بازگشت

نماز اميرمؤمنان


خلاصه گاهي بعضي از پيامبران و اولياء از تعظيم و هيبت خداوندي چنان متأثر مي شدند كه به جز او از هر چيزي غافل مي گشتند حتي از بدن خودشان بي خبر مي شدند و از اين راه بود كه تير را از پاي حضرت اميرمؤمنان (ع) در حال نماز و نيايش بيرون آوردند و آن حضرت متوجه نشد هم چنين بيهوشي هائي كه به حضرت رخ مي داد همه از اين راه بود كه گمان مي كردند حضرت وفات كرده است.

رجاء: ريشه آن شناخت فضل و كرم و لطف و بخشش خداوندي است پروردگار اين مخلوق را نيافريد كه سودي از آنها ببرد بلكه تنها



[ صفحه 207]



از راه توجه مخصوص خلق را بيافريند نه آنكه طاعت ايشان سودي به او مي رساند نه گناهانشان زياني به او متوجه مي سازد و شناخت عادت جميله ي خداوند و راز خلقت است كه در تمام مهلتي كه به مخلوق مرحمت فرمود.

بسياري حلم و راستي و وعده بهشتي كه به نمازگزاران داد و بخشيدن گناهان را به سبب پشيماني و تبديل كردن پليدي ها به چند برابر نيكي ها و آنچه از شفاعت به اولياي خود مقرر فرمود آنچه در كتاب خود مي فرمايد: و لسوف يعطيك ربك فترضي.

ولي بر آدمي واجب است كه كوشش نمايد براي رهايي يافتن از غرور زيرا چه بسا نفس و هوي انسان را مغرور مي سازد و بي مبالات مي شود و اميد به رحمت الهي برايش نيرنگ نفساني توليد نمايد بنابراين در اين صورت بايد در كشف آن حال برآيد كه يكي از نشانه هاي اميد درخواست است.

با پروردگار خود كه از راه بد نهادي و دوروئي با دانستن اين حال در برابر پيشگاه او بايستد. زيرا هنگامي كه اين معارف براي وي فراهم شد و معرفتش به آنچه را كه منكرش بود به دست آمد آن حالت شرم است هركس يك قدم در پيشگاه هيبت خداوندي با شرمساري بردارد از عبادت هفتاد سال براي وي بهتر است شرمساري از شاهدهاي بي مبالاتي و خستگي از درخواست است.

حيا: شناختن جلال و جمال خدا و مقام لطف و كريمي او و هنرهاي او در برداشتن نعمت هاي او راضي نبودنش براي بنده ي خود يك نعمتي را بدون اختصاص به ديگري و نداشتن غفلت از توجه احوال وي با دانستن زشتي كارهاي نفساني و سوء رفتارش با اين حال پنج گونه



[ صفحه 208]



است 1- شرم از گناه 2- شرم از تقصير 3- شرم از بزرگواري 4- شرم از دوستي 5- شرم از هيبت و عظمت براي هر يك از اين صفت ها ياراني و مردمي است براي هر يك از اين گروه ها مرتبه جداگانه است.

اين صفت ها و حال ها بدون ترديد شاخه اي از معرفت است چنانچه در داد و ستد خودمان با مردم از راه وجدان مي بينيم چه حالاتي دارند زيرا انسان در شخصي كه قدرت و نيرويي را سراغ دارد كه وي ذره اي از قدرت خداوندي است آنگاه در تعظيم و توجه و عظمت آن كوتاهي نمي كند و هرگاه بيشتر از اينها دانست كه آن شخص به اندازه ذره اي از نعمت هاي خداوندي به اين آدم مي بخشد خود و خانواده اش و مال و دارائي را فداي او مي كند و هرگز از خدمتش دور نمي شود قيام به وظيفه ارادتش كوتاهي نمي كند اگر به اين دو مرتبه اضافه شود درك تقصيرها و مخالفت هاي خود با چنين قدرت بخشايش گر در هنگام بخشايش و افضال او در حضور او بايستد آنگاه از شرمندگي هلاك شود ولي از ناتواني و تأثرات عمومي نسبت به خدا و اعتقاد به عظمت پروردگار كه بالاترين قدرت ها است كه نعمت هاي او بيرون از اندازه و شمار است حيران گردد گناهان كوچك و بزرگ از گناهان خود مردم است چه ايمان شان سست است و به عالم غيب و شهود اندك عقيده دارند بزرگان و بخشايش گران در نزد همه آشكارند و قدرت و نعمت هاشان روشن است و به خداوند جهان غيبي توجه و عقيده دارند و عظمت و نعمت هايش را باور نمايند و با دليل هاي خردمندانه معتقدند بنابراين اعتقاد به عالم غيبي نسبت به عالم ديدار سست تر است از اين جهت اين معرفت درباره تعظيم و بزرگي و شرم از پروردگار به درجه داد و ستد با



[ صفحه 209]



بزرگان و مشهوران و مؤثر دنيائي نمي رسد.

دوم فرمان عظمت خداوندگار و نعمت ها و جلالت او به مرتبه اي است كه هيچكس را ممكن نيست كه اداي حق نمايد كوچك ترين جزئيات حقوقش را نمي تواند انجام دهد چون اين مرتبه از كوتاهي را در خود بيند.

آنگاه در تمام فرمانهاي الهي كوتاهي ورزد.

سوم پندارند كه سودهاي خدمت بزرگان جهان نقدي است و بهره نيايش خداوند به فرداست و در عالم آخرت پاداش يابند و نقد بودن آن در دنيا را بر خلاف احساس خود دانند آنگاه راههاي فرار براي خود تراشند اين حالاتي است كه ريشه اش از غرور و ناداني و زياده روي و هوي و هوس و كوتاهي از نيايش به سوي پروردگار است پناه مي بريم به خدا از روزي كه در آن «جهان غيب» همه چيز آشكار شود و فرياد و فغان واحسرتا علي ما فرطنا في جنب الله بلند گردد و اين ها روح نماز و نيايش است و كامل بودن آن به كمال آنها است.

عمده ترين آنها «تعظيم» است و آن لازمه ايمان است پس هر كه ايمانش كامل باشد و دل خود را بنمايد و از محبت دنيا و سرگرمي انديشه هاي رنگارنگ خود را متأثر نگرداند بديهي است نماز و نيايش وي از آغاز تا پايانش كامل خواهد گشت و با تمام جزئيات كه به خوبي انجام پذيرد و مورد توجه و فضل الهي خواهد شد.

لطف خدا: دوستان بدانيد آنكه ايمان دارد خوب مي داند كه تمام جا و مكان ها نسبت به وجود و احاطه ي پروردگار مساوي است، تمام جهت ها در اين نسبت متساوي است ولي خدا در هر عالمي هم نسبت



[ صفحه 210]



به مخلوقات آن جهان توجهي است، لطف بزرگ او مقتضي شد كه تنها ما را بي بهره از تشرف به شرف توجه به سوي خود نگرداند هم چنانكه دل هاي ما را محروم نفرمود پس خانه خودش را در تن آدمي به ما معرفي فرمود تا ما با ظاهر و باطن با بدن و دل و جان به سوي او نمائيم گمان نكنيد كه استقبال به قلب را دليلي نيست چون وقتي كه مراجعه به كتاب و سنت و عقل نمائيد خواهيد ديد كه به لزوم آن اجماع دارند بلكه مهمتر از استقبال تن آدمي به سوي خانه خدا است.