بازگشت

پريشاني خاطر


دوم هرگاه نيرومند بوده و اينگونه مسكنات رواني آن را از بين نمي برد و بي اثر است ناچار بايد از بين برد و ترديدي نيست كه ريشه ماده ها تمام خاطرات و سرگرميش بازگشت به دوستي دنيا و مشغول شدن به كار دنيائي است از انديشه در عظمت نماز و خطر و محضر و بسياري فوايد و عظمت مگر نشنيده اي كه حضرت رسول اكرم (ص) فرمود خدا به دلش مسلط گرداند كاري را كه هرگز فراغت از آن نتواند كرد و آهنگي كه هيچگاه از آن بريده نمي شود آرزوئي كه ديگر به دلش نيايد ديگر وي را با خدا سر و كاري نيست بنابراين هر كس هدفش در بيابان هاي آرزوهاي رنگارنگ باشد اندوهش در امور مختلف زياد خواهد شد و همي در زياد شدن و از اين شاخ به آن شاخ شدن و از يك كار به كار ديگر يا چند كار ديگر مشغول شدن است تا آنكه دل همه وقت در غرقاب سرگرميهاي گوناگون دنيائي دست و پا مي زند تا آنجا كه روز و شب كفاف كار وي را نمي دهد بلكه اگر فرماني خواست كه انديشه و ذهنش را صرف امور آخرت نمايد تمام اندوه جهاني جذبش مي كند و به سوي افكار دنيائي كه بدان الفت گرفته خواه ناخواه شتابد! اگر قهرا به سوي آخرت بازگشت كند باز جاذبه آن انديشه ها و پندارهاي پريشان او را به سوي دنيا برگرداند تا اينكه در همين حال ادامه يابد و با نمازش تمام شود!