بازگشت

نسل بشر چگونه زياد شد


موقعي كه خداي توانا حضرت آدم ابوالبشر عليه السلام را به يد قدرت خود آفريد حضرت حواء را پس از خلقت آن بزرگوار خلق كرد. درباره ي اينكه حضرت حواء از زيادي گل حضرت آدم عليه السلام آفريده شده يا از ضلع چپ آن حضرت؟ در بين نويسندگان اختلاف است.

به نظر نگارنده: حق اين است كه حضرت حواء عليها السلام از مازاد گل حضرت آدم آفريده شد چرا؟! زيرا اين موضوع را حضرت باقر العلوم و حضرت صادق فرموده اند و آنچه را كه آن برگزيدگان خدا بفرمايند چون ايشان از خاندان وحي به شمار مي روند قابل قبول خواهد بود!!

عياشي در تفسير خود مي نگارد: از امام باقر عليه السلام پرسيده شد: خداي توانا حضرت حواء را از چه آفريد؟

فرمود: مردم (يعني اهل تسنن؟) راجع به اين موضوع چه مي گويند؟

راوي گفت: مردم مي گويند: حواء از يكي از دنده هاي حضرت آدم آفريده شد.

حضرت باقر فرمود: دروغ مي گويند: چرا؟! براي اينكه آيا مي توان گفت: خداي توانا عاجز بود كه حواء را از غير ضلع حضرت آدم خلق نمايد؟ (بايد در جواب گفت: نه. زيرا همان خداي توانائي كه حضرت آدم را از گل آفريد مي توانست حواء را نيز از گل بيافريند؟!)



[ صفحه 182]



آنگاه حضرت باقر العلوم عليه السلام فرمود: پدرم از پدران بزرگوارش از پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله براي من روايت كرد كه فرمود: خداي توانا يك مشت از گل را به يد قدرت خود گرفت و آن را مخلوط نمود و حضرت آدم عليه السلام را از آن گل آفريد. پس از اينكه آدم را آفريد حضرت حوا را از زيادي گل آدم خلق كرد.

صدوق در كتاب علل الشرايع مي نگارد: از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام راجع به چگونگي خلقت حواء پرسيده شد؟ به آن حضرت گفته شد: مردمي هستند كه مي گويند: خداي توانا حواء را از آخرين ضلع چپ حضرت آدم آفريده است؟

امام صادق عليه السلام فرمود: خدا پاك و منزه تر است از اين سخناني كه اين مردم مي گويند منظور آن كسي كه اين گونه سخنان را مي گويد اين است كه خداي توانا قدرت نداشته باشد زوجه اي براي حضرت آدم خلق كند كه از ضلع آن بزرگوار نباشد؟! نتيجه ي اين سخن اين مي شود كه آن افرادي كه اهل سرزنش نمودن باشند ما را ملامت كنند و بگويند: حضرت آدم با قسمتي از بدن خود يعني با ضلع خود نكاح و ازدواج كرده باشد؟! چرا اين مردم اينگونه سخنان را مي گويند؟! خدا بين ما و آنان قضاوت فرمايد!!

نگارنده گويد: اخباري در بعضي از كتب به نظر مي رسد كه بعضي امامان عليهم السلام فرموده باشند: حضرت حوا از ضلع چپ حضرت آدم عليه السلام خلق شده باشد ولي اين گونه اخبار را بايد حمل بر تقيه نمود چنانكه اين موضوع بر اهل فن



[ صفحه 183]



مخفي و پوشيده نيست؟

صدوق در كتاب علل الشرايع از زراره روايت مي كند كه گفت: از صادق آل محمد صلي الله عليه و آله درباره ي اينكه چگونه نسل بشر زياد شد پرسيده شد، زيرا مردمي نزد ما هستند كه مي گويند: خداي سبحان به حضرت آدم وحي كرد كه دختران خود را از براي پسران خويش تزويج نمايد و همه ي اين مردم از ازدواج كردن ايشان با يكديگر به وجود آمدند؟!

حضرت صادق عليه السلام فرمود: تعالي الله عن ذلك علوا كبيرا. معناي اين سخني كه اين مردم مي گويند اين است كه خداي توانا برگزيدگان خلق، دوستان، پيامبران و مرسلين، مؤمنين، مؤمنات، مسلمين و مسلمات خود را از حرام آفريده باشد و اين قدرت را نداشته باشد كه آنان را از حلال خلق نمايد؟ در صورتي كه از ايشان تعهد بر حلال و طيب و طاهر بودن گرفته؟

به خدا قسم معلوم شده كه بعضي از حيوانات خواهر خود را نشناخته و با او نزديكي كرده، موقعي كه برايش كشف شده كه مفعول خواهرش بوده آلت خود را بيرون آورده و آن را با دندان قطعه قطعه نموده تا اينكه هلاك شده است. حيوان ديگري اين عمل را نسبت به مادر خويش انجام داده و پس از كشف شدن خود را هلاك نموده.

پس چگونه مي شود انسان كه داراي مقام انسانيت و فضيلت و علم و دانش است يك چنين عملي را انجام دهد؟

آري گروهي از اين مردم كه تو مي بيني از علم و دانش خاندان پيامبرانشان روگردان و بيزار شده اند و علم را از جائي



[ صفحه 184]



ياد گرفته اندكه مأموريت نداشته اند ياد بگيرند، بدين جهت است كه دچار ضلالت و گمراهي كه مي بيني شده اند. اينان چه خبر دارند كه خداي توانا مخلوقات قبل از ايشان را چگونه آفريده و اشياء بعد از اين را چگونه خواهد آفريد؟!

امام صادق عليه السلام فرمود: واي بر اين مردم!! چرا ايشان از اين موضوع بي خبرند كه هيچيك از فقهاء و دانشمندان اهل حجاز و فقهاء و دانشمندان اهل عراق درباره ي آن اختلاف ندارند؟! آن موضوع اين است كه خداي توانا دو هزار سال قبل از خلقت حضرت آدم به قلم امر كرد تا آنچه را كه تا روز قيامت بايد عملي شود و انجام گيرد بنويسد. از جمله موضوعاتي كه خداي توانا به قلم دستور داد تا بنويسد حرمت ازدواج برادران بود با خواهران خود.

ما كتابهاي چهار گانه يعني تورات، انجيل، زبور و قرآن را كه از آسمان در اين عالم نازل شده اند و خدا آنها را از لوح محفوظ بر پيامبران خود عليهم السلام فرو فرستاده مي بينيم، در توراتي كه خدا براي حضرت موسي نازل كرده، در زبوري كه خدا براي حضرت داود نازل نموده، در انجيلي كه خدا براي حضرت عيسي فرو فرستاده نوشته نشده كه خدا ازدواج خواهر و برادر را با يكديگر حلال كرده باشد؟!

آنگاه حضرت صادق عليه السلام فرمود: من مي گويم: كسي كه اين گونه سخنان را مي گويد نظري جز تقويت حجت و برهان مجوس را ندارد و...

امام صادق پس از اين بيانات جريان زياد شدن نسل بشر



[ صفحه 185]



و چگونگي آن را شرح داد و فرمود: (حضرت حواء عليها السلام) تا آن موقعي كه هابيل كشته شد هفتاد شكم از براي حضرت آدم زائيد كه از هر شكمي يك پسر و يك دختر متولد مي شد.

موقعي كه قابيل هابيل را كشت حضرت آدم عليه السلام به قدري جزع و فزع كرد كه از مضاجعت با حواء عاجز شد و مدت پانصد سال بود كه آن حضرت از عمل مضاجعت عاجز بود [1] .

بعد از آن كه جزع و فزع حضرت آدم به پايان رسيد و با حضرت حواء عليها السلام همبستر شد خداي توانا حضرت شيث را به تنهائي به آن بزرگوار عطا فرمود. نام شيث: هبة الله بود شيث در ميان مردم اولين كسي بود كه در زمين وصي قرار گرفت.

پس از حضرت شيث يافث به تنهائي از براي حضرت آدم متولد شد.

موقعي كه حضرت شيث و يافث به حد بلوغ رسيدند و خداي توانا در نظر گرفت كه نسل بشر به اين اندازه اي كه مي بيني برسد و آن دستوري كه درباره ي حرمت ازدواج خواهران با برادران به قلم داده بود عملي گردد بعد از عصر روز پنج شنبه حوريه اي از



[ صفحه 186]



بهشت فرو فرستاد كه نام او بركه بود. آنگاه به حضرت آدم دستور داد تا آن حوريه را براي شيث تزويج نمايد و آن بزرگوار امر خدا را اجراء نمود.

آنگاه خداي توانا پس از عصر فرداي آن روز حوريه اي از بهشت فرو فرستاد كه نام او منزله (و به قولي نزله) بود و به حضرت آدم امر كرد تا آن حوريه را از براي يافث تزويج كند حضرت آدم آن عمل را انجام داد.

پس از اين جريان بود كه براي شيث عليه السلام پسري و براي يافث دختري متولد گرديد. همين كه پسر و دختر شيث و يافث به حد بلوغ رسيدند خداي سبحان به حضرت آدم امر كرد كه دختر يافث را براي پسر شيث تزويج نمايد. موقعي كه حضرت آدم اين عمل را انجام داد پيامبران و مرسلين عليهم السلام از نسل اين دو برزگوار به وجود آمدند.

معاذ الله كه نسل بشر چنانكه اينگونه افراد مي گويند از ازدواج خواهران با برادران به وجود آمده باشند!!

حسن بن سليمان در كتاب مختصر خود از كتاب شفاء و جلاء از معاوية بن عمار روايت مي كند كه گفت: از حضرت صادق آل محمد صلي الله عليه و آله پرسيدم: اين موضوع صحيح است كه حضرت آدم عليه السلام دختران خود را براي پسرانش تزويج مي كرد؟

امام صادق عليه السلام فرمود: معاذ الله! به خدا قسم اگر حضرت آدم اين عمل را انجام مي داد پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله هم انجام مي داد، زيرا حضرت آدم ديني جز دين پيغمبر



[ صفحه 187]



اسلام نداشت.

راوي مي گويد: من به حضرت صادق گفتم: پس اين مردم فرزندان چه كسي هستند در صورتي كه غير از حضرت آدم و حوا عليهما السلام كسي نبوده و خداي عليم هم در قرآن كريم مي فرمايد:

يا ايها الناس اتقوا ربكم الذي خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا كثيرا و نساء. [2] .

يابن رسول الله! ما را آگاه كن كه آيا اين مردم از حضرت آدم و حواء به وجود آمده انديا نه؟

امام صادق عليه السلام فرمود: خدا راست فرموده و پيامبران هم تبليغ رسالت نموده اند و من هم بر قول ايشان شهادت مي دهم.

گفتم: يابن رسول الله تقاضا مي كنم كه اين موضوع را براي من شرح دهيد؟!

حضرت صادق عليه السلام فرمود: موقعي كه خداي توانا حضرت آدم و حواء عليهما السلام را به زمين نازل كرد و ايشان را به يكديگر نزديك نمود حواء دختري آورد و حضرت آدم او را عناق ناميد. عناق اولين زني بود كه در روي زمين ظلم و ستم



[ صفحه 188]



كرد. خداي توانا گرگي را كه نظير فيل بود و كركسي را كه مثل حمار بود بر عناق مسلط نمود تا او را از پاي در آوردند.

پس از اين جريان بود كه قابيل از براي حضرت آدم عليه السلام متولد گرديد. وقتي قابيل به سن بلوغ رسيد خداي توانا زني را از طايفه ي اجنه كه او را جهانه مي گفتند به شكل انسان ظاهر نمود، همين كه قابيل او را ديد علاقه و محبتي به وي پيدا كرد. در همين موقع بود كه خداي عليم به حضرت آدم وحي كرد كه جهانه را براي قابيل تزويج نمايد: لذا حضرت آدم او را براي قابيل تزويج كرد.

پس از اين جريان بود كه هابيل براي حضرت آدم متولد گرديد، موقعي كه هابيل به حد بلوغ رسيد خداي تعالي حوريه اي را كه نام او: ترك و به قولي نزل بود براي آدم عليه السلام فرو فرستاد، وقتي نظر هابيل به آن حوريه افتاد محبت او را در دل خويش جاي داد، لذا خداي عزيز به حضرت آدم دستور داد تا او را براي هابيل تزويج كند و آن بزرگوار امر خدا را اجرا و آن حوريه را براي هابيل ازدواج نمود.

همين كه حضرت آدم اين عمل را انجام داد خداي توانا به آن حضرت وحي كرد: در علم من اين طور گذشته كه زمين را از عالم و دانشمندي كه دين من به وسيله ي او ترويج و شناخته شود خالي نگذارم، من در نظرم دارم كه آن عالم از فرزندان تو باشد بنابراين بايد تو اسم اعظم مرا، ميراث نبوت را، آن اسم هائي را كه به تو ياد داده ام و آنچه را مردم به آن احتياج دارند به هابيل بسپاري!!



[ صفحه 189]



حضرت صادق عليه السلام فرمود: آدم عليه السلام امر خدا را اجرا نمود. وقتي قابيل از اين جريان با خبر شد خشمناك گرديد و نزد حضرت آدم آمد و گفت: اي پدر! آيا من از برادرم هابيل بزرگتر و به اين منصبي كه به وي داده اي سزاوارتر نيستم؟؟!

حضرت آدم در جواب او فرمود: پسرم! اين منصب به يد قدرت خدا است كه به هر كس بخوهد عطا مي كند، گر چه تو بزرگترين فرزندان من به شمار مي روي ولي در عين حال خداي عليم اين مقام را به آن كسي مرحمت فرموده كه هميشه اهليت آن را داشته باشد.

اگر تو مي خواهي خلاف آنچه را كه من مي گويم بداني و قول مرا تصديق نمي نمائي پس با برادرت هابيل قرباني كنيد، قرباني هر يك از شما كه مورد قبول خداي سبحان قرار گرفت وي از ديگري براي مقام نبوت اولي و سزاوارتر خواهد بود.

حضرت صادق عليه السلام فرمود: در آن زمان علامت قبولي قرباني اين بود كه آتشي نازل مي شد و آن را مي خورد يعني مي سوزانيد.

قابيل و هابيل متوجه قربانگاه شدند و از براي قرباني نمودن اقدام كردند و...امام صادق عليه السلام مي فرمايد: شغل قابيل زراعت بود. وي يك دسته از گندم هاي بي ارزش را از براي قرباني كردن در راه خدا آماده نمود.

هابيل داراي گوسفنداني بود، وي يكي از بهترين و چاقترين قوچهاي خود را براي قرباني نمودن در راه خدا مهيا نمود.



[ صفحه 190]



آتش آمد و قرباني هابيل را سوزانيد ولي به قرباني قابيل توجهي ننمود!!

در همين موقع بود كه شيطان نزد قابيل آمد و گفت: اي قابيل! اين موضوعي كه بين تو و برادرت هابيل خاتمه يافت خيلي مهم نيست، زيرا كسي غير از تو و برادرت درباره اين عمل مسابقه ننهاده، مطلبي كه خيلي مهم و قابل توجه مي باشد اين است كه: اگر براي شما دو برادر فرزنداني به وجود بيايد و نسل شما زياد شوند نسل هابيل براي اينكه پدرت آدم او را بر تو مقدم داشته و از طرفي هم آتش قرباني او را سوزانيد و قرباني تو را نپذيرفت بر نسل تو فخريه خواهند كرد.

ولي اگر تو هابيل را مي كشتي پدرت آدم چاره اي نداشت جز اينكه آنچه را كه به هابيل تسليم نموده به تو تحويل دهد.

حضرت صادق آل محمد صلي الله عليه و اله مي فرمايد: اين موضوع بود كه قابيل را واداشت تا هابيل را كشت. [3] .

پس از اين جريان بود كه شيطان به قابيل گفت: اين آتشي كه قرباني را مي سوزاند محترم و بزرگ است، بر تو لازم است كه آن را معظم و محترم بداري تو بايد براي آتش خانه اي بسازي و



[ صفحه 191]



گروهي را براي پرستش آن دعوت نمائي!!

بر تو لازم است كه آتش را نيكو پرستش كني و براي عبادت آن قيام نمائي تا هر وقت بخواهي قرباني كني وي قرباني تو را قبول كند!

حضرت صادق عليه السلام فرمود: قابيل دستور شيطان را انجام داد و او اول كسي بود كه آتش پرست شد و آتشكده ساخت و...

در كتاب احتجاج روايت مي كند كه حضرت باقر آل محمد صلي الله عليه و آله به طاوس يماني فرمود: مي داني كه چه عملي با قابيل انجام داده مي شود؟ وي گفت: نه!!

فرمود: قابيل به آفتاب معلق شده و تا آن روزي كه قيامت بر پا شود آب جوش به بدن او مي پاشند.

عياشي در تفسير خود از ابوبكر حضرمي روايت مي كند كه گفت: حضرت امام محمد باقر عليه السلام به من فرمود: اين مردم راجع به تزويج فرزندان آدم چه مي گويند؟

من گفتم: مي گويند: حضرت حواء در هر شكمي يك پسر و يك دختر از براي حضرت آدم مي آورد، آن پسري كه از شكم اول بود با آن دختري كه از شكم دوم بود ازدواج مي كرد تا اينكه نسل بشر بدين كيفيت زياد شد.

حضرت باقر عليه السلام فرمود: مطلب از اين قرار نيست كه اين مردم مي گويند، بلكه حق اين است كه وقتي هبة الله يعني حضرت شيث از براي حضرت آدم عليه السلام متولد شد و به حد بلوغ



[ صفحه 192]



رسيد آدم عليه السلام از خدا خواست كه براي هبة الله ازدواج نمايد.

خداي توانا حوريه اي از بهشت فرو فرستاد و حضرت آدم آن حوريه را براي هبة الله تزويج كرد و چهار پسر از براي هبة الله متولد شد.

بعد از هبة الله پسر ديگري (كه قبل از اين گفتيم: نام او يافث بود) از براي حضرت آدم عليه السلام متولد گرديد، موقعي كه وي به حد بلوغ رسيد با زني از طايفه ي اجنه ازدواج كرد و چهار دختر از براي او متولد گرديد.

پس از اين جريان بود كه پسران هبة الله با دختران يافث (كه پسر عمو و دختر عمو بودند) ازدواج نمودند.

آنگاه حضرت باقر العلوم فرمود: اين جمال و زيبائي كه در بعضي از مردم ديده مي شود از طرف آن حوريه است. اين حلم و صبري كه در وجود بشر ديده مي شود از طرف حضرت آدم عليه السلام است. اين جلفي و سبكي كه در وجود بعضي ديده مي شود از طرف آن جنيه است.

نگارنده گويد: آنچه كه از اخبار بدست مي آيد اين است كه دو نفر از پسران حضرت آدم عليه السلام چنانكه قبل از اين خوانديم با حوريه و جنيه ازدواج كردند ولي راجع به مابقي فرزندان حضرت آدم عليه السلام كه آيا ازدواج كردند يا نه حقير به روايت معتبري برنخوردم. گرچه گويند: عدم الوجدان لا يدل علي عدم الوجود ولي در عين حال چنانچه آنان هم ازدواج كرده بودند از طرف امامان ما عليهم السلام كه بزرگ شده ي خاندان وحي هستند خبر و روايتي نقل مي شد، همچنان كه درباره ي ازدواج اين دو نفر يعني شيث و يافث روايات معتبري وارد شده.



[ صفحه 193]



و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين آمين يارب العالمين!!

تهران - تيرماه - 1347- شمسي

مژده به دوستداران حضرت محمد و آل اطهر آن بزرگوار كه با خواست خداي توانا كتاب سرگذشت حضرت امام علي النقي عليه السلام به قلم اينجانب به زودي به وسيله ي كتابفروشي و چاپخانه ي اسلاميه چاپ مي شود و در اختيار علاقه مندان به اهل بيت عليهم السلام قرار خواهد گرفت. والسلام علينا و علي عباد الله الصالحين.

محمد جواد نجفي


پاورقي

[1] خيلي بعيد و غريب به نظر مي آيد كه حضرت آدم عليه السلام مدت پانصد سال از عمل زناشوئي كناره گيري كرده باشد، زيرا كه در مابقي روايات وارد شده: آن حضرت مدت چهل شب و روز جزع و فزع كرد. چنانكه مسعودي در كتاب اثبات الوصيه مي نگارد: حضرت آدم چهل شب و روز براي هابيل گريان بود. پس مي توان گفت: اين اشتباهي است كه از راوي يا نساخ سر زده باشد؟- مؤلف.

[2] سوره ي نساء، آيه ي (2) يعني اي مردم! از آن خدائي بترسيد كه شما را از يك نفس واحده (يعني حضرت آدم عليه السلام) آفريد و زوجه ي او يعني حضرت حواء را از زيادي گل او خلق كرد و از آدم و حواء عليهما السلام مردان و زنان زيادي را به وجود آورد- مؤلف.

[3] بنابراين پس آنچه كه در بعضي از كتب اهل تسنن ديده مي شود كه قابيل هابيل را بدين جهت كشت كه وي با خواهر زيباتر ازدواج كرد اصلي ندارد و نيز اگر در كتب شيعه روايتي باشد كه قابيل بدين لحاظ هابيل را كشت معلوم است كه اين گونه روايات از باب تقيه نقل شده اند، زيرا امامان مذهب مقدس شيعه چنانكه بر اهل فضل و دانش پوشيده نيست دچار تقيه بوده اند- مؤلف.