بازگشت

انقلاب زودرس، هر چند پيروز شود، شكست خورده است


ما، در نوشته اي به نام «نقش الخواتيم لدي الائمة عليهم السلام» مطالبي آورده ايم كه شايد در اينجا براي پاسخ دادن به سؤال فوق سودمند باشد. از اين رو عين آن مطالب را بدون كم و زياد - جز بر سبيل توضيح يا تصحيح - نقل مي كنيم.

ما در آن مبحث گفته ايم: اگر چه ائمه (عليهم السلام) توانستند بسياري از علماء و برجستگان دانش، و مردان بزرگي را پرورش دهند...

و هر چند اين تعليم و تربيت، در نقاط مختلف سرزمين اسلامي انعكاس داشته و اثري غير قابل انكار در ساختار فكري و عاطفي عموم مردم بر جاي گذاشت... ولي اين اثر، از بعد عاطفي و فكري خشك فراتر نرفته، به درجه اي نرسيد كه بنيان مستحكم اعتقادي ايجاد كند، كه بتواند در درون انسان فكر زنده را با احساسات راستين همراه ساخته، وجدان بيداري پديد آورد كه مي تواند در زمينه ي حركت و عمل دگرگوني ايجاد كند و انسان را به موضع تعهد و پيام منتقل سازد.

بنابراين، براي اقدام به يك قيام ريشه اي و سرنوشت ساز، امكان اعتماد بر آن آگاهي و احساسات سطحي نبود. به ويژه اگر حالت تمايل شديد عمومي به رفاه و زندگي مادي و تسليم همگاني در برابر شهوات و لذائذ را كه نتيجه اش عبارت بود از ضعف و ركود و هراس از هر حركتي به منظور ايجاد دگرگوني در وضع موجود آنان كه بدان مأنوس شده خو گرفته بودند، در نظر بگيريم.

و بر فرض اينكه مردمي اينچنين، در اوج هيجان و برانگيختگي عاطفي، موفق به تغيير وضع به سود جبهه ي مخالف بشوند، ولي با چنان زمينه ي فقط فكري و عاطفي و عاري از بعد عقيدتي و شوق وجداني، هرگز



[ صفحه 18]



نمي توانند پشتيبان استمرار و تداوم سالم و بي خدشه ي انقلاب باشند و نخواهند توانست مسؤوليت هاي مربوط به ايجاد «تغيير» و دگرگونه شدن را كه بخش بزرگ آن به تحول و تغيير در «انفس» و در زندگي خود اين مردم، مربوط مي شود، تحمل كنند.

بلكه به زودي چنين حركتي به ضد خود مبدل مي شود و فرزندان خود را به كام مي كشد، مبادي و اصول خود را مي شكند و ناديده مي گيرد و بالأخره، رو به افول و نابودي مي گذارد. چرا كه تا زماني كه نيرويي قوي، احساسات را پيوسته برنيانگيزد و شعله ور نسازد، آتش احساسات دوامي نداشته، فروكش مي كند و فكر و انديشه بسان توده اي خاشاك خشك و خاموش كه وزش بادهاي مصلحت انديشي و هوا و شهوت پرستي آن را پراكنده ساخته، اثري از آن برجا نمي گذارد، درمي آيد و اين در صورتي كه انديشه و احساس به خدمت شهوات و هواهاي نفساني درنيايد و در راه استفاده هر چه بيشتر از شهوات و خواهش هاي حيواني و توفير و توجيه انحرافات، به كار گرفته نشود.