بازگشت

قتل امين


امين با فرزندان خود «موسي» و «عبدالله» وداع نمود و در حالي كه اشك در چشمانش حلقه زده بود حركت كرد، وقتي كه نزد هرثمه رسيد، هرثمه بين ديدگان او را بوسيد و با هم مشغول مذاكره بودند كه ناگهان گروه اعزامي طاهر رسيدند و امين را دستگير كردند و خبر دستگيري وي را به طاهر دادند، طاهر از دستگيري او خوشحال شد و دستور قتل او را صادر كرد، ماموران ميان راه او را به قتل رساندند.

طاهر به قتل امين اكتفاء نكرد بلكه سر او را از تن جدا نمود و نزد مأمون فرستاد [1] .

وقتي سر امين را نزد مأمون آوردند، امين دستور داد سر او را در صحن خانه بر چوبي نصب كردند و لشگريان خود را طلبيد و به آنها عطاياي زيادي بخشيد و هنگام هديه دادن به هر كدام مي گفت صاحب اين سر را لعن كنيد ولي يكي از آنها جمله اي اضافه نمود و گفت

«لعن الله هذا و لعن والديه و ادخلهم في كذا و كذا من امهاتهم»:



[ صفحه 36]



خدا صاحب اين سر و پدر و مادر او را لعنت كند...

و چون پدر امين همان پدر مأمون نيز بود، مأمون از اين سخن سخت تكان خورد و به وقاحت عمل خود پي برد و دستور داد سر را از بالاي چوب فرود آوردند و در نقطه اي كه بدن او را در آنجا به خاك سپرده شده بود، دفن نمودند.

مدت عمر امين 33 سال و 13 روز بوده مدت خلافت او تا زمان قتل وي نزديك به 5 سال طول كشيده و در اين ايام بيشتر به سرگرمي ها و ارضاء شهوت مشغول بود [2] .


پاورقي

[1] طبق نوشته ي مورخان يكي از طرق قتل امين است و ما در مقام بيان تمام جريانان تاريخ نيستيم و طبق اين قتل وي در شب يكشنبه 25 محرم سال 198 هجري بوده.

[2] ابن اثير ج 6 ص 221 - 230.