بازگشت

يحيي بن اكثم كيست؟


يحيي يكي از دانشمندان نامي زمان مأمون خليفه ي عباسي بود كه شهرت علمي او در رشته هاي گوناگون علوم آن زمان، زبان زد خاص و عام بود، او در علم فقه تبحر فوق العاده اي داشت و با آنكه مأمون خود از نظر علمي وزنه ي بزرگي بود ولي چنان شيفته ي



[ صفحه 59]



مقام علمي يحيي بود كه اداره ي امور مملكت را به عهده ي او گذاشت و با حفظ سمت، مقام قضاء را نيز به وي واگذار نمود يحيي علاوه بر اينها ديوان محاسبات و رسيدگي به فقراء را نيز عهده دار بود: خلاصه آنكه تمام كارهاي كشور زير نظر او بود و چنان در دربار مأمون تقرب يافته بود كه گويي نزديكتر از او به مأمون كسي نبود.

اما متاسفانه يحيي با آن مقام بزرگ علمي، از شخصيت معنوي برخوردار نبود، او علم را براي رسيدن به مقام و شهرت و به منظور فخرفروشي و برتري جويي فراگرفته بود، هر دانشمندي به ديدار او مي رفت، از علوم گوناگون از وي سؤال مي كرد تا طرف به عجز خود در مقابل وي اقرار كند!

اما روزي مردي از خراسان به ديدار او رفت و با وي مناظره نمود، در اثناي بحث، يحيي پرسيد: آيا علم حديث هم مي داني؟ او گفت: آري حديثي حفظ دارم به اين مضمون كه علي (ع) در زمان حكومت خود در مورد مردي كه انحراف جنسي داشت، حد جاري كرد.! [1] اينجا بود كه يحيي سكوت كرد و ديگر سخن نگفت!

يحيي بيست و يك ساله بود كه به مقام قضاوت رسيد، بزرگان «بصره» او را مورد استهزاء قرار دادند و خواستند او را آزمايش كنند، به اين منظور از وي پرسيدند: سن قاضي چه قدر بايد باشد؟

گفت: به اندازه ي سن «عتاب بن اسيد» كه پيغمبر (ص)



[ صفحه 60]



بعد از فتح مكه او را به اداره امور مكه منصوب كرد!

يحيي در روزهاي اول قضاوت، شاهد نمي پذيرفت تا اينكه قضاوت مختل شد، يحيي حق فقراء را پايمال مي كرد تا اينكه فقراء جمع شدند و حق خودشان را مطالبه كردند، در جواب گفت مأمون چيزي پيش من نگذاشته كه شما مطالبه مي كنيد و به حرف آنها گوش نداد! و دستور بازداشت آنها را صادره كرد!... [2] .


پاورقي

[1] نقل اين حديث از باب طعنه به يحيي بود كه مي گويند انحراف جنسي داشته است!.

[2] تاريخ بغداد ج 14 ص 191.