بازگشت

امام هشتم


امام بر حسب وظيفه الهي به سوي ايران شتافت، در مابين راه در هر دهكده و شهر مسلمانان را به نور ولايت آشنا ساخت. در شهر نيشابور مردم كه به ديدار امام نائل آمدند مانند مردم ساير آبادي ها پروانه وار در پيرامون شمع ولايت گرد آمدند از فرزند رسول خدا خبري خواستند كه برنامه كار دو جهاني خود قرار دهند؟! امام فرصت را غنيمت شمرد و فرمود: اي كاتبان وحي ولايت بنويسيد.

نوشته اند كه در حدود چهارصد قلم دوات مرصع از آستين هوشمندان ايراني بيرون آمد و فرمايش امام رضا (ع) را كه از پدر و نياكان وي كه از رسول خدا شنيده بودند ثبت كردند، آن خبر مشهور به حديث سلسلة الذهب گشت. اينجا بار ديگر ولايت علوي در سيماي امام هشتم جلوه گر شد، ايرانيان به اشعه امانت الهي دل و ديده خود را روشن ساختند، آري وديعه خدائي خاموش شدني نيست و هر آن جلوه هائي بنا به مقتضيات زمان و مكان دارد.

مأمون كه هوشمندترين خليفه عباسي بود دانست كه نيروي الهي امام دارد كه با نيرنگ و افسون سياسي نمي توان نور ولايت را خاموش كرد. ناچار به طرح نقشه هاي شيطاني پرداخت، انجمن هاي علمي بياراست، دانشمندان نامي را به دربار خلافت دعوت كرد تا شخصيت علمي امام هشتم شيعيان را درهم كوبد!



[ صفحه 106]



مجلس ها بياراستند، تبليغات و اطلاعات اهريمني خبرها را پخش كرد كه چنان ماجرائي در دربار مأمون است!! پيك ها به راه افتاد. جارچيان غوغا كردند.

همه گوش فراداشتند. در انتظار شدند كه علي بن موسي الرضا كه به مكتب نرفت و خط ننوشت! چگونه در برابر بزرگترين دانشمندان ملل و نحل به گفتگوي علمي پردازد؟!

از تاريخ و ريشه اديان سخن گويد؟! اين سيد علوي كه شيعه او را امام و اولي الامر مي دانند كيست؟!



برادر جان خراسان است اينجا

سخن گفتن نه آسان است اينجا



خراسان مردم با هوش دارد

خراساني دو لب ده گوش دارد



خراسان مركز نهضت علمي و جايگاه دانشمندان و هوشمندان مشرق زمين است.

اين زاده رسول عربي چه خواهد گفت؟! همهمه ها برخاست! مأمون عجب نقشه سياسي كشيد، عباسيان كار خود را با آل علي يكسره كردند، امام رضا را به نام «مهمان» و «ولايت عهدي» به ديار غربت آوردند، خدا مي داند كه آيا برد با عباسيان خواهد شد! هرگز! علي بن موسي الرضا (ع) تسبيح گويان به مجلس آزمايش مأمون وارد شد، جاذبه ولايت همه را گرفت، از كوچك و بزرگ در برابر نيروي او خاموش شدند! گفتگو آغاز شد!

امام به سخن پرداخت، همه دانشمندان و حكيمان در برابر سخنان



[ صفحه 107]



حكيمانه و خردمندانه وي سر تسليم فرود آوردند، از جان و دل گفتارش را پسنديدند و به شاگردي دبستانش به شمار آمدند، باز هم خواستند نور ولايت را خاموش كنند. امام را شهيد كردند تا خاندان عباسيان به خلافت دوام يابند، سنائي حكيم مشهور غزنوي گويد:



دين را حرمي است در خراسان

دشوار تو را به محشر آسان



چون كعبه پر آدمي ز هر جاي

چون عرش پر از فرشته هزمان



هم فر فرشته كرده جلوه

هم روح وصي درو به جولان



[ صفحه 108]