بازگشت

اشاعره


يكي از شاگردان ابوعلي جبايي [1] كه از متأخران و صاحب نظران مكتب اعتزال بود، ابوالحسن اشعري نام داشت. او در سال 260 هجري متولد شد و در سال 324 از دنيا



[ صفحه 48]



رفت. اين مرد تا چهل سالگي دانش كلام معتزله را مي آموخت. سرانجام بر استاد خود اعتراض كرد و در مسأله ي صلاح و اصلح با وي مخالفت نمود. از استاد خود پرسيد: چه گويي درباره ي سه برادر كه از دنيا رفته اند، يكي در گذشته مطيع و فرمانبردار خدا و ديگري گناهكار و سومي خردسال و كودك بوده است. جبايي گفت: برادر اول به بهشت مي رود. دومي به دوزخ و سومي نه ثواب دارد و نه عقاب. اشعري گفت: اگر سومي كه خردسال است به خدا اعتراض كند كه پروردگارا چرا مرا باقي نگذاشتي و عمر دراز ندادي كه بزرگ شوم و اطاعت فرمان تو كنم و به بهشت درآيم، خداوند چه جواب خواهد داد؟ جبايي گفت: خدا مي گويد كه من از تو داناترم. اگر تو بزرگ مي شدي گناه مي ورزيدي و به جهنم مي رفتي. و اين بهتر بود كه در كودكي بميري. اشعري گفت: اگر دومي گويد پروردگارا چرا مرا در كودكي نمي راندي پيش از آنكه بزرگ شوم و گناه كنم و به دوزخ بروم در پاسخ اين پرسش خدا چه خواب خواهد گفت؟ جبايي پاسخي نداشت كه بدهد. در نتيجه اشعري مذهب معتزله را ترك كرد. از استاد خود جدا گشت و از اعتزال توبه كرد. و خود مذهب اشاعره را پايه نهاد.

ابوالحسن اشعري در فروع فقه تابع مذهب امام شافعي شد و در اثبات عقايد ديني با وجود نهي اصحاب سنت و حديث ادله كلامي را به كار برد و اصول آن را با عقايد اهل سنت و جماعت وفق داد و اين مبناي مذهب اشعري است. ابوالحسن، ناشر علم كلام جديدي در ميان سني ها گرديد و چون خود قبلاً با معتزله همكاري داشت و روش كار آنها را مي دانست و نقاط ضعف ايشان را شناخته بود، با كمك علماي اهل تسنن به نبرد ايشان آمد. ابوالحسن، كلام خود را بر چهار ركن بنا نهاده بود: اول آنكه درباره ي ذات خداوند مي گويد: كه خداوند وجود دارد، يكتا و تواناست. قديم است، جوهر نيست، جسم نيست، عرض نيست، مكان ندارد، جهت ندارد، ممكن است ديده شود، سرمدي و جاويدان است. دوم درباره ي صفات خداوند مي گويد: كه حي و زنده است، عالم و داناست، قادر و تواناست، با اراده است، سميع و شنواست، بيناست، گوياست، محل حوادث نيست، كلامش قديم است، علم و اراده اش ازلي و ابدي است. سوم درباره ي افعال خداوند مي گويد:



[ صفحه 49]



خدا آفريدگار افعال بندگان است، ولي افعال بندگان از خود آنهاست، صدور آن كارها را خدا از بندگان خواسته است، خلق و آفرينش خدا از روي احسان است، براي خداوند تكليف مالايطاق مانعي ندارد، خداوند مي تواند هر امر محالي را انجام دهد، خداوند مي تواند شخص بي گناهي را به دوزخ بفرستد، خداوند پاي بند مصالح بندگان خود نيست، امري واجب است كه شريعت اسلام آن را واجب شمرده باشد، خداوند انبياء و پيامبراني را بر بني نوع بشر مي فرستد، نبوت حضرت محمد از معجزات ثابت الهي است. چهارم درباره ي وعد و وعيد خداوند، مي گويد: قيامت حق است، نكير و منكر حق است، عذاب قبر حق است، گذشتن از پل صراط، بهشت و دوزخ حق است، پنجم خلفاي راشدين به ترتيبي كه حكومت كرده اند يعني ابوبكر، عمر، عثمان و علي بر حق بودند، اطاعت از امام واجد شرايط واجب است، در صورت نبودن امام واجد شرايط، اطاعت از سلطان و پادشاه وقت واجب است. [2] .


پاورقي

[1] ابوعلي، محمد بن عبدالوهاب جبايي از رؤساي معتزله است، او و فرزندش ابوهاشم عبدالسلام بن محمد را كه از رؤساي مذهب اعتزال بود «جباييان» مي نامند. قاموس، «جبي» را بلوكي در خوزستان و نواحي اهواز گفته، و ياقوت حموي در كتاب معجم البلدان، آبادان را جزو اين بلوك دانسته است. ابوعلي جبايي در سال 303 و فرزندش ابوهاشم در سال 321 هجري در بغداد درگذشتند. (مصباح الهدايه).

[2] ر. ك تاريخ شيعه و فرقه هاي اسلام (مشكور) - شرح مواقف - شرح عقايد (تفتازاني) - علم كلام جديد، اسلام در ايران، ص 230، خاندان نوبختي، تعريفات جرجاني، و در هر جا كه از معتزله سخني به ميان آمده از اشاعره نيز بحث مي باشد. گرچه در دوران امام جواد عليه السلام از اين گروه سر و صدايي نبود. ولي در برابر معتزله همه جا مطرح هستند. در كتاب اسلام در ايران، كليه مأخذ اشاعره را نام مي برد مانند: احياء العلوم غزالي - معراج السالكين و برخي دانشمندان آنها را در ص 235 مي آورد.