بازگشت

در قبولي نيايش


خداي خود را غني و بي نيازي در تمام اسباب و جهت ها دانست كه او پرورش دهنده هستي است و اوست كه نعمت به مخلوق ارزاني فرمايد و پيش از آن كه وي را بيافريند بخشايش گر او است با اينكه آدمي به نعمت هاي رنگارنگ يزداني نادان است در حالي كه به آفرينش او موجود شده و به زنده كردن وي زنده شد و به روزي او روزي گرفت و در ملك او



[ صفحه 182]



زندگاني مي كند و به نيروي او در گناه دست و پا مي زند و او گريبانش را نمي گيرد در اين صورت اميدش به توجه الهي تكميل مي شود حال درخواست وي در دلش نيرومند گردد پس اگر بعد از درك، چيزي درخواست نمايد كه زياني به حالش نداشته باشد.

دعايش مستجاب و حاجتش به زودي برآورده مي شود: هرگاه دعاي بد كند به دعاي خيرش عطا فرمايد.

به جاي دعاي شرش در دنيا يا آخرت جزايش دهد و آنچه در آخرت است نتيجه اش بهتر و پاينده تر از سزاي دنيائي او است.

پس شايسته است كه نيايش كننده در نيايش خود آنچه را كه صلاح نيست كنار گذارد و آنچه براي سلامتي و تندرستي است دعا كند و هر گاه از مردمي نيست كه به گرفتاري در دنيا و نيكي در آخرت تن دهد و راضي شود خوب است در راز و نياز خود به اين نكته ها توجه كند و با خداي خود به نيايش پردازد.

خدا رب العالمين است يعني رساننده هر چيزي است از عقل اول گرفته تا مرتبه جماد با تمام اجزاء و جزئيات و افراد و جهت هاي آنها، بدان كمالي كه حكمتش حكم به آن نموده و نام هايش اقتضاء فرمود به تدبير امور و خوراكيها و پرورش و نگاهداري در حفظ آنها با تمام لوازم آن نمود زيرا «رب» صفت مشبهه است.

به معني اسم فاعل در كمال تدريجي اوست، تربيت پيرو و مربي است جهان هاي بسيار و (عالمين) جمع عالم است رب مضاف به جمع محلي به لام، است پس افاده اين را مي كند كه ربوبيت او شامل است به آنچه كه در وجود و هستي است با تمام جهاتش، او يگانه در اين



[ صفحه 183]



ربوبيت است و سبب ربوبيت آن اين است كه كلمه (عالم) به همه جز الله و هر نوعي از انواع آنها ناميده مي شود، پس گويا كه در اطلاقش اجتماع اموري را تعبر مي آورند با روش اتحادي مابين آنها مثلا گفته مي شود، عالم افلاك، عالم ملكوت و همه بستگي دارد به عوالم افلاك و عوالم ملكوت زيرا افلاك و ملكوت مشتمل است بر چند امري كه جمع شده است ما بين افراد هر يك از آنها و در يك جهت متحد است.

مي گويند «عالم معقول» «عالم ارواح» «عالم انسان» «و عالم زيد» بلكه گفته مي شود، «عوالم زيد» زيرا هر فرد از افراد انساني گويا نسخه مختصري است با قدرت و اراده «بالقوه» از همه عوالم، پس به اعتبار اين قوه او مركب از عالمهاي بي نهايت است.

خلاصه عالم ها بسيار زياد است و در بعضي اخبار است كه در «عالم مثال» هيجده هزار عالم هست! صدوق در آخر كتاب خصال از حضرت باقر عليه الصلاة والسلام روايت كرد كه: خداوند هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفريد و ما در آخر عوالم و آخر آدم ها هستيم!

حكيم نظامي فرمايد:



به نزد عقل هر داننده هست

كه با گردنده گرداننده اي هست



از آن چرخه كه گرداند زن پير

قياس چرخ گردون را همي گير



خلاصه خداوند به حكم آيه شريفه تربيت كننده تمام اين عالم ها حتي عوالم جن و شيطان ها، چنانكه در دعاي شب عرفه تصريح شده است كه «و رب الشياطين و ما اضلت» اضافه كننده وجود تمام چيزها هميشه هست و پس از ايجادش از اول هم همان «الله رب العالمين» است پس همه عوالم با جزئيات و جهت هايش قائم به تربيت و ربوبيت



[ صفحه 184]



اوست، پس هر كس توجه و دقت نظري به عالم نمايد بيند كه همه عوالم بستگي به خدا دارند و خواهد ديد كه ربوبيت و پرورش او مانند پرورش و مالكيت مخلوق نيست و نه مانند تربيت پدران به فرزندان و نه مثل پرورش روان و اندام انساني است، نه مثل تربيت نفس قواي خود را ولي پرورش نفس نيروي خويشتن را شبيه تر است به تربيت خدا از ديگري، از اين جهت آن محصل نيروها و نيرومند كننده و نگهبان و رساننده آن به كمالات نخستين و كمال دومين است، آري جهان ها بسيار است و بعضي از جهان ها عوالم ديگري را فراگرفته است! مانند آب كه زمين را فراگرفته، هوا به آب و آتش به هوا فراگرفته اند همين جور ساير افلاك يكديگر را فراگرفته اند، به اصطلاح هيئت قديم تا به فلك الافلاك همديگر را فراگرفته اند و جهت هاي آنها محدود مي شود كه آخرين اشارت هاي حسي و محيطي به نام جسم ها است آن جا پاكتر و لطيف تر از همه جهان ها است!