مراحل كمال توسط انسان مأنوس با عبادت بوده و هست.

والحفظ زينة الرواية

حافظه ي قوي در مطلق نقل قول داراي ارزش و زينت آن مي باشد اين امر در موضوع روايت از حضرات معصومين صلوات الله عليهم اجمعين با توجه به نقش خطير روايات در تبيين احكام و ترويج علوم اسلامي از اهميتي ويژه برخوردار است لذا امام نهم عليه السلام فرموده اند: حافظه قوي و امانتداري در نقل، زيور روايت است.

و خفض الجناح زينة العلم: فروتني زينت علم است.

چون ارزش علم ذاتي است همگان حتي افراد نادان شيفته ي علم هستند ولي چه بسيار اتفاق مي افتد كه علم دامي از دامهاي شيطان و حجاب اكبر مي شود يكي از جولانگاههاي شيطاني كبر و غرور است كه دامنگير دانشمندان مي شود به همين خاطر در مفاهيم تربيتي احاديث ارزشمند حضرات معصومين اين موضوع مورد توجه قرار گرفته است از جمله ششمين فروزان آسمان امامت و هدايت چنين فرموده اند كه:

تواضعوا لمن تعلمونه العلم و تواضعوا لمن طلبتم منه العلم ولاتكونوا علماء جبارين.

و فروتني نماييد بر كساني كه به آنها علم مي آموزيد و تواضع كنيد بر افراديكه از آن ها علم فرا مي گيريد و دانشمندان متكبر و ستم پيشه نباشند [84] .

و حسن الادب زينة العقل

و ادب نيك زينت عقل است.

ابتدا نمونه هايي از معاني عقل در احاديث حضرات معصومين عليهم السلام تقديم مي شود.

1 - گاهي عقل به توان درك خير و شر تشخيص بين آن دو و شناخت اسباب امور اطلاق مي شود اين همان ملاك تكليف در احكام شرعي است.

2 - گاهي عقل به حالت و ملكه اي گفته مي شود كه انسان را به گزينش خير و منافع و دوري از ضرر و شر وادار مي سازد.

3 - گاهي عقل در معناي تعقل بكار مي رود به معني علم در اين معنا عقل در مقابل جهل است نه جنون. اغلب احاديث در معناي دوم و سوم بكار برده شده است كه اينك نمونه هايي در اين زمينه ذكر مي شود.

از امام صادق عليه السلام پرسيدند:

ما العقل؟ قال عليه السلام: ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان:

عقل چيست؟ فرمود آنچه كه بواسطه ي آن خداي رحمان عبادت مي شود و بهشت بدست مي آيد.

امام رضا عليه السلام فرمودند: صديق كل امريء عقله و عدوه جهله دوست هر فرد عقل اوست و دشمن او جهل و نادانيش. وقتي امام صادق عليه السلام در نشانه هاي عقل سخن مي گفتند چنين فرمودند:

من كان عاقلا كان له دين

كسيكه عاقل باشد ديندار است [85] .

و ناگفته پيداست كه از جمله نشانه هاي بارز دينداري حياي زياد و برخورداري از آداب ديني و انساني است چرا كه در كلام معصومين هم چنين آمده كه:

تواضعوا للحق تكن اعقل الناس

در برابر حق متواضع باش تا عاقلترين مردم شوي.

و به همين خاطر در سخن دلنشين حضرت محمد تقي عليه السلام چنين تعبير شد كه حسن ادب زينت عقل است و روشن است كه ادب نيك ره آورد پيروي از مباني ارزشي دين مبين و دوري از ضد ارزشها و ناهنجاريهاي ديني است و همين زينت عقل و طريق سعادت بشري است.

و بسط الوجه زينة الحلم

و گشاده رويي زينت حلم است.

بردباري و حلم در قاموس فرهنگ والاي اسلامي از اهميت و جايگاه بس ‍ رفيعي برخوردار است، امام صادق عليه السلام مي فرمايد: كفي بالحلم ناصرا

براي ياري انسان حلم و بردباري كافي است.

رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد: خداوند انسان بردبار پاكدامن را دوست ميدارد. همچنين پيامبر در اين زمينه فرمودند كه: يا علي آيا خبر دهم به شما كه شبيهترين شما به من از حيث اخلاق كيست؟ عرض ‍ كردم بله يا رسول الله. فرمود: خوش اخلاقترين شما و بردبارترينتان و نيكوكارترينتان به خويشاوندانش و آنكه از خودش شديد حسابكشي و دادخواهي نمايد - از حيث رفتار به من شبيهتر است - [86] .

و اين زيور جان آدمي يعني بردباري زمانيكه با گشاده رويي و خوشرويي همراه شود ديگر نور علي نور دلرباتر مي شود به همين خاطر نهمين اختر فروزان آسمان امامت عليه السلام از خوشرويي به عنوان زينت حلم ياد كردند.

والايثار زينة الزهد: مقدم كردن ديگري بر خود زينت زهد است. ايثار در احاديث اهل بيت سلام الله عليهم در دو مفهوم بكار رفته است:

الف) مقدم كردن رضاي الهي بر هواي نفس كه از آن به عنوان سودمندترين تجارت ياد شده و آسمانها و زمين قيامت روزي وي معرفي شده اند [87] .

ب) ترجيح ديگري بر خود: كه هم در قرآن كريم و هم در احاديث معصومين مورد توجه قرار گرفته است كه به عنوان نمونه چند مورد ذكر مي شود:

در قرآن كريم چنين آمده: يؤثرون علي انفسهم و لوكان بهم خصاصة، ديگران را بر خود مقدم مي دارند هرچند خود به آن نيازمند باشند [88] .

امام باقر عليه السلام مي فرمايد: خدا را جنتي است كه جز سه دسته در آن داخل نمي شود: يكي از آنها كساني هستند كه برادر مؤمن خود را به خاطر خدا بر خويشتن مقدم مي دارند (اهل ايثارند) [89] .

و امام پارسايان حضرت علي عليه السلام مي فرمايند: مكارم اخلاقي كامل نمي شود مگر با پاكدامني و ايثار [90] .

با توجه به اينكه زهد بي اعتنايي به دنياست و تقويت حالت عبوديت در خويشتن و با عنايت به اينكه ذروه كمال مكارم اخلاق در ايثار تجلي مي يابد پس حقيقتا و از جان و دل مي توان گفت كه ايثار زينت زهد است.

و بذل المجهود زينة النفس

احسان بر فقرا زينت نفس است.

امام پارسايان حضرت علي عليه السلام كلامي نغز در اين رابطه دارند كه براي روشن شدن اهميت موضوع آن را تقديم مي كنيم.

هركس از بذل آنچه دارد بر نيازمند بخل ورزد، غضب خدا بر او فزوني ميگيرد [91] باز آن حضرت مي فرمايد:

السخاء خلق الانبياء.

بخشندگي اخلاق پيامبران است [92] .

سخاوت روزي را زياد مي كند و علاوه زينت جان و ران آدمي است

و كثرة البكاء زينة الخوف.

زيادي گريه زينت خوف از خداست.

اشك با معرفت ارزش خاصي در نزد اهل دل و احاديث گرانقدر حضرات معصومين عليهم السلام دارد و بطوريكه در كلام قدسي پيامبر رحمت اشك از خوف خدا نجات بخش و به هر قطره اشك عارفانه پاداش قصر بهشتي نقل شده است و از ديدگاه امام باقر عليه السلام اشك بر گونه محبوبترين قطرات در نزد خداست و امام صادق عليه السلام مي فرمايند در روز قيامت هر چشمي گريان است مگر سه چشم: چشمي كه از حرامهاي الهي چشم پوشي نمايد و چشمي كه شب را در طاعت الهي به بيداري بگذراند و چشمي كه در دل شب از خوف الهي گريه نمايد [93] .

و در اين كلام بلند حضرت امام محمد تقي عليه السلام زيادي گريه زينت خوف از خدا معرفي شده است.

والتقلل زينة القناعة

و سازگاري با نداري زينت قناعت است.

قناعت گوهر گرانبها و از محاسن اخلاقي كليه مكاتب الهي و عقلاي عالم بوده و هست و در كلام بزرگان از جايگاه خاصي برخوردار مي باشد به عنوان نمونه مي توان به احاديث ذيل اشاره كرد:

من قنع بما رزقة الله فهو من اغني الناس:

از امام باقر يا امام صادق عليهماالسلام نقل شده است كه: هر كه به آنچه خدا روزيش كند، قانع باشد بي نيازترين مردم است [94] .

من رضي من الله باليسير من المعاش رضي الله منه باليسير من العمل.

هر كه به معاش اندك خدا راضي گردد، خدا هم به عمل اندك او راضي شود [95] .

القناعة مال لاينفد:

قناعت مالي است كه تمام نمي شود [96] .

كفي بالقناعة ملكا:

بس است (اين) با قناعت مي توان پادشاهي كرد [97] .

در ادامه تأكيد براهميت قناعت اين كلام پرمفهوم از نهمين مهر سپهر امامت صادر شد كه سازگاري با فقر و كمبودها زينت قناعت است.

و ترك المن زينة المعروف.

فروگذاشتن و ترك كردن منت زينت احسان است.

به رخ كشيدن كار نيك و منت گذاشتن در دين مبين اسلام به شدت تقبيح شده است به عنوان نمونه در آيه كريمه مي فرمايد:

يا ايهاالذين آمنوا لاتبطلوا صدقاتكم بالمن والاذي.

اي كساني كه ايمان آورديد كارهاي نيك خود را با منت و آزار تباه مكنيد [98] .

و امام پارسايان و موحدان علي اميرمؤمنان مي فرمايد:

فان المن يبطل الاحسان.

همانا منت احسان را باطل مي كند.

و در سفارش امور حكومتي به مالك اشتر چنين مي فرمايد كه:

اياك والمن علي رعيتك باحسانك: بپرهيز از منت گذاردن بر مردم به سبب نيكي كردنت [99] .

و در همين راستاست كه امام نهم شيعيان جهان مي فرمايد ترك منت گذاردن زينت احسان است.

والخشوع زينة الصلاة.

و خشوع زينت نماز است.

نماز اين اقيانوس بيكران فضيلت، عبوديت و معنويت در ساختار احكام اسلام از اهميت بسيار زيادي برخوردار است بطوريكه در قرآن كريم از علائم بسيار ايمان شمرده شده و واجب بر عموم مسلمين معرفي شده است و آنگاه كه قرآن كريم مشخصات بارز جامعه اسلامي و حكمرانان مؤمن را بيان مي فرمايد نماز چنين جلوه كرده است كه: الذين ان مكناهم في الارض اقامواالصلوة

مؤمنان واقعي كساني هستند كه اگر آنانرا در روي زمين متمكن سازيم نماز را برپاي مي دارند [100] .

و فلسفه ي خلقت، خاتم الانبياء صلي الله عليه و آله و سلم راجع به جايگاه نماز در دين مبين اسلام چنين مي فرمايد:

لكل شيء وجه و وجه دينكم الصلاة فلا يشينن احدكم وجه دينه: هر چيزي چهره اي دارد و صورت دين شما نماز است پس مبادا يكي از شما چهره دينش را معيوب نمايد.

و نيز فرمودند كه:

ليس مني من استخف بصلاته لايرد علي الحوض لاوالله.

كسي كه نمازش را سبك بشمارد از من نيست بخدا سوگند به محضر من در حوض وارد نمي شود(از شفاعت من برخوردار نمي گردد)

و حضرت علي عليه السلام آن خانه زاد خدا و اولين شهيد محراب در تاريخ اسلام راجع به نماز چنين فرمود كه:

قال عليه السلام الفضايل اربعة اجناس احدها الحكمة و قوامها في الكفره و الثاني العفة و قوامها في الشهوة والثالث القوة و قوامها في الغضب والرابع العدل و قوامه في اعتدال قوي النفس [101] فضايل داراي چهار جنس هستند يكي از آنها عقل و خرد است و نيروي آن در انديشه و فكر است و دومي پاكدامني است و نيروي آن در خواستن است و سوم غلبه و توانايي است و نيروي آن در غضب است و چهارم عدل است و نيروي آن در درستي نيروهاي روح آدمي است.

47 - اقصد العلماء للمحجه الممسك عند الشبهه والجدل يورث الريا و من اخطا وجوه خذلته الحيل و الطامع في وثاق الذل و من احب البقاء فليعد للبلاء.

ميانه روترين دانشمندان در استدلال كسي است كه هنگام شبهه خودداري نمايد و مناقشه در بحث موجب ريا مي شود و كسي كه در اطراف مطالب خطا نمايد حيله ها او را خوار مي نمايد. و فرد آزمند و حريص پايبند ذلت و خواري است و هركس بقاء را دوست بدارد پس بايد براي بلا خود را آماده سازد.

48 - لايطولن عليكم الامل فتقسوا قلوبكم.

آرزوهاي خود را دراز نكنيد كه در اينصورت دلهاي شما سخت و سياه مي گردد.

49 - ديدار از برادران ديني يك نوع مصونيت و مايه باروري عقل است هرچند كه زمان آن كم باشد [102] .

50 - علي بن مهزيار مي گويد ابوالحسن بن حصين به اتفاق من براي ابوجعفر دوم (امام جواد عليه السلام) نوشتيم: فدايت شويم دوستان شما در مورد نماز صبح اختلاف نظر دارند برخي نماز صبح را تا هنگام طلوع فجر اول در آسمان مي خوانند و بعضي ديگر تا هنگامي نماز مي خوانند كه در پايين قسمت افق نمايان گردد و ما نمي دانيم كداميك از اينها درست است، وقت نماز را برايمان بيان فرمائيد و با ماه و سپيده در سرخي خود معين فرمائيد و بفرماييد كه به هنگام ابري بودن چه بايد كرد و در سفر و حضر چگونه بايد نماز خواند. حضرت با خط خود نوشتند:

الفجر - يرحمك الله - هو الخيط الابيض المعترض ليس هوالابيض ‍ صعداء فلا تصل في سفر ولاحضر حتي تتبينه فان الله تبارك و تعالي لم يجعل خلقه في شبهه من هذا «كلوا و اشربوا حتي يتبين لكم الخيط الابيض ‍ من الخيط الاسود من الفجر [103] .

فالخيط الابيض هو المعترض الذي يحرم به الاكل و الشرب في الصوم و كذلك هوالذي توجب به الصلاة:

خداي رحمتت كند - سپيده، نخ سپيد نمايان است و نه آن سپيدي كه گسترده مي شود و در سفر و حضر تنها زماني نماز بخوان كه آنرا دريابي كه خداي تبارك و تعالي، خلق خود را در شبهه قرار نداده و در اين باره فرموده:

«بخوريد و بياشاميد تا هنگامي كه نخ سپيد از نخ سياه در سپيده برايتان از همه تمييز داده شود» بنابراين ملاك سرزدن سپيده، مشخص شدن نخ سپيد است و در همين حد است كه در روزه گرفتن، خوردن و نوشيدن حرام مي شود و در همين فاصله بايد نماز را به جاي آورد [104] .

51 - علي بن مهزيار از يحيي بن ابي عمران همداني روايت كرده مي گويد: براي امام جواد عليه السلام نوشتم: فدايت گردم درباره فردي كه در نماز خود تنها سوره فاتحة الكتاب را با بسم الله الرحمن الرحيم آغاز و در سوره هاي ديگر بسم الله الرحمن الرحيم نگويد چه مي فرمائيد: عباسي در اين باره مي گويد: اشكالي ندارد.

حضرت با خط خود در پاسخ نوشتند:

به كوري چشم عباسي، بايد نمازش را تكرار كند [105] .

قابل يادآوري است كه اين عباسي، هشام ابن ابراهيم عباسي است كه با حضرت رضا و حضرت جواد عليهماالسلام سر ستيزه و عناد داشت و سعي مي كرد در فتواهاي خودش با اين دو امام معصوم مخالفت نمايد.

52 - علي بن مهزيار نقل ميكند كه علي بن اسباط نامه اي به امام جواد عليه السلام نوشت در مورد دخترانش و اينكه كسي مانند او را براي آن ها سراغ ندارد امام نهم به ايشان نوشتند كه:

فهمت ما ذكرت من امر بناتك و انك لاتجد احدا مثلك فلا تنظر في ذلك رحمك الله فان رسول الله صلي الله عليه و آله قال: اذا جاءكم من ترضون خلقه و دينه فزوجوه الا تفعلوه تكن فتنة في الارض و فساد كبير [106] .

دانستم كه در مورد دخترانت چه مي گويي و كسي مانند خود را براي آنها سراغ نداري خدايت رحمت كند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در اين مورد فرمود:

هرگاه كسي به خواستگاري دختران شما آمد كه از اخلاق و دينش راضي بوديد به او زن بدهيد كه اگر چنين نكنيد فتنه و فساد بزرگي روي زمين بوجود مي آيد.

اينك بخاطر اهميت موضوع و با توجه به اينكه جمعيت اين مملكت آقا امام زمان عجل الله فرجه الشريف يك جمعيت كاملا جوان است و دشمنان اسلام و قرآن و فرهنگ غني اسلام و ايران عزيز از ديرباز جهت تباه كردن نسل جوان اين ملت فهيم برنامه ريزي كرده و مي كند و اين جنگ تمام عيار امروزه با در اختيار داشتن ماهواره هاي بسيار مدرن و بكارگيري امواج صدا و سيما و تسخير رسانه هاي گروهي هر لحظه به رنگي جلوه كرده و ابعاد خطرناكي يافته است.

جهت رويارويي با اين خطر چند راه حل اساسي وجود دارد و از جمله بهترين آنها تسهيل امر ازدواج مي باشد كه جهت ياد آوري به خواننده محترم شيفته فرهنگ انسان ساز اسلام ناب، گلچيني از احاديث معصومين صلوات الله عليهم اجمعين تقديم مي گردد.

اسلام ازدواج را سنت نبوي معرفي مي كند و رسول گرامي اسلام صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايند: ما بني بناء في الاسلام حب الي الله عزوجل من التزويج

و در اسلام بنائي محبوبتر از ازدواج درنزد خداوند عزوجل نهاده نشد [107] .

و به همين دليل شفاعت و واسطه شدن در امر ازدواج از جمله كارهاي نيك مسلمين شمرده شده و امام صادق عليه السلام در اين باره مي فرمايند:

من زوج اعزبا ممن ينظر الله اليه يوم القيامة.

كسي كه زن دهد مجردي را، اين فرد از آن كساني است كه خداوند در روز قيامت به او نظر رحمت مي اندازد [108] .

ازدواج از چنان منزلتي برخوردار شده كه عامل تكميل ايمان و زياد شدن ثواب اعمال عبادي محسوب شده است.

ليكن يك واقعيت تلخ را بايد بپذيريم و آن اينكه در حال حاضر ما و اكثريت افراد جامعه از فرهنگ و ارزشهاي اصيل اسلام ناب محمدي صلي الله عليه و آله و سلم فاصله گرفته ايم كه به عنوان مثال يك عنصر ارزشي اسلام را مورد بحث قرار مي دهيم:

برترين زنان امت اسلام كيست؟

رسول گرامي اسلام در اين باره مي فرمايند:

افضل نساء امتي اصحبهن وجها و اقلهن مهرا.

برترين زنان امت من كسي است كه چهره اش درخشان و مهريه اش كمتر باشد [109] .

و حال آنكه در جامعه ي ما با بهانه هاي مختلف كه متأسفانه روز به روز هم سير صعودي دارد هزينه ي ازدواج و ميزان مهريه همگام با توقعات سيري ناپذير رفته رفته سن ازدواج را بالا مي برد و از اين امر مقدس غولي در ذهن جوانان ترسيم مي نمايد و اگر به اين معضل دامهاي نهاده در برابر سرمايه هاي امت اسلام و نسل جوان كشور را اضافه نمائيم بطور قطع احتمال خطرپذيري جوانان بالاتر خواهد رفت اميد است كه سخنوران و هنرمندان و اهل قلم هر فرديكه به نوعي از نفوذ كلام خدادادي برخوردار است در تبيين معضل مذكور و تشريح عواقب خطرناك آن بكوشند و در احياي اين ارزش اسلام عزيز سهيم باشند انشاءالله.

اينك براي آنكه خواننده عزيز ميزان فاصله ي بوجود آمده بين ما و فرهنگ حاكم در عصر رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم را به آساني تصور نمايند نمونه اي از ازدواجهاي آسان صدر اسلام ذكر مي شود: روزي پيامبر آمدند ديدند جويبر - كه مسلماني سياهپوست، فقير و از اصحاب صفه بود و با چند نفر از فقيران در ايوان مسجد زندگي مي كرد سر به زانوان گذاشته و اندوهگين است. فرمودند جويبر زن مي خواهي؟

عرض كرد يا رسول الله چه كسي به من زن مي دهد؟!

فرمودند: بلند شو برو در خانه ي زيادبن زبير و بگو پيامبر گفت كه فاطمه ات را به من بده.


پاورقي

[1] احقاق الحق، ج 12 ص 429 - نورالابصار ط. العثمانيه بمصر ص 220.

[2] احقاق الحق ج 12، ص 437.

[3] احقاق الحق ج 12 ص 438، الفصول المهمة ص 256.

[4] احقاق الحق ج 12 ص 439، - نورالبصار ص 220.

[5] الفصول المهمة ص 255.

[6] بحارالانوار 78 ص 358- تحف العقول ص 537.

[7] بحارالانوار ج 1 ص 94.

[8] ملحقات احقاق ج 12 ص 438.

[9] سوره زمر آيه 53.

[10] سوره حجر آيه 56.

[11] سوره يوسف آيه 87.

[12] معراج السعادة ص 138 - 137.

[13] ملحقات احقاق ج 12، ص 438.

[14] احقاق الحق، ج 12 ص 439.

[15] غررالحكم.

[16] بحارالانوار ج 77 ص 166.

[17] اصول كافي ج 1، ص 46 باب حق العالم.

[18] بحارالانوار ج 2 ص 34.

[19] بحارالانوار ج 2 ص 37.

[20] بحارالانوار ج 1 ص 225.

[21] غرر الحكم.

[22] اخلاق اسلامي محمد علي سادات و بحارالانوار ج 2 ص 52.

[23] بحارالانوار ج 2 ص 38.

[24] بحارالانوار، ج 78 ص 189.

[25] نهج البلاغه - شرقي ص 370 و ص 75.

[26] بحارالانوار ج 40 ص 325.

[27] نهج البلاغه - شرقي ص 351.

[28] بحارالانوار ج 73 ص 55.

[29] نهج البلاغه شرقي ص 338.

[30] بحارالانوار ج 2 ص 84.

[31] نهج البلاغه - شرقي ص 377.

[32] نهج البلاغه - شرقي ص 382.

[33] نهج البلاغه - شرقي ص 203.

[34] احقاق الحق ج 12 ص 439.

[35] احقاق الحق، ج 12 ص 439.

[36] ثلاثه ائمه - احمد مغنيه ص 74.

[37] ثلاثه ائمه - احمد مغنيه ص 74.

[38] احقاق الحق ج 12 ص 435.

[39] احقاق الحق ج 12 ص 433.

[40] ثلاثة ائمه - احمد مغنيه ص 75.

[41] ثلاثة ائمه - احمد مغنيه ص 75.

[42] انوارالبهيه ص 133.

[43] نورالابصار - شيخ شبلنجي معروف به مؤمن ص 288.

[44] نورالابصار - شيخ شبلنجي معروف به مؤمن ص 288.

[45] احقاق الحق ج 12 ص 431، 430.

[46] الفصول المهمه ص 256.

[47] بحارالانوار ج 1 ص 67.

[48] بحارالانوار ج 75 ص 365، 364.

[49] نورالابصار ص 220 - الفصول المهمة ص 255.

[50] الفصول المهمه ص 256 نورالابصار ص 256.

[51] الفصول المهمه ص 257.

[52] نور الابصار ص 221 و الفصول المهمه ص 257.

[53] الفصول المهمه ص 256 و نورالابصار ص 221.

[54] ثلاثة ائمه - احمد مغنيه ص 75.

[55] ثلاثة ائمة - احمد مغنيه ص 72.

[56] ثلاثة ائمة - احمد مغنيه ص 72.

[57] خصال شيخ صدوق ص 148 حديث 180.

[58] نورالابصار ص 288.

[59] الفصول المهمه ص 257 و نورالابصار ص 221.

[60] الفصول المهمه ص 254.

[61] تحف العقول ص 535.

[62] تحف العقول، ص 535.

[63] تحف العقول، ص 535.

[64] تحف العقول ص 536.

[65] كشف الغمه ج 3، ص 192.

[66] كشف الغمه ج 3 ص 193.

[67] خطبه الصلوة نهج البلاغه شرعي ص 128.

[68] نهج البلاغه شرقي ص 253.

[69] نهج البلاغه شرقي ص 383.

[70] سوه كهف آيه 7.

[71] سوره صافات آيه 6.

[72] سوره يونس آيه 24.

[73] سوره حجرات آيه 7.

[74] بحارالانوار ج 39 ص 298 و 297.

[75] وسائل الشيعه ج 11 ص 198.

[76] وافي ج 2 ص 66.

[77] وافي ج 2 ص 65.

[78] بحارالانوار ج 81 ص 194.

[79] وسائل الشيعه ج 11، ص 217.

[80] وسائل الشيعه ج 11 ص 216.

[81] وسائل الشيعه ج 11 ص 216.

[82] وسائل الشيعه ج 11 ص 219.

[83] وسائل الشيعه ج 11 ص 233.

[84] وسايل الشيعه ج 11 ص 219.

[85] وسايل الشيعه ج 11 ص 161.

[86] وسائل الشيعه ج 11 ص 212 و 212.

[87] وسائل الشيعه ج 11 ص 221.

[88] سوره حشر آيه 9.

[89] تفسير نورالثقلين ج 5 ص 286.

[90] غررالحكم.

[91] غررالحكم.

[92] غررالحكم.

[93] وسائل الشيعه ج 21 ص 179، 175، 172.

[94] اصول كافي ج 3 ص 209.

[95] اصول كافي ج 3 ص 207.

[96] نهج البلاغه شرقي ص 371.

[97] نهج البلاغه شرقي ص 488.

[98] سوره بقره آيه 264.

[99] عهدنامه مالك اشتر ص 265 نهج البلاغه شرقي.

[100] سوره نساءآيه 103.

[101] كشف الغمه ج 3 ص 194.

[102] امالي مفيد ص 329 حديث آخر مجلس 38.

[103] سوره بقره آيه 187.

[104] فروع كافي ج 3 ص 282 - زندگي دوازده امام ص 456 - 455.

[105] فروع كافي ج 3 ص 313.

[106] وسائل الشيعه ج 7 ص 51.

[107] وسائل الشيعه ج 7 ص 3.

[108] وسائل الشيعه ج 7 ص 26.

[109] وسائل الشيعه ج 7 ص 79.