بازگشت

نمونه اي از غناي فرهنگي شيعه در عصر امام جواد


محمد بن حسن بن عمار مي گويد: من دو سال نزد علي بن جعفر (عموي امام رضا عليه السلام) بودم و هر خبري كه او از برادرش موسي بن جعفر شنيده بود مي نوشتم، روزي در مدينه خدمت ايشان نشسته بودم كه ابوجعفر محمد بن علي الرضا عليه السلام در مسجد رسول خدا صلي الله عليه و آله بر او وارد شد، علي بن جعفر برجست و بدون كفش و عبا نزد او رفت و دستش را بوسيد و احترامش كرد.

ابوجعفر به او فرمود: اي عمو بنشين، خدايت رحمت كند.

او گفت: آقاي من! چگونه من بنشينم و تو ايستاده باشي.

وقتي علي بن جعفر به مسند خود برگشت اصحابش او را سرزنش كرده مي گفتند: شما عموي پدر او هستيد و با او اينگونه رفتار مي كنيد؟!

وي دست به ريش خود گرفت و گفت: خاموش باشيد اگر خداي عزوجل اين ريش سفيد را سزاوار (امامت) ندانست و اين كودك را سزاوار دانست و به او چنان مقامي داد من فضيلت او را انكار كنم پناه بر خدا از سخن شما، بلكه من بنده ي او هستم. [1] .


پاورقي

[1] اصول كافي ج 1 كتاب الحجة، ص 322 حديث 12.