بازگشت

حديث نفس


نخست تحصيل معارف و كوشش در راه تزكيه نفس و دوام ذكر و انديشه و نيايش است، آري سستي ايمان است كه دوستدار دنيا شود و دل جاي گزيند و چون ايمان ضعيف شد محبت خدا هم سستي يابد و محبت دنيا نيرو گيرد، قوي به ضعيف برتري پيدا كند تا اينكه محلي براي دوستي خدا باقي نماند مگر از راه حديث نفس اثري از آنها در مخالفت هوي و هوس بروز نمي كند بنابراين سبب مي شود كه آدمي در پيروي از شهوتراني و هوي و هوس در عرفات تيره دلي افتد و سنگدل شود از تاريكي بسيار و گناه سياه دل گردد، چه بسا نور ايمان خاموش مي شود تا اينكه به كلي از بين برود! و چون سكرات مرگ آيد و يقين به فراق دنياي دوستش نمايد خواهد دانست كه از سوي خدا اين كار شد، بايد ترسيد كه مبادا دوستي دنيا و دوري از جهان در نهادش اثر گذارد به طوري كه تقدير خدا را انكار كند بلكه دوستي اندك كه به خدا داشت تبديل به بغض گردد؟ هرگاه در اين لحظه عمر به سر آيد و خواهد مرد در حالي كه خدا را دشمن بدارد و اين پايان زندگي از حال نخستين بدتر است در بعضي از گناهان وارد شده است مانند ترك كننده حج كه در حكم يهودي



[ صفحه 235]



يا نصراني مي ميرد؟ سبب سوء پايان زندگي براي ارتكاب به فحشاء و گناه اين است كه ايمانش هم قوي باشد و با وجود ايمان نيرومند ارتكاب به گناه كند و در شهوتراني غرق شود اين كارها سبب مي شود به تجسم آنچه را كه ميل دارد و در هنگام پريشاني روان و سستي خرد ميل بدانها كند و به سوي آن روحش شتابد و جان مي كند و روانش گرفته مي شود.