بازگشت

ترس و بيم ايماني


پس از اين مقدمات خواهيد دانست كه ريشه آنها بيم ايمانيست كه هر با ايماني ناچار بايد ترسي داشته باشد ولي گاهي كه ايمان سست شد بيم هم سستي پذيرد! هنگامي كه ايمان قوي گشت به اقتضاي ترس هم نيرومند خواهد شد ولي با برخوردي جلوگيري از كارش بشود، پس به ناچار درمانش يا به نيرومند كردن ايمان است يا برخوردها را بايد از بين برد.

در اينجا دو جور است يكي غفلت دل از آنچه ايمان بدان آورده از بهشت و دوزخ، ديگري غلبه دوستي دنيا كه به دل نشيند همان جور كه به بيماري عشق به دنيا گرفتار شود.

درمان بيماري نخستين: پند و اندرز و يادآوري اسباب ترس از عذاب دنيا و آخرت است، سودمند است كه آيات عذاب را زياد خواند و دقت و توجه به معاني دقيق آنها نمايد در نفس خود آنها را تصور نمايد كه چگونه گرفتار خواهد شد و شبانه روزي دو مرتبه يا بيشتر



[ صفحه 226]



تصوير عذابها را مجسم سازد و در اثر تمرين اثر كامل آن را خواهد ديد!

همنشين با مردم با ايمان شود كه از عذاب الهي بيم دارند و ديدار حالات امثال آنها بهره بزرگي خواهد داشت شنيدن احوال شان هم به جاي ديدارشان مفيد و سودمند است. دومين درمان رواني:

نيرومندن كردن دين و ايمان و سست كردن هوا و هوس و دوستي دنياست چونكه دل هميشه ميدان نبرد اين دو نيرو است تا يكي برتري جويد و دل را مسخر و مالك گردد و حكمرواي جان و دل شود: بنابراين احكام دين با تن آدمي است كه از لشگريان دل به شمار آيند، بايد ديد كدام يك از دو نيرو دست بالا را گيرد و تصرف در كشور تن آيد؟ با يك مثل روشن مي شود هرگاه بخواهيم كه عقل و شريعت بر شهوت حكومت كنند بر ما لازم است كه شهوت را سست و عفت و پاكدامني را نيرومند گردانيم