بازگشت

شهادت امام جواد


روز به روز بر اثر امامت و رهبري بسيار موفق حضرت جواد عليه السلام شيعه رشد و قوت بيشتري كسب مي كرد و روند تشكيلاتي دقيق، وحدت رويه حاكم در شيوه رفتار بزرگان شيعي، انسجام محسوس وكلاء و نمايندگان آن حضرت، بكارگيري موفق عنصر گرانبها و سياسي تقيه و بالاخره حسد و كينه ديرين بني عباس تحمل وجود با بركت امام محمد تقي عليه السلام را بر آنان سخت بلكه جانكاه كرده بود.

مأمون در هفده رجب سال 218 ه‍.ق [1] يا شعبان سال 218 ه‍.ق [2] مرد و برادرش معتصم كه نام وي محمد يا ابراهيم و كنيه اش ابواسحاق بود به قدرت رسيد.

او كه از نظر شخصيت فردي، هرگز همتاي برادرش مأمون خليفه ي دانشمند عباسي نبود لذا هرگز تاب و ياراي مشاهده ي حضور فيزيكي امام نهم شيعيان جهان را نداشت تا چه رسد به اينكه بالندگي و نشاط غير قابل انكار تشيع را شاهد باشد. به همين دليل تصميم گرفت كه امام را به بغداد احضار نمايد و به عبدالملك بن زيات نوشت كه حضرت جواد (ع) و ام فضل را به بغداد نزد من بفرست، او آنها را فرستاد معتصم - براي ظاهرسازي و عوامفريبي كه سيره ي هميشگي آنها بود - از آن ها به گرمي استقبال كرد و هدايائي براي آنها برد و آنان را به مهمانيهاي باشكوهي دعوت نمود [3] .

او كه از رشك بيش از حد و كم علاقه شدن ام فضل دختر مأمون همسر امام نهم به حضرت امام محمدتقي عليه السلام آگاه بود و ميدانست كه وي گمان دارد امام جواد عليه السلام مادر امام هادي عليه السلام را بر او ترجيح مي دهد و بيشتر به او محبت مي كند با همكاري جعفر پسر مأمون [4] و برادر ام فضل و از راه حيله و نيرنگ زمينه اي فراهم ساخت كه ام فضل را تحريك و به قتل امام جواد وادار نمايد و در اين كار موفق شد و آن زن بخت برگشته، بي وفا و بدكردار خواسته ي آندو را اجابت كرد.

معتصم يا جعفر سمي را در انگور رازقي تزريق كردند [5] و براي ام فضل فرستادند و او نيز آنرا در كاسه اي گذاشت و جلو همسر جوانش حضرت جواد عليه السلام نهاد و يا آنكه خودش مسموم كرد و اقدامات بعدي را بجاي آورد و زمانيكه حضرت جواد عليه السلام از آن انگور ميل فرمودند، طولي نكشيد كه آن عزيز آثار زهر را احساس فرمودند و كم كم درد شديد برايشان عارض گرديد به سختي ايشانرا رنجور ساخت در آن حال آن زن نابكار پشيمان شده و گريه مي كرد حضرت جواد عليه السلام فرمودند: اكنون كه مرا كشتي - اين گريه ات ديگر براي چيست؟ به خدا سوگند به چنان فقر و تنگدستي گرفتار مي شوي كه قابل جبران نباشد و به دردي مبتلا مي شوي كه درمان ندارد و به بلائي گرفتار مي شوي كه پوشيده نماند.

بر اثر نفرين امام در يكي ازمخفي ترين اعضاي بدن ام فضل دردي پديد آمد كه همه دارائيش رابراي درمان آن هزينه كرد ولي سودي نديد و به گدايي از ديگران نيازمند شد و با خواري از دنيا رفت و برادرش جعفر نيز در حال مستي به چاه افتاد و مرده اش را از قعر چاه بيرون آوردند [6] .

آري بدين ترتيب يازدهمين معصوم و نهمين امام در بيست و پنجمين بهار عمر شريف خويش بدست همسري خائن جنايتكار و با دستور و تحريك اميري جورپيشه و همدستي برادر زني بي وفا، مظلومانه در ديار غربت و از طريق مسموميت با زهر دار فاني را وداع گفت و خلعت رعناي شهادت را كه زيور بسيار گرانبهاي اولياي الهي و اجداد طاهرين معصوم و مظلومش ‍ بود به تن كرد و نه تنها شيعه بلكه تقوي و بخشندگي، عصمت و عدالت، زهد و كرامت را بر عزاي جانكاه نشانده و در مقبره ي قريش بغداد و پشت قبر مطهر جد مظلوم باب الحوائجش موسي بن جعفر عليه السلام مأوي گزيد [7] .


پاورقي

[1] كامل ابن اثير ج 5، ص 238.

[2] عيون المعجزات شيخ حسين بن عبدالوهاب ص 129.

[3] انوارالبهيه محدث قمي ص 298 و 297.

[4] كامل ابن اثير ج 5 ص 238.

[5] سوگنامه آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم ص 132. دائرة المعارف اسلامي شيعه ج 2 ص ‍ 912 - دلائل الامامه ص 209.

[6] اعيان الشيعه، ج 2 ص 36.

[7] كتاب ائمه الهدي - سيد محمد عبدالغفار الهاشمي الافغاني ص 135.