بازگشت

بيماري رواني ناقص


سبب درد و اندوه شود و چشم را گريان كند مانع از شهوت ها و محرمات هم نگردد، وي را به كوشش در عبادت واندارد، چون آيه يا روايتي كه درباره جهنم يا شدت مجازات شنيد گريه كند و به محض اينكه غفلت نمايد اثر آن تمام شود و او را از چيزي باز ندارد! و وادار به كاري ننمايد مانند رقت و احساس آني بعضي از مردم! اين حال ناقص است كه وجودش مانند نبودنش است، بهره اش جزئي است و اين درجه ترس از خدا را همه دارند.

ميانه روي: حالتي است در كار و كوشش و پرهيزكاري و جهاد اكبر و تمام درجه هاي آن پسنديده و بسيار سودمند است و ثواب هاي بي شمار دارد.

زياده روي: آدمي را نااميد گرداند و از كار باز دارد يا به مرگ كشيده مي شود و به پريشاني خرد را به هلاكت مي رساند اين جا است كه بايد از آن ها رو گردان شد و از همه جور آن چشم پوشيد چه ترس چيز خوبي نيست و از فضيلت ها به شمار نايد تا هرچه بيشتر شود بهتر آيد، بلكه نقصي است كه به وسيله از بين بردن نقص ديگر است، بنابراين هنگامي كه از اندازه گذشت ديگر از بين بردن آنها مفيد نيست خلاصه هرچه ثمره اش در كارها پسنديده شرعي شد مطلوب است، آنچه را كه سودي ندارد و يا برخلاف منفعت شود مورد توجه و مطلوب نيست.

ترس از سوء پايان عمر: چه بسا حال آدمي در هنگام مرگ با كفر و انكار پايان يابد يا با ارتكاب به فحشاء و خيانت يا نقصي كه از آن



[ صفحه 229]



رضايت ندارد زندگاني را پايان دهد چون كاملا بندگان الهي از همين حال گريه كنند، خلاصه سوء پايان زندگاني يا با كفر و انكار است چه در هنگامه سكرات مرگ اين حالت بر دل نشيند، در اثر پريشاني روان در دم واپسين بعضي از احوال آن جهان بر وي كشف شود كه تناسب با حالات قلبي محتضر دارد، از عقايد و پندارها و اثر كارهاي گذشته اش نمودار گردد. به خصوص چيزهائي كه باعث ترديد و انكار وي شده و زندگي هم به همان ها پايان پذيرد!

همان ناهنجاري ها و انكارها سبب دوزخي شدنش شود! يا ارتكاب به فحشاء و جنايت و پافشاري در گناهان كند براي برخي از گناهان بزرگ سخت محبت پديد آورد و بر دل و جانش اثر گذارد، در اين صورت در هنگامه مردن همان كارها در پيش چشمانش تجسم يابد و مايل به انجام آن شود!

ناگهان بانگي برآيد كه خواجه مرد در حالي كه به سوي طبيعت كشيده مي شود و سر به سوي دنياي پائين افتد، اين است كه از رحمت الهي دور گردد!