بازگشت

به زوجيت دادن مأمون دخترش ام الفضل را به حضرت جواد و مخالفت بني عباس


مأمون الرشيد پس از شهيد گردانيدن حضرت رضا عليه السلام را ظاهرا نادم و پشيمان بود و مي خواست اين عمل خود را به گونه اي جبران كند و خويشتن را در آن گناه بزرگ در جامعه مسلمين بي تقصير قلمداد نمايد.

لذا بر آن شد كه دخترش ام الفضل را به حضرت جواد عليه السلام به عنوان زوجيت داده تا:

1- برحسب ظاهر تفقد و دلجوئي از فرزند بزرگوار آن امام معصوم شهيد كرده باشد.

2- حضرت جواد عليه السلام را بدون آنكه ظاهرا زنداني و يا تحت نظر قرار دهد عملا زيرنظر مستقيم بگيرد و از كليه احوالات آن حضرت و دوستان بي شمارش آگاه باشد.

مأمون الرشيد از اين پيشنهاد يعني موضوع دامادي حضرت جواد عليه السلام انديشه ديگري داشت و بني عباس از اين ماجرا برداشت ديگري داشتند. آنها مي ترسيدند كه خلافت ظاهري و رياست دنيائي از آل عباس بيرون رفته و در اولاد حضرت علي عليه السلام و امام جواد عليه السلام مستقر شود.

مأمون بهتر از ديگران حضرت رضا و حضرت جواد عليهماالسلام يعني ائمه راستين اسلام و جانشينان واقعي پيغمبر اكرم را شناخته بود كه اينان اهل سلطنت و حكومت نيستند و هيچ داعيه اي ندارند لكن ساير افراد اولاد عباس از درك اين حقيقت عاجز و غافل بودند. آنها به صراحت اين نكته را به مأمون اظهار داشتند كه

پدران تو با سعي و كوشش و جنگ و نزاع حكومت را بدست آوردند مبادا كه



[ صفحه 24]



تو آن را نداسته به اولاد علي عليه السلام واگذاري.

بالاخره مأمون الرشيد از روي عقل و زيركي ميزان شخصيت و مقام علمي حضرت جواد عليه السلام را بر همه مخالفين ثابت و آشكار ساخت و دختر خود را به زني بدان حضرت كابين بست.

مأمون پس از جلسه آزمايش از ميزان علمي و فقاهت حضرت جواد عليه السلام كه شرح آن به طور اجمال بيان شد به حضرت رو كرده و گفت:

يا اباجعفر دختر مرا به نام ام الفضل جهت خود خطبه بخوان او را به زوجيت خويش درآور.