بازگشت

در مدينه


امام پس از آغاز دوران امامت خود حدود 8 سال در مدينه اقامت كرد. در طول اين مدت مورد احترام خاص و عام و پناهگاه غريبه ها و نزديكان بود. مردم مسائل مشكل و دشوار خود را از آن حضرت مي پرسيدند و او در كوتاه ترين زمان، مشكلات آنها را حل مي كرد.

يكي از راويان گويد: زماني كه امام رضا از دنيا رفت، به حج رفتيم و بر امام جواد وارد شديم. شيعيان از هر شهر و دياري آمده بودند تا امام را ببينند. در اين هنگام، عبدالله بن موسي كه پيرمردي دانا و فاضل بود، در حالي كه جامه اي خشن در برداشت و نشان سجده روي پيشاني اش نقش بسته بود داخل شد و نشست.

ابوجعفر عليه السلام از اتاق بيرون رفت. آن حضرت جامه و ردايي از كتان در بر و نعليني سپيد بافته شده از برگ درخت خرما در پا داشت. عبدالله، عموي امام از جاي برخاست و به پيشواز آن حضرت رفت، پيشاني اش را بوسيد. شيعيان نيز از جاي خود برخاستند. امام جواد بر كرسي نشست و مردم كه از خردسالي آن حضرت به شگفت افتاده بودند، به يكديگر مي نگريستند.

مردي از حاضران جلو آمد و از عموي آن حضرت پرسيد: خداوند حال تو را اصلاح كند! چه مي گويي درباره ي مردي كه با چهارپايي مباشرت



[ صفحه 26]



كرده است؟

عبدالله پاسخ داد: دست او را قطع و بر وي حد جاري مي كنند.

امام از شنيدن اين پاسخ در خشم شد و فرمود: عمو! از خدا بترس، از خدا بترس! كار بس دشواري است كه در روز قيامت به خاطر فتوا درباره ي اموري كه از آنها نا آگاه بوده اي در پيشگاه خداي عزوجل بايستي.

عمويش گفت: سرورم! مگر پدرت چنين نفرموده بود؟ امام پاسخ داد: از پدرم درباره ي مردي كه قبر زني را نبش و با او زنا كرده بود سؤال شد و او پاسخ فرمود: به خاطر آنكه قبر را نبش كرده دستش را قطع مي كنند و بر او حد زنا جاري مي كنند. زيرا احترام مرده همچون احترام زنده است. عبدالله گفت: درست گفتي سرورم! من از خدا طلب آمرزش مي كنم. مردم متعجب شدند و از امام جواد پرسيدند: اي سرور! آيا اجازه مي دهي پرسشهاي خود را از شما بپرسيم؟

امام عليه السلام فرمود: آري.

در يك مجلس از آن حضرت سي هزار مسأله پرسيدند و او همه را پاسخ گفت. اين در حالي بود كه امام جواد در آن هنگام تنها 9 سال داشت. [1] .



[ صفحه 27]



اين داستان بيانگر اهميت جايگاه امام جواد در چشم شيعيان و از طرفي نشانگر علم سرشار و دانش گسترده ي آن حضرت است كه خداوند در آن علم و معرفت خويش را دميده و بر مراتب تقوا و خشيت او افزوده بود.


پاورقي

[1] احتمال ديگر آن است كه آن حضرت در آن هنگام 8 ساله بوده است، چنان كه در برخي از احاديث بدين نكته اشاره شده و از اين حديث نيز معلوم مي شود كه شيعيان، پس از وفات امام رضا عليه السلام در ايام حج در مدينه گرد آمده بودند. امام جواد عليه السلام به هنگام وفات پدرش هفت سال داشت و چون هفت ماه از اين تاريخ سپري مي شود، ماه رمضان فرا مي رسد و امام جواد وارد هشتمين سال زندگي خود مي شود و اين مجلس پرسش و پاسخ در اين سن و سال برگزار شده است. از طرفي ممكن است پرسشهايي كه از امام مي كردند در روزهاي متعدد، با وجود وحدت مجلس، بوده باشد در اين صورت مجلس آن حضرت به كنفرانسهايي شبيه است كه چند روز پي در پي ادامه مي يابد و تنها به هنگام غذا خوردن و استراحت كردن، تعطيل مي شود. (مؤلف).