بازگشت

نقش زن در شهادت امام


از گرفتاريهاي حضرت جواد (ع) شاهزاده خانم عباسي بود كه در دربار سلطنت و قدرت مقام خلافت و در آغوش ناز و نعمت و عيش و سرور پرورش يافته و هيچ بوئي از مسلماني به مشامش نخورده بود، شب نشيني هاي دربار بغداد را چگونه مي توانست ترك كند و با نوجواني پرهيزكار و با خدا به قناعت و پارسائي در مدينه شهر پاك و پارسائي زيست كند.

راه و روش علويان درست در برابر عباسيان بود.

طبقه حاكمه خود را طبقه ممتاز كشورهاي اسلامي مي دانستند و به هر فساد و جنايتي دست مي زدند و هيچ نيروئي در برابرشان نبود. علويان به شرافت و ايمان معتقد بوده و زندگاني بي آلايشي داشته و سرگرم معتقدات خود بودند.

دختر خاندان سلطنت و خلافت در خانه امام شيعيان ديگر آن آزادي و بي بند و باري دربار را نداشت و نمي توانست با شوهر نوجوان سالم و بي آلايش زندگاني كند.

از رفتار شوهر به تنگ آمد، چه مي ديد كه امام با هر طبقه از توده



[ صفحه 64]



مردم معاشرت دارد و خانه اش پناهگاه بينوايان، بيچارگان و نيازمندان است، و همه وقت در خانه براي مردم باز است.

واردين به خانه ساعت ها در كنار امام نشسته و آنچه در دل دارند با رهبرشان در ميان گذارند و خرم و شاد رفت و آمد كنند.

سراي امام شيعيان را با تشريفات دربار سلطنت عباسي نتوان مقايسه كرد، كلبه ساده و بي آلايش روحاني كجا، كاخ سلطنت عباسيان كجا، بانوي حرم امام هر جور بود صبر كرد تا پدر بمرد و عموي جنايت كار و فاسد او به خلافت نشست.

با مرگ پدر و سلطنت عمو، رفتن به سوي بغداد را نزديك دانست، با خود مي انديشيد كه اگر پدر سخت گير بود درگذشت، حالا با عموي فاسد مي توان كنار آمد. مصلحت سياسي زمانه تغيير يافت و وصلت اجباري هم به سر آمد. و منتظر فرصت بود!

در هفدهم رجب دويست هجري بعد از مرگ مأمون برادرش به مقام خلافت عباسيان رسيد.