بازگشت

سعايت كردن قاضي


درباره حضرت جواد عليه السلام، عياشي از قول زرقان دوست و رفيق احمد بن ابي دواد پس از نقل داستان فوق از قول قاضي و برآشفتگي و دگرگوني حال او گويد:

ديگر روز قاضي به نزد خليفه رفته و اظهار داشت كه: وظيفه من خيرخواهي است و نصيحت خليفه بر من لازم است. كاري كه روز گذشته نسبت به ابن الرضا و حكم او انجام داديد مخالف صلاح ملك و خلافت بود.

عده زيادي از مردم ابن الرضا را خليفه بر حق و جانشين پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم مي دانند و شخص خليفه را غاصب مقام و منصب آن بزرگوار، شايسته نبود كه در مجلس عام كه از همه طبقات مردم از لشكري و كشوري و امراء و نويسندگان و مردم به خصوص فقهاء و دانشمندان حضور داشتند خليفه نسبت به نظريه همه علماء بي اعتنائي كند و حكم و



[ صفحه 39]



نظر ابن الرضا را قبول نموده و بدان كار بندد اين عمل موجب سستي كار خلافت و رواج كار ابن الرضا مي باشد.

معتصم با شنيدن اين بيانات شيطاني، گوئي از خواب غفلت بيدار شد و شروع به مخالفت و معاندت و دشمني با حضرت جواد عليه السلام را نهاده تا جائي كه آن حضرت را مسموم و شهيد گردانيد.