بازگشت

تاريكي دل


در حالي كه سرگرم نبرد و جذب يكديگر بود، حضور و دانستن و آگاه گشتن از رحمت پروردگار از وي فوت مي شود اين بيماري ديگر



[ صفحه 197]



درماني به جز مسهل ندارد بايد آنچه در انديشه دارد ريشه كن كند داروي رواني مسكن و لطيف سودي ندارد شستشوي مغزي لازم است دوستدار دنيا و زينت جهان ديگر طمع به صافي و شيريني و گواري مناجات با خدا نبايد داشته باشد و انتظار لذت خطاب هاي يزداني را ندارد! اگر چه نفس خود را مجبور به عبادت و نيايش وادارد! در حديث معراج وارد است: هر گاه بنده اي نماز اهل آسمان ها و زمين را به جاي آورد و روزه اهل آسمانها و زمين را بگيرد و مانند فرشتگان از خوراك خودداري كند بعد از آن از محبت دنيا يا شهرت يا رياست يا زينت ذره اي در قلب او بينم در خانه من در كنار من نخواهد بود!

محبت خود را از دلش مي كنم و قلبش را تيره گردانم تا مرا فراموش نمايد و شيريني معرفت را به وي نمي چشانم اين روايت حكم مي كند كه دوستدار دنيا تيره روز و فراموش كار خداست و نور ذكر و نيايش در وي نيست! زيرا كسي كه شادي از كار دنيا دارد و جهان نور چشمش باشد دلش با خدا خوش نخواهد شد و هدفش با نور چشمي خود باشد، بنابراين چكيده گفتار ما اين است كه درمان كلي براي كسي كه محبت دنيا در دلش نيرو گرفت اين است كه آهنگ خود را مقهور حضور بگرداند و معرفت در نماز تمام نمي شود مگر با كندن محبت از اين دنياي آلوده و پست، با اين وصف كوشش در تجديد ياد آخرت و نيايش و مناجات و ايستادن در پيشگاه خدا و به ياد و آگاه شدن و هولناك گشتن بي خبران و فارغ ساختن دل و كم كردن برخوردهاي بيروني و دوختن چشم به جايگاه نماز و خودداري از نماز خواندن در جاهايي كه چيزهاي سرگرم كننده زياد باشد.



[ صفحه 198]