بازگشت

مفهوم كلي امامت


زماني كه امامت از ديدگاه اهل بيت (عليهم السلام) و شيعيانشان عبارت است از ادامه ي خط نبوت، در رهبري الهي امت به سوي هدف والاي رسالت و نيز، سرچشمه ي هميشه جوشاني است براي انديشه ي اسلامي اصيل، كه بايد همواره امت را سيراب كند و زنده نگهدارد و زلالي و گوارايي را از خدا و رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) گرفته است.

هنگامي كه امامت چنين مفهومي داشته باشد، طبيعتا نيازمند به آن است كه از جانب كسي كه داراي چنين حقي است، پذيرش اين امتداد خط، اعلان گردد و سپردن و واگذاري مسؤوليت هاي رهبري به كساني كه كمال شايستگي و لياقت را براي متحمل شدن مسؤوليت هاي سنگين آن را دارند، به اطلاع همگان برسد. همچنان كه باخبر ساختن همه ي مردم، از منبع پاك و اصيل علوم و معارف، براي تغذيه حركت فكري و تجهيز آن به آنچه كه در خط تكاملي و پيشرويش به سوي هدف، بدان نياز مي يابد، لازم است.

از همين جا است كه طبيعي بود، بناي امامت، بر دو پايه ي اساسي [1] برپا



[ صفحه 53]



شود. به طوري كه با نبود هر يك از اين دو پايه، بنا از هم پاشيده، امامت محتواي اصلي خود را از دست بدهد.

آن دو ركن و پايه عبارتند از:

1 - نص.

2 - علم مخصوصي، كه خداوند آن را به ائمه (عليهم السلام)، از طريق پدرانشان از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) اختصاص داده است.

علاوه بر اين دو ركن، شايستگي و اهليت براي امامت، كه به معناي دارا بودن خصلت ها و ملكات رهبري كه بتوانند خط را نگاه دارند و سلامت مسير را تضمين كنند، مي باشد. مانند دارا بودن «عصمت»، شجاعت و بخشندگي و... از شرائط تصدي اين مقام است.

به همين خاطر است كه مي بينيم ائمه اطهار (عليهم الصلاة و السلام)، در هر مناسبتي، به نشان دادن اين امور، به ويژه، به ارائه ي آن دو ركن مهم، اهتمام مي ورزيده اند و سختي ها و خطرات هر چند بزرگ كه احيانا به دنبال ابراز و اظهار آن امور، بر آنان وارد مي شد، آنان را از بيان آن حقائق بازنمي داشت.

شواهد بر اهتمام ائمه (عليهم السلام) بر اين امر بي شمار است. ما در اينجا فقط اشاره مي كنيم به اقدام اميرالمؤمنين عليه السلام در كوفه، صفين، روز شوري و روز (جنگ) جمل، كه از صحابه ي پيامبر (صلي الله عليه و آله) در مورد حديث غدير، شهادت خواست و شمار بسياري از آنان بدان گواهي دادند.



[ صفحه 54]



همچنان كه امام حسين (عليه السلام) در مني، صحابه را گرد آورد و فضائل پدرش اميرالمؤمنين عليه السلام و به خصوص حديث غدير را و نيز بدكاري هاي معاويه را به ايشان يادآوري نمود. [2] هدف از اين اقدامات و اهتمامات، تثبيت امامت و جلوگيري از نابودي و فراموشي نصوص و وقايعي كه آن را ثابت مي كند، بوده است.

علاوه بر تمام اينها، ائمه (عليهم السلام) در سخنان بسياري اظهار داشته اند كه: علم مخصوصي را كه پيامبر گرامي (صلي الله عليه و آله و سلم) به امر خدا، آنان را بدان تعليم و اختصاص داده است، دارا هستند. مانند احاديثي كه فرموده اند جفر و جامعه نزد ايشان است و احاديث ديگري كه جوينده در منابع و مراجع روائي به صورت پراكنده مي يابد.


پاورقي

[1] محقق متتبع، شيخ علي احمدي حفظه الله، هنگامي كه اين بحث را بر او عرضه كردم، ركن سومي را كه «عصمت» است بر اين دو افزود. بدون شك او محق است. ولي منظور ما فقط اركاني است كه در مقام اثبات امامت و استحكام بناي آن، در مقابل دشمن و دوست (به طور كلي)، جاي هيچ مناقشه و چون و چرايي نداشته باشد چرا كه هر كسي ناگزير است در هر شرائط و احوالي در برابر دو ركني كه ما گفته ايم سر تسليم فرود آورده بپذيرد.

[2] مراجعه كنيد به: الغدير، علامه اميني، ج 1، ص 159 - 213 و كتاب الحياة السياسية للامام الحسن عليه السلام، ص 90 به بعد و نيز به ساير كتبي كه مسأله امامت را آورده اند و كتب حديثي كه فضائل ائمه عليهم السلام و سخنان نبوي (صلي الله عليه و آله) مربوط به امامت را ذكر كرده اند و به كتب تاريخ و رجال و ديگر منابع، مراجعه شود.